دفتر انجمن نجات استان مازندران به مناسبت ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) تعدادی از خانواده های اعضای گرفتار در فرقه رجوی را به دفتر انجمن دعوت نمود تا هم در جریان وضعیت و اخبار فرقه تروریستی رجوی قرار گرفته و هم با صرف افطاری این شب عزیز را گرامی بدارند.
ابتدا مسئول انجمن استان در مورد وضعیت فعلی فرقه تروریستی رجوی صحبت نمود و خانواده ها را در جریان اخبار و اتفاقاتی که در کشور آلبانی و اروپا توسط فرقه تروریستی رجوی در حال انجام است قرار دادند. بعد در مورد فعالیت های ضد انقلابی و شعارهای توخالی دستگاه تبلیغاتی فرقه و همکاری گسترده مریم قجر با غرب در رابطه با دشمنی و تحریم همه جانبه مردم ایران و آخر اینکه رجوی گور به گور شده سر از قبر در آورده و دوباره نعره سرنگونی سر داده و سعی داشت که سخنان وزیر خارجه آمریکا را به گونه ای تفسیر کند که مورد علاقه خودش و فرقه اش باشد. اعضای حاضر در نشست به طور کامل در جریان صحبت های رجوی جنایت کار قرار گرفتند.
چیزی که بسیار شایان توجه بود وقتی خانواده های حاضر، در جریان اخبار و جدا شدن افراد از تشکیلات جهنمی فرقه تروریستی رجوی قرار می گرفتند بسیار خوشحال می شدند و انگار روح تازه ای در وجود شان دمیده می شد و اظهار می داشتند وقتی این گونه خبرها در چنین شب با ارزشی به ما می رسد انرژی دیگری در ما تولید می کند برای ما فرقی نمی کند که چه کسی آزاد می شود مهم نابودی این فرقه تروریستی رجوی می باشد که در تمامیتش باید نابود شود.
در ادامه آقای نیکزاد که برادر ناتنی وی محمد رضا قنبرزاده بیش از سه دهه در چنگال تشکیلات رجوی گرفتار می باشد، قدری از خاطراتش در زمانی که به اشرف می رفت گفتند و اینکه چگونه به دستور سران جنایتکار فرقه تروریستی رجوی به پدران و مادران پیر سنگ زده و فحش و ناسزا می گفتند که در ابتدا برایم تعجب آور بود که چگونه می شود یک فرد به پدر و مادرش سنگ زده و فحش و ناسزا بگوید. ولی هر بار که به اشرف می رفتم بیشتر برایم روشن می شد صحبت هایی که نفرات جدا شده از مناسبات و تشکیلات و سیستم مغزشویی رجوی شیاد می کردند که چگونه رجوی جنایتکار افراد را در چنگالش نگه داشته است و از یک ملاقات ترس دارد.
آقای خزایی که برادرش محمد رضا خزایی بیش از سه دهه هنوز تحت مغزشویی فرقه تروریستی رجوی قرار دارد؛ عنوان داشت که من به همراه مادر پیرم چندین بار به اشرف رفتم فقط یک بار توانستیم با برادرم ملاقات داشته باشیم ولی در مراحل بعدی از ما با سنگ و چوب و فحش و ناسزا پذیرایی کردند. مگر می شود فرقه ای که دم از آزادی می زند این گونه دستور توهین به پدر و مادر اعضای خود را بدهد؟ البته از کلمات بسیار زشتی هم استفاده می کردند که در جامعه امروز ایران هم استفاده نمی شود یعنی برای من و مادرم و اعضای خانواده ام روشن شد که تنها ترس رجوی از ملاقات فقط به این خاطر است که اگر ملاقات ها ادامه پیدا می کرد تمام ارکان حکومتی که رجوی زن باره برای خودش در عراق بر پا کرده از بین می رود و دیگر کسی در مناسباتش باقی نمی ماند تا وی بتواند به حیات خفیف و خائنانه اش ادامه دهد.
یکی دیگر از نفرات حاضر در جلسه آقای کرمعلی شعبانپور بود که برادرش حسن سالیان درازی است اسیر سیستم مغزشویی فرقه رجوی می باشد. وی به همراه اعضای خانواده اش فعالیت های زیادی در زمینه رهایی برادرش از فرقه تروریستی رجوی دارد و حتی دستگاه تبلیغاتی فرقه رجوی چندین بار وی را مورد تهمت و اهانت قرار داده، ولی چیزی که از روحیه وی و اعضای خانواده مشخص است نشان از فعالیت تمام عیار تا رهایی کامل برادرش از چنگال تشکیلات است.
آقای شعبانپور عنوان داشت که باید به هیچ عنوان به رجوی و دارو دسته جنایتکارش اجازه فعالیت نداد. باید با تلاش ما و فعالیت جدا شد گان ماهیت تروریستی و ضد انقلابی فرقه رجوی در اروپا و خصوصاً کشور آلبانی افشا شود. خودم مدتی که به اشرف می رفتم برایم کاملاً روشن شد تمام بنیادهای فرقه تروریستی رجوی روی فریبکاری و دروغ سوار است. تشکیلاتش سعی می کند با حقه بازی و از ناآگاهی نفرات سوء اسفتاده کرده تا اعضای را در غار نگهدارد.
من در مدتی که به اشرف می رفتم با صحنه های زشت و زیبایی برخورد داشتم از نمونه های ناراحت کننده آن فحش دادن به پدر و مادرهای پیر و صحنه های زیبای آن تکان دادن دست و ابراز علاقه زنان و مردانی بود که سعی داشتند با مخفی کاری و اینکه کسی متوجه نشود به ما خانواده ها نشان دهند.
ولی در تمامیت فرقه رجوی باید گفت که تشکیلاتش مانند لانه عنکبوت است که بسیار سست می باشد چون وقتی از دیدار یک مادر و پدر پیر می ترسد چگونه می تواند دم از به اصطلاح آزادی خواهی بزند؟ چگونه می تواند مدعی دموکراسی باشد.
همیشه رجوی عنوان می کند اگر حکومت ایران جرات دارد یک ذره آزادی بدهد حکومت سرنگون خواهد شد. ولی من باید بگویم اگر رجوی جرات دارد یک ذره آزادی به اعضای خود بدهد و بگذارد که آزادانه به شهر تیرانا رفت و آمد کنند؟ آن وقت خواهیم دید که چگونه تشکیلات پوسیده وی از هم دریده خواهد شد. (ادامه دارد)