ابراهیم خدابنده در نشست «از سازمان تا فرقه» با موضوع سازمان مجاهدین گفت: تروریسم از خصوصیات همه فرقه هاست، اما ممکن است در بازه ای از زمان بروز نکند.
به گزارش خبرنگار مهر، نشست «از سازمان تا فرقه» در مورد سازمان مجاهدین، سه شنبه ۱۶ مرداد با سخنرانی ابراهیم خدابنده و صفاءالدین تبرائیان توسط کانون اندیشه جوان برگزار شد.
ابراهیم خدابنده در ابتدای این نشست گفت: در سال ۵۰ برای ادامه تحصیل به انگلستان رفتم. قبل و بعد از انقلاب عضو انجمن اسلامی بودم. در ادامه به سازمان مجاهدین خلق پیوستم و ۲۳ سال تا سال ۸۲ در این سازمان رسماً مشغول بودم و مسئول بخش روابط بین الملل سازمان بودم و به بیش از ۲۰ کشور تردد داشتم و مأموریت هایی را انجام دادم. از سال ۸۲ به ایران آمدم و تحقیقاتی در زمینه فرقه های این گونه به ویژه سازمان مجاهدین خلق داشته و دارم و سخنرانی ها و کتب زیادی را در این زمینه داشته ام.
وی افزود: سازمان مجاهدین خلق از ابتدای تأسیس خود هدفش را به دست گرفتن قدرت بعد از سرنگونی شاه اعلام کرد. قصد داشتند تمام گروه های مخالف شاه را رهبری کنند. در نتیجه محمد حنیف نژاد، ریاست سازمان، ترکیبی از ایدئولوژی های مختلف را برای سازمان تعیین کرد. این ها مانع رسیدن به قدرت خود را روحانیت می دیدند که آن را جریان راست ارتجاعی می نامیدند. بر اساس طرحی از ساواک مسعود رجوی و برخی دیگر از زندان آزاد شدند. ساواک تصور می کرد چون این ها با آیت الله خمینی مخالف اند در نتیجه با آن ها مقابله می کنند و رژیم شاه حفظ می شود.
خدابنده در ادامه گفت: رجوی خیلی تلاش کرد که مانع آمدن آیت الله خمینی به ایران شود و حتی در این زمینه ملاقاتی با آیت الله لاهوتی داشت. رجوی در جایی می گوید که ما با فعالیت مسلحانه سعی داشتیم سرنگونی شاه را به عقب بیندازیم. انقلاب ایران جزو انقلاب هایی است که تلفات و خون ریزی کمی داشت. با این که انقلابی بود که همه چیز را متحول کرد. یعنی کشوری که تماماً وابسته به آمریکا بود در مقابل آن قرار گرفت. یادم می آید که بنی صدر در یک سخنرانی که در انجمن اسلامی داشت می گفت شعار استقلال محقق نخواهد شد. ما باید مثل ویتنام ۲۰ سال بجنگیم تا آمریکا را بیرون کنیم.
وی همچنین عنوان کرد: رجوی بارها اعلام کرد که رهبری انقلاب دزدیده شد. آن ها رهبری انقلاب و حاکمیت ایران را حق رجوی می دانستند. بعد از انقلاب همه به دنبال فعالیت سیاسی و انقلابی بودند اما مجاهدین برای رویارویی با جمهوری اسلامی به دنبال آماده سازی نظامی بودند. اگرچه تلاش می کردند این رویارویی هر چه بیشتر به تعویق بیفتد.
در ادامه صفاءالدین تبرائیان به سخنرانی پرداخت. وی گفت: اجداد بنده از لبنان هستند که به دعوت دربار صفویه به ایران آمدند. بنده دکترای شرق شناسی از بیروت دارم و حدود ۲۵ جلد کتاب نوشته ام. شمار کسانی که بعد از پیروزی انقلاب از زندان پهلوی دوم آزاد شدند و اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق را داشتند حدود ۲۵۴ نفر است. انقلاب در زمانی پیروز شد که عناصر سازمان در زندان بودند.
وی در ادامه افزود: سازمان قدرت را حق خود می دانست و به همین دلیل تصور می کرد که می تواند متوسل به زور شود. همانند گروهک هایی که امروز شعار خود را النصر بالرعب قرار می دهند و با ایجاد ترس مردم را مجبور به تبعیت می کنند. عناصر سازمان توانسته بودند با جاذبه هایشان تعداد قابل توجهی از جوانان را جذب کنند. همین شاید باعث شده بود که سازمان دچار خطای محاسباتی شود.
صفاءالدین تبرائیان همچنین خاطر نشان کرد: در کلاس های شبانه موسی خیابانی در ماه رمضان در دانشگاه تهران تعداد زیادی شرکت می کردند. در دانشگاه علم و صنعت و تربیت معلم نیز کلاس هایی داشتند. در کلاس های مسعود رجوی در دانشگاه شریف گفته می شود حدود ۳۰۰۰ نفر شرکت می کردند. شاید همین ها این توهم را برایشان به وجود آورد که می توانند قدرت را تصاحب کنند. تیراژ نشریه مجاهد در مقطعی به ۴۵۰ هزار نسخه رسیده بود که برای آن زمان قابل توجه است.
ابراهیم خدابنده در ادامه عنوان کرد: همان طور که گفته شد رجوی حاکمیت را حق خود می دانست و بر اساس شعار «هدف وسیله را توجیه می کند» تصور می کرد که می تواند از زور استفاده کند. رجوی کسب قدرت در ایران را نیازمند حمایت یک ابرقدرت می دانست. مجاهدین هیچ گاه حزب و کنگره تشکیل ندادند و به قول خودشان میلیشیا بودند. قبل از آغاز جنگ مجاهدین با مقامات عراقی دیدار داشتند و ایران را در نظر آنان ضعیف جلوه می دادند و عراق را برای حمله به ایران تشویق می کردند. این توانایی را هم داشتند که این مسایل را مخفی نگاه دارند. یعنی اگر آن زمان کسی این اطلاعات را به ما می گفت باور نمی کردیم.
وی افزود: حتی می گفتند چون با ایران مشکل داریم در سنگرهایی مجزا با عراق می جنگیم. این یعنی در جنگ شرکت نمی کنیم. برادر بنده کتابی دارد تحت عنوان «زندگی در اشرف اربابان بی شمار» که در آن جا می گوید در سال ۶۴ هیئتی آمریکایی به دیدار رجوی آمدند که در قالب خبرنگار آمدند. اما بیشتر شبیه نیروهای امنیتی بودند و هیچ قلم و کاغذی همراهشان نبود. به رجوی گفتند باید به عراق بروی و در آن جا مورد حمایت ما هستی.
ابراهیم خدابنده در ادامه گفت: سازمان مجاهدین خلق سوابقی طولانی در جاسوسی و دادن اطلاعات دارد و در اکثر مواقع هم علی رغم انکار کردن شان می دانستند که اطلاعات را دارند به چه کسی می دهند. در ترور دانشمندان هسته ای و آمدن داعش به داخل ایران هم نقش داشتند. همان طور که خبرنگار آمریکایی شواهدی را در این باره رو کرد. در حال حاضر سازمان تبدیل شده به بلندگوی کاخ سفید؛ در مواردی که کاخ سفید نمی تواند چیزی را مستقیماً بیان کند.
صفاءالدین تبرائیان در ادامه اظهار داشت: تأسیس سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۴۴ اتفاق می افتد و در سال ۱۳۵۴ اولین تغییر ایدئولوژی صورت گرفت و سازمانی با ماهیت اسلامی اعلام کرد که مارکسیست شده و اعضا هم چاره ای جز کُرنش در برابر دستورات نداشتند. در این ماجرا در اعضای رده بالا تصفیه های جدی صورت گرفت. چون می ترسیدند که آن ها را بفروشند. مثل ترور مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف که در فیلم «سیانور» می بینید.
وی همچنین افزود: یک زمانی آقای لاجوردی به من گفت که سازمانی که برای رسیدن به قدرت دست به چنین کارهایی می زند اگر به قدرت برسد چه می کند؟ موسی خیابانی آلترناتیو جدی رجوی بود و شایستگی هایش بیشتر بود. کاریزمای فوق العاده ای داشت و سخنور بود. رجوی این ها را می دانست و به همین دلیل او را با خود نبرد. همچنین می دانست که او به زودی کشته خواهد شد. رجوی در ماجرای فرارش با هواپیما به جای همسرش، فیروزه بنی صدر را با خود می برد.
صفاءالدین تبرائیان در ادامه با اشاره به این که مشاور فیلم «سیانور» بوده و مشاور «ماجرای نیمروز» نبوده است عنوان کرد: اسنادی دارم که حتی ویلای زعفرانیه را خود سازمان لو داد. بی ناموسی و فعالیت های اعضای مجاهدین در طلاق از همسران قبلی شان و ازدواج های تشکیلاتی و… را همه می دانند. وقتی افرادی چنین کارهای زشتی انجام می دهند دیگر جاسوسی برای دشمنان مردم برایشان چیزی نیست. افشای پرونده هسته ای ایران توسط مجاهدین خلق صورت گرفت. در حالی که در زمان شاه حاضر نشدند این کار را انجام دهند.
سپس ابراهیم خدابنده با اشاره به این که مسئول حفاظت و امنیت خانه زعفرانیه مهدی ابریشم چی بود گفت: اتفاقاً در آن روز او و همسرش در خانه نبودند. درباره هواپیما هم باید عرض کنم که نیازی به رفتن با هواپیما نبود. مگر مهدی ابریشم چی و همسرش چگونه از ایران رفتند؟ خروج از ایران آن زمان کار دشواری نبود و با رساندن خود به کردستان عراق می توانستند به راحتی فرار کنند. در نتیجه این موضوع مشکوک به نظر می رسد.
خدابنده افزود: واژه فرقه ترجمه کالت (cult) است که از نظر جامعه شناسی تعریف مشخصی دارد. همه سازمان ها، گروه ها و احزاب ۳ مؤلفه اصلی دارند: رهبری، تشکیلات و ایدئولوژی. این ۳ ویژگی در فرقه معنای دیگری می یابند. در فرقه رهبر جای خدا می نشیند. تشکیلات هم ساختار هرمی است. همچنین ایدئولوژی مدونی وجود ندارد و ایدئولوژی تمایلات رهبر است. مریم رجوی می گفت: «مجاهد خلق کسی است که تمایلات مسعود را بشناسد و به آن عمل کند.»
خدابنده همچنین گفت: در بنیان گذاری سازمان یک سنگ بنای اشتباهی گذاشته شد که تشکیلات مقدم بر اعتقادات بود. امام خمینی نیز این نکته را در دیدارشان با اعضای سازمان متذکر شدند. در سال ۵۴ رهبری تقی شهرام را شاهد هستیم. فلاسفه می گویند گوجه فرنگی اول سبز است بعد قرمز می شود؛ آیا ماهیتش تغییر می کند یا ماهیتش بروز می کند؟ پاسخ این است که ماهیتش بروز می کند. مانند تبدیل شدن غوره به انگور و تبدیل شدن دانه به درخت.
وی در ادامه عنوان کرد: وقتی تشکیلات مقدم بر اعتقاد پایه گذاری می شود، لاجرم به رهبری کسی مثل تقی شهرام می رسد. سانترالیسم دموکراتیک می گوید اگر میان سانترالیسم و دموکراسی ماندیم اولویت با سانترالیسم است. در آن زمان مارکسیسم در بورس بود و رئیس جمهور آمریکا می گفت بیش از نیمی از جهان مارکسیست اند. تقی شهرام تصمیم گرفت مارکسیسم را ایدئولوژی سازمان قرار دهد. در فرقه، تقلید مقدم بر اعتقاد است اما در سازمان برعکس است. در نتیجه افراد بر اساس دستور تشکیلاتی مارکسیست می شوند.
ابراهیم خدابنده سپس با اشاره به رهبری رجوی در ادامه کار مجاهدین افزود: رجوی بعد از انقلاب تمام کسانی که در برابر مارکسیست شدن مقاومت کردند را کنار گذاشت. چون این ها اعتقاد را مقدم بر تشکیلات می دانستند. نمی دانم اطلاع دارید یا خیر که اولین طرح ترور شهید بهشتی با تقی شهرام بوده است. این حقیقت در دفاعیات وحید افراخته در اسناد ساواک موجود است که می گوید مهم ترین دشمن ما در راه رسیدن به قدرت آیت الله بهشتی است. باید او را از سر راه بر داریم ولی باید به نام ما تمام نشود که این مأموریت را رجوی به انجام می رساند.
وی همچنین اظهار داشت: وقتی تمایلات رهبر ملاک شد هر جنایتی ممکن می شود. البته گاهی فرقه ها در شرایطی قرار می گیرند که برخی از خصوصیات فرقه ای شان بروز نمی کند. تروریسم از خصوصیات فرقه هاست، اما ممکن است در بازه ای از زمان بروز نکند. مثلاً ساینتولوژی یکی از مهم ترین فرقه های جهان است که همین عرفان حلقه یکی از شاخه هایش در ایران بود.
صفاءالدین تبرائیان سپس گفت: مرحوم شریعتی آثار سازمان را سطح پایین می دید. شریعتی جمله ای دارد که می گوید فلسفه مارکس دانشگاهی بود و لنین آن را تقلیل داد و دبیرستانی کرد. استالین آن را تنزل فاحش داد و دبستانی کرد. تعبیر شریعتی این است که شناخت مجاهدین استفراغ ماتریالیسم دیالکتیکی استالینی است. برخی از آثار این ها را ببینید متوجه می شوید که خیلی نازل است و انسان خنده اش می گیرد که آیا یک کشور با یک چنین تفکری می شود اداره شود؟
وی افزود: زمانی که مریم رجوی بازداشت شد تعدادی از سمپات های سازمان خودسوزی کردند. آن جا بود که معلوم شد چه گروه خطرناکی هستند که حاضرند برای یک بازداشت صرف این کار را انجام دهند. آن هم در چند کشور به صورت هماهنگ. گاهی برایم عجیب است که گروهی که با اعتقاد به خدا و پیامبر آغاز شد، کارش به کجا رسید. امام علی (ع) درباره خوارج می گفتند که این ها برادران ما هستند که بر ما و خودشان ستم کرده اند.
تبرائیان سپس گفت: بسیاری از سردمداران جریانات تکفیری مثل داعش از نخبگان فکری هستند و این گونه نیست که تصور کنیم سپاه جهل اند. فرقه مریمیه ۷۰ سال سابقه دارد و در حال حاضر آقای سید حسین نصر رهبر این فرقه است. او در لوزان سوئیس با فریتیوف شوان رهبر قبلی این فرقه آشنا می شود. شوان در رویای خود حضرت مریم را برهنه می بیند. در این فرقه مفصل درباره سکس مقدس صحبت می شود. این فرقه نخبه گرا و نهان روش است و به دنبال توسعه انسانی نیست. سازمان هم اگر فرقه نمی شد اموراتش پیش نمی رفت.