عهد بستیم تا نسل جوان جامعه را از افتادن به دام فرقه هایی مثل فرقه رجوی آگاه سازیم

وقتی من درخواست جدایی خودم را به سازمان دادم صدیقه حسینی مسئول مقر ما ساعت ها با من جر و بحث کرد اما تصمیم من جدی بود، درنهایت درشب اول مرداد 80 مرا به قرارگاه باقرزاده منتقل و در آنجا به نشستی که مهوش سپهری به همراه مسئولین بالای سازمان برای افرادی مثل من ترتیب داده بود بردند. 9 شب وهر بار بیش از2 ساعت بیش از50 نفرازبالاترین مسئولین سازمان برسرمن ریختند، فحش دادند و تهدید به کشتن کردند، مهدی ابریشمچی که ضمن دادن فحش رکیک ناموسی به من گفت اگر الان کلت پیشم بود یک گلوله تومغزت خالی می کردم  وبقیه هم با داد و فریاد با مشت به کمر و پهلوهایم می زدند شاید که بترسم وازدرخواست خود انصراف دهم.اما من تصمیم خودم را گرفته بودم!

درنهایت شب آخر یعنی شب 9 مرداد 80 مهوش سپهری متنی را تنظیم و به من گفت هرچه می گویم توفقط بنویس. می خواستند از آن  علیه من سوء استفاده کنند. بعد مرا دربه اصطلاح خروجی سازمان نگاه داشتند. 6ماه که گذشت تنش بین آمریکا وعراق اوج گرفت سازمان به من وبقیه  گفت می خواهیم شما را تحویل دولت عراق بدهیم تا بطور قانونی به ایران بفرستند.اما اینکه چگونه وکی نمی دانستیم! همان روز من به فهیمه اروانی و شب قبل هم به مهوش سپهری گفتم مرا به ایران نفرستید چون ممکن است رژیم مرا اعدام کند ویا حداقل چندین سال زندانی کند که هردو گفتند به سازمان ما ربطی ندارد وبا کمال وقاحت گفتند تازه اگر رژیم شما را اعدام کرد سازمان ازآن بهره سیاسی خواهد برد.

بهرحال سازمان ما را تحویل افسران عراقی دادند و فکر می کردیم حالا آنها مارا به سمت مرز ایران می برند.اما برخلاف تصور سر از زندان ابوغریب درآورده و بعنوان امانات مجاهدین درآن زندانی شدیم. وقتی وارد زندان شدیم با کمال تعجب دیدم اکثرآنهایی که رجوی سال  73 گفته بود به ایران فرستادیم درزندان ابوغریب بودند! ما درزندان ابوغریب سختی زیادی کشیدیم وامیدی به آزادی نداشتیم، برخی ازنفرات از جمله بیت الله جهانی که یک اسیر پیوسته به سازمان بود فقط به جرم اینکه می خواست بدنبال زندگی خودش برود و رجوی اورا به زندان ابوغریب فرستاده بود براثر فشار زندان های مختلف عراق ازجمله ابوغریب کاملا دیوانه شده بود بطوریکه بعد از بازگشت به ایران فوت می کند بقیه هم تعادل روحی خوبی نداشتند.

برخی ازنفرات هم بودند درآن سالها که وقتی اعلام جدایی می کنند مسئولین درنهایت بی رحمی آنهارا درجلوی میدان مین عراق رها کرده بودند که کشته شوند ازجمله نوح مجدمی وحسن مصفا.

زمان گذشت تا اینکه درسال 81 وتا  قبل ازشروع حمله آمریکا به عراق دولت صدام ما را سوار بر اتوبوس کرد وبه مرزبرد و تحویل نیروهای ایرانی دادند. بنابراین می بینید که هیچکس به میل خودش به ایران نرفت حالا بنظر شما گناه ما چی بود؟ البته ما زندان واعدام درایران را به ماندن درمناسبات نفرت انگیز فرقه ای که کوچکترین ارزشی برای سرنوشت اعضای خود قائل نیست ترجیح دادیم.

آقای یغمایی عزیز شما سیاست های غلط رجوی را به درستی محکوم ومورد نقد قرارمی دهید اما متاسفانه مزخرفات رجوی را دررابطه با اعضای بازگشتی به ایران تکرار می کنید؟ بجای آن ازرجوی بپرسید واورا مورد مواخذه قراردهید که چرا آنها را به زندان ابوغریب منتقل  تا در نهایت توسط دولت عراق با زور به دولت ایران مسترد کردند. باید بدانید که ما در ایران برای رژیم ایران مزدوری نکردیم مزدور واقعی شخص رجوی است زیرا او بود که در دوران جنگ برای صدام مزدوری می کرد، او و سران فرقه اش هستند که  قدرت های استعماری را برای اعمال تحریم های بیشتر علیه ایران که فقط مردم آسیب خواهند دید تشویق می کنند. ما بعد ازبازگشت به ایران نه زندان شدیم ونه اعدام اما سعی کردیم ازاین فرصت برای افشای ماهیت رجوی بهره ببریم، ما عهد کردیم تا هرآنچه درتوان داریم زمینه را برای نجات دوستان سابق خود که درفرقه گرفتارند فراهم کنیم، ما برای خانواده های اعضای گرفتاردرفرقه روشن گری کردیم تا بدانند فرزندانشان با میل خود درفرقه نمانده اند، باورکنید خیلی ازآنها حتی ازوجود فرزندشان درفرقه اطلاعی نداشتند و یا نمی دانستند زنده اند یا مرده، وبه جرات می توانم بگویم ما اعضایی که به ایران بازگشتیم البته بازتاکید می کنم به میل خود بازنگشتیم سهم مهمی  درافشای ماهیت فرقه رجوی داشته وداریم، این ما اعضای جداشده ساکن درایران بودیم که درب کمپ اشرف را گل گرفتیم هرچند نمی خواهم نقش خانواده های رنجدیده اعضای اسیروتلاش برخی ازدوستان جداشده ساکن درخارج کشور را نادیده بگیرم و با همت وتلاش جمعی  کاری کردیم تا رجوی مجبور به خروج ازعراق شود فقط بخاطراینکه افراد بیشتری کشته نشوند،ما درایران عهد بستیم تا نسل جوان جامعه را ازافتادن به دام فرقه های مخرب ذهن و روان مثل فرقه رجوی آگاه سازیم.

بنظرمن هرعضو جداشده ای که با هربهانه ای درقبال جنایات رجوی سکوت کند دروهله اول به خودش خیانت کرده است.

آقای یغمایی عزیز لازم است درمورد وضعیت اسفناک اعضای فرقه ساکن درکشورآلبانی هم اشاره ای داشته باشم. آنها اعضای سالخورده وبیماری هستند که بعد ازسالها دربدری وتحمل فشارهای دهشتناک دوران حضور درعراق نیاز دارند زندگی آرام وبدون دردسری داشته باشند اما باز می بینیم که چون رجوی و بازمانده های خائن او هنوز حاضر نیستند  بن بست سیاسی واستراتژیک فرقه خود را بپذیرند دست ازسر آنها برنداشته و ازکسانی که بخواهند جداشوند تعهد نامه می گیرد تا درقبال دریافت حقوق ماهیانه برای فرقه جاسوسی، ویا اینکه باید دربیرون سکوت وعلیه فرقه فعالیتی نداشته باشند! بنابراین ازشما انتظار دارم بجای سلام ودرود فرستادن به رجوی مزدور برای نجات اعضای ساکن درآلبانی و بهبود وضعیت معیشتی کسانی که ازفرقه جداشده اند تلاش کنید.

واما نکته پایانی  شخصا هیچگونه تمایلی برای به راه انداختن درگیریهای کلامی بخصوص در رابطه با اعضای جدا شده که سالیان قربانی سیاست های سرکوب گرایانه رجوی بودند ندارم ولی کم لطفی وبه نحوی توهین شما به بخش بزرگی ازاعضای جداشده که بعد ازسالیان به کانون گرم خانواده بازگشتند را نمی توانستم چشم پوشی نمایم چرا که می دانم همین حرف تراوشات ذهن بیمار رجوی است.

با آروزی موفقیت برای شما

برادرکوچک شما حمید دهدار عضوسابق فرقه مجاهدین خلق.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا