سلام محمد جان
من علی اکبر برادرت هستم. از طرف خودم و همه خانواده این نامه را برایت می نویسم.
امیدوارم که آن را بخوانی و با یک تماس همه ما خوشحال کنی.
محمد جان سالیان سال است که از شما بی خبریم و می دانم که شما در البانی هستی.
ولی نمی دانم چرا شما که پهلوان و با مرام بودی و همیشه در محله به از خودگذشتگی و خاکی بودن معروف بودی. حالا چه شده که حتی یک تماس کوچک هم نگرفتی و ما را از تنهایی در بیاوری ؟!
همگی ما منتظر شما هستیم و همیشه گوش به زنگ تلفن و چشم به در دوخته ایم که شاید از درب وارد شوی و دوباره خانه مان پر هیاهو وشلوغ و پر رفت و امد باشد و افسوس که خودت را گرفتار کرده ای و ما را هم در فراق خودت بی خبر گذاشته ای.
برادر جان بارها و بارها برای دیدن به درب قرارگاه اشرف امدم و صدایت کردم ولی جواب ما را ندادی و ما هر بار دست خالی به خانه برگشتیم.
ولی اینبا از شما خواهش می کنم هر طور شده یک تماس بگیرید و ما را خوشحال کنید.
همگی منتظر شما هستیم و خیلی دوستت داریم. منتظرت هستیم .
برادرت، علی اکبر