یازده سپتامبر ، واکاوی ماهیت مخوف فرقه مجاهدین(قسمت هفتم)
در روز یازده سپتامبر حادثه تلخی به وقوع پیوست و جهانیان را در بهت و حیرت و ماتم فرو برد. در این روز تلخ میلیونها نفر گریستند. زیرا حادثه چنان دهشتناک و تراژیک بود که جز اشک واکنشی برای آن متصور نبود.
حادثه یازده سپتامبر بر پایه اندیشه سیاسی متفکران دنیای مدرن چگونه داوری می شود ؟ آیا تروریسم افسار گسیخته و گروههایی چون القاعده و دارودسته رجوی در برابر پرسش های پیش روی از منظر عقلانیت انتقادی جایی برای ادامه تحرکات تبهکارانه و یا امکان حضور دارند ؟
آن چه که مسلم است بر اساس اندیشه سیاسی متفکران دنیای مدرن گروههای تروریستی چون فرقه مجاهدین و القاعده ماهیتی ضد دموکراتیک و ستیزه جویانه دارند و تهدیدی جدی برای ارزشهای دموکراتیک و تجربه عقلانی بشر بشمار می آیند.
واکنش بیمارگونه دارودسته تروریست رجوی در قرارگاه باقرزاده و شادمانی و رقص و پایکوبی به جهت فروریختن برج های دو قلو تجارت جهانی و کشته شدن هزاران نفر شهروند بیگناه امریکائی رخدادی ست که باید یکه و منحصر به فرد بودن آن را کشف و بدون تشبیه آن به رویدادی در گذشته در پی دریافت و واکاوی آن به شیوه ای نو و تاملی عمیق بود.
آنچه که می توان در رابطه با رفتار شادمانه تروریست های رجوی در واکنش به حادثه یازده سپتامبر از آن یاد نمود ، نوعی وقاحت و ابتذال شر است.
گروههای تروریستی چون فرقه مجاهدین و القاعده که زندگی خود را در اميد به راه انداختن انقلاب سپری نمودند، ثابت کردند که برای آنان و از دید رهبرانشان خشونت بسيار عادی و آسان توجيه میشود ، و اکنون تروريستها هيچ نمی انديشند که زيان کاربرد خشونت بيشتر است يا سود آن؛ به ويژه در شرايطی که هيچ دشمن مشخص يا حتا قابل تشخيصی وجود ندارد.
باید باور داشت کاربرد خشونت نشانه داشتن قدرت نيست ، بلکه نشانه ضعف است ، و خشونت وقتی به ميان می آيد که سياست پیشرو و زندگیبخش و اخلاق از ميان رفته و بیمعنا شده باشد. به تعبير ديگر، وقتی خشونت به کار رفت، عرصه سياست فاقد ماهيتی سياسی می شود؛ زيرا سياست استوار بر وجود فضای عمومی است و فضای عمومی بسته به ارتباط شهروندان با يکديگر است و شرط ارتباط، امنيت عاری از خشونت است ، نه کشتار هزاران انسان بیگناه و شادی و هلهله کردن به خاطر آن.
خاطرات آقای ناصر سید بابائی در رابطه با آن چه که در قرارگاه باقرزاده در رابطه با یازده سپتامبر روی داد ، حکایت تلخ و درخوری ست از دنیای تاریک و سیاه مجاهدین که رو به ابتذال و لودگی پیش می رود.
آرش رضایی
مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی
خاطرات 11 سپتامبر:
قرارگاه 12 در اشرف : ساعت 10 صبح بود که طبق معمول سر کار بودیم. و خستگی برنامه روزانه و تکرار مکررات کار من را خسته کرده بود. ناگهان از سالن غذا خوری قرارگاه 12 آهنگ سرود آمریکائی بیرون شو خونت روی زمینه را پخش کردند. پس از چند لحظه مسئولمان مجید شکوه زاده آمد و گفت به سالن غذاخوری بروید. و به سالن رفتیم. همه نفرات قرارگاه متعجب بودند انگار خبری بود. کسی نمی دانست که چه شده است. بالاخره مسئول قرارگاه 12مهناز شهنازی به همراه مسئولین دیگر وارد سالن شدند. مهناز اشاره کرده و فیلم برخورد هواپیما ها را به برجهای دوقلو پخش کردند. انگار یک صحنه تراژدی فیلم بود. ولی واقعیت داشت.
از تعجب و حیرت روی صندلی میخکوب شدم. صحنه های بسیار تکان دهنده ای بود ، لحظه های برخورد هواپیماها به برجهای دو قلو ، دیدن انفجار برخورد ، وحشت شاهدان عینی و رهگذران در خیابان که اعم از کودک و جوان و پیر بودند ، و لحن ناراحت و بغض مانند گوینده CNN که از این کشتار فجیع آور بسیار غمگین و ناراحت بود. و نمی دانست چگونه خبرش را به مردم و هموطنان خودش ابراز کند.
از دیدن صحنه ها و کشته شدن مردم بیگناه بدست یک گروه بنام (بن لادن ) خوشحال نشدم و ناراحت بودم. ولی در جایی که نشسته بودم و قرار داشته ، نفرات حاضر در آنجا نگاه دیگری به این مسئله داشتند. گویی خودشان عملیات کرده بودند و بسیار مسرور و شادمان بودند. هواپیمای اول به برج دوقلو برخورد کرد نفرات قرارگاه 12 خوشحال بلند شده و کف زدند. و پس از چند لحظه هواپیمای دوم به برج ها اصابت کرد و نفرات حاضرین عکس العمل دوباره از خود نشان دادند.
شادی و لبخند روی لبهای مهناز شهنازی مسئول قرارگاه 12 حکایت از آن داشت که سازمان از این حرکت غیر انسانی و ضد بشری رضایت کامل دارد. و از نگاه سازمان ، به عنوان یک ضربه مهلک روی پیکره استعمار و آمریکا می بیند. بعد از پخش فیلم حادثه ، مسئول قرارگاه 12 ، مهناز شهنازی گفت : خوشحالیتان را نگهدارید زیرا که جشن بزرگتری هم می گیریم. و فردا به باقر زاده خواهیم رفت. به دستور مهناز در سالن غذاخوری به نفرات حاضر شیرینی پخش کردند و بعد از آن به مدت چند دقایقی عده ای رقصیدند و پایکوبی کردند.
من که در جمع حاضر بودم دیدگاه دیگری نسبت به این حادثه داشته و با بهت و حیرت و متعجب از حرکت مسئولین سازمان در ذهنم انبوه سوال بی جواب داشتم و جوابی برای سوالهایم پیدا نمی کردم. سوال بزرگترم این بود که اگر گروه اسامه بن لادن بنام اسلام ارتجاعی اگر بر این حرکت تروریستی فرماندهی کرده و مسئولین آن را به گردن گرفته است. چه رابطه ای با سازمان مجاهدین دارد. و سازمان چرا بجای محکومیت این حرکت ضد انسانی و مغایر با اصول انسانی این چنین به شادمانی پرداخته است. و گویی شریک دوم بن لادن ، مسعود رجوی است. صبح فردای آن روز به باقر زاده رفتیم. صدای شادی و شادمانی نفرات تا لحظه رسیدن نفرات به باقر زاده در اتوبوس هم قطع نمی شد. پس از رسیدن به باقر زاده و استقرار در آنجا به سالن نشست و اجتماعات قرارگاه باقر زاده رفتیم. مسئول اول سازمان مسعود و مریم رجوی به سالن آمدند. و جلوی حاضرین ظاهر شدند. چند پرده نمایش وایت اسکرین آماده نمایش و پخش فیلم حادثه 11 سپتامبر بود. حاضرین در نشست که حدود 4000 هزار نفر بودند پایکوبی کنان منتظر شنیدن حرفهای رهبرشان بودند. رهبرشان شروع به صحبت کرده و خوش و بش با نفرات کرد. و پس از آن تصاویر برخورد هواپیما ها به برجهای دوقلو ، تصاویر از برخورد به ساختمان پنتاگون و سقوط هواپیمای تروریست های بن لادن در سالن نشست باقر زاده پخش شد. جمع حاضرین بعد از هر برخورد هواپیماها سراسیمه بلند شده و پایکوبی و سوت های مکرر کشیدند و مسعود رجوی که مسرور از دیدن بود اشاره کرد که دوباره پخش بکنند ، و دوباره تصاویر برای رهبر مغرور سازمان پخش شد. و حاضرین هم هله هله کنان شروع به شعارهای تشویق کننده خود پرداختند. از مسئولین بلند پایه محمد محدثین اخبار و وقایع و رویدادهای سیاسی آن لحظه را ، لحظه به لحظه ضبط کرده و موضع گیری های دولتها و نفرات سیاسی دیپلماتیک را به رهبر سازمان خبر می دادند. مسعود رجوی که انگار خودش مسئول عملیات برخورد هواپیماها به برجهای دوقلو بود با ژست بسیار مغرورانه از این حرکت بنام اسلام ارتجاعی یاد کرد که در مقابل اسلام انقلابی = سازمان این حرکت کمتر جلوه دارد.
رهبری سازمان ، مسئول اول سازمان ، نفرات بلند پایه سازمان ، مسئول خودم مجید شکوه زاده همگی شاد و مسرور بودند و به شدت از حرکات و گفته های رهبری ابراز شادی می کردند. ولی من در دل چیز دیگری داشتم : این مردم بی گناه که داخل ساختمان بودند چه گناهی داشتند. سازمان با آن همه ماهیت دفاع از حقوق بشری اش چرا و چگونه با کشتار و کشته شدن انسان های بیگناه ابراز خوشحالی می کند و نگاه پیروزمندانه نسبت به این حادثه 11 سپتامبر دارد.
این چه نوع دیپلماسی است که سازمان دنبال می کند. و چه حرکت سیاسی میتوان روی این عمل آنها نام نهاد. سازمانی که در ایران با اعدام 1 نفر آن هم به جرم مشخص و آشکارا ، اعدام می شد ، صدای بوق و کرنای خونخواهی و حمایت حقوق بشری اش بلند می شد و دفاع از حقوق فرد اعدام شده می کرد ولی اکنون از کشته شدن هزاران انسان بی گناه که اسیر یک حرکت و تفکر غلط ارتجاعی و ناشایست شده اند ، علی رغم همدردی و ناراحتی همه جوامع بین الملل ، به عکس سازمان شادمان و مسروریت خود را نشان می دهد. من که در آن زمان و آن لحظه شاهد عینی این حرکت قبیح بودم از بودنم در آن جمع شرم داشته و فشار روحی شدیدی به من وارد می شد. گوئی من برای کشته شدن انسان های بی گناه اسیر سیاست بازی های غلط سرکردگان سازمان و بخصوص شخص مسعود و مریم شده ام و علی رغم اندوه و ناراحتی از دیدن چنین فجایعی تکان دهنده باید و مجبوراً شیرینی مردن انسان ها را می خوردم ، ترانه شاد و شادی کردن بخاطر مردن انسان های بی گناه را می شنیدم – فیلم سینمایی بسیار اکشن و جالب را بخاطر مردن و کشته شدن انسان های بی گناه برجهای دو قلو را می دیدم. و بوق و کرنا های رهبری و اعضاء سازمان را به زور و جبر و اجبار تحمل می کردم و چاره ای جز سکوت تا لحظه خروج از آن سازمان را نداشتم. زیرا که در صورت اعتراض به این گونه حرکات غیر انسانی ، من را نیز مثل همانهایی که از چندین طبقه به پایین سقوط کردند و افتادند و مردند ، من را نیز مسئولین سازمان در سازمان چنین عملی را به روی من انجام می دادند.
عضو سابق سازمان مجاهدین خلق
ناصر سید بابایی
مستعار ( نادر بابائی )