رصد کردن حوادث و رویدادهای موجود در کشور از سوی مجاهدین و تلاشهای بی وقفه برای بزرگ نمایی آنها، به همان روزهای ابتدایی قرار گرفتن آنها در مقابل مردم در قالب مخالفان سیاسی در داخل بر میگردد و و این رویه عوام فریبانه آنها بعدها با فرار رهبران و اذنابشان به کشورهای خارجی (عراق و فرانسه و آلبانی) با شدت بیشتری دنبال شد.
در واقع رهبران سازمان مجاهدین خلق با علم به این امر که با توجه به وابستگیهای بی قید و شرط به غرب و نیروهای خارجی (غربی و عربی و عبری) که به نوعی دشمن مردم ایران تعریف میشوند و به تبع آن آگاه بودن آحاد مردم ایران از مواضع ضد ایرانی مجاهدین در همسویی با دشمنان ایران، تنها راه گریز خود را در این میبینند که وقایع رخدادی در ایران را بزرگ نمایی کرده و از آنها به مثابه یک ابزار سیاسی برای غسل تعمید خود، در جهت جا دادن خود در اذهان ایرانیان استفاده کنند.
بطوریکه میتوان این گونه گفت که مصادره احکام، گزارهها و واژگان سیاسیاجتماعی توسط رهبران سازمان ترور در زمینه برقراری نسبتهای تقابلی با آنچه در ایران در جریان است، هدفی تازه با شاخصهای القایی میباشد. واقعیت این است که رهبران این گروه تروریستی با رونمایی چهره ای دمکراتیک و آزادی خواه از خود و ایده هایشان درصدد خلق رونوشتی تصویری با جزئیات تازه برای مردم ایران هستند. بهنحویکه به موازات اتخاذ سیاست ذکر شده در مسیر ارائه پایبندی دروغین خود به ارزشهای دموکراتیک و…، سیاه نمایی وضعیت اجتماعیسیاسی موجود در ایران را هدف مکمل خود قرار داده اند.
بنابراین مجاهدین با سم پاشیهای خبری و مسموم سازی اذهان در داخل و خارج دو هدف را توامان نشانه گذاری و هدایت میکنند؛ اول اینکه از یکسو بدنبال ایجاد و نهادینه سازی چهره ای مردمی، آزادی خواه و مصلحت گرا از خود در میان مردم ایران هستند تا از این طریق خود را به عنوان وارث برحق نظام سیاسی ایران به نظام سلطه و ایران ستیزان غربی و سعودی بقبولانند. دوم اینکه از سوی دیگر آنها با تیره و وخیم نشان دادن وضعیت اجتماعی و سیاسی در ایران و دروغ پردازیهای تبلیغاتی با اتکا به رسانههای دروغ در راستای کاهش یا حتی عدم مشروعیت و مقبولیت نظام اسلامی در میان مردم ایران، میخواهند خود را دلسوز ایران و ایرانی نشان دهند.
علیرغم این سیاستگذاریهای عوامفریبانه، مجاهدین تلاشهای بی وقفه خود را در مسیر ستیزه جویی با نظام اسلامی تنها به رویههای ذکر شده فوق محدود و بسنده نکرده اند. به واقع مجاهدین با قرار گرفتن در جبهه دشمنان ایران ضمن تلاش برای ایجاد محدودیتهای جهانی و منطقه ای برای نظام اسلامی و مردم انقلابی ایران، تمام انرژی خود صرف این موضوع کرده اند تا با اقناع و متقاعد کردن سازمانهای بین المللی از جمله سازمان ملل متحد، سازوکارهای این سازمان ها را برای محکوم سازی و تحریم ایران بکار گرفته و آنها را برای اتخاذ مواضع ضد ایرانی تحریک کنند. در واقع مجاهدین در راه دشمنی هایشان با ایران، از سیاست زدن و کوبیدن یکی به نعل و یکی به میخ استفاده میکنند. بطوریکه از یکسو برای مردم و ایران به زعم خودشان دل میسوزانند و آنها را قربانی خطاب میکنند، از سوی دیگر نیز با خوش خدمتی به اربابان خود، به تلاشهای بی وقفه خویش برای نابودی ایران و مردم ایران از طریق چالش زایی، تهدید و تحریم ادامه میدهند و آب دشمنی خود را با ایران و ایرانی در آسیاب دشمن ایران و ایرانی میریزند.
با این حال باید گفت که درباره مجاهدین و اقدامات آنها درباره ایران و ایرانی که نسبت معادله گونه ای وجود دارد با مضامینی از «له» یا خود را در کنار مردم دانستن که با عوامفریبی زیرکانه ای همراه است و «علیه» یا دشمنی با ایران اسلامی که هوشمندانه و ریشه در تاریخ سازمانی آنها دارد، حاوی نکاتی است که نشان دهنده عزم شدید آنها برای به چالش کشیدن ساختارهای نظم فرهنگی و سیاسی و اجتماعی در ایران است که آگاهی خواص و اطلاع رسانیهای توامان آنها به تودههای عظیم اجتماعی در کشور را در این باره میطلبد.
دکتر مصطفی مطهری