نامه میترا یوسفی به مسئول برگزاری مراسم نیایش کریسمس درکلیسای مادلن

نامه سرگشاده
حضور جناب کشیش، مسئول برگزاری مراسم نیایش کریسمس درکلیسای مادلن
در رابطه با مذهب پناهی تروریست های مجاهد

میترا یوسفی

برای ما رهایی یافتگان از جهنم رجوی، محرز بود که سازمان مجاهدین خلق، شعبده باز رسوای عالم سیاست، در ایام بزرگداشت زادروز حضرت مسیح، به سنت فرصت طلبانه، دجالیت دیگری از آستین بیرون خواهد کشید. اما هنوز مواجهه باآن، تلخی جگرسوزی همراه داشت. بخصوص وقتی این تشبثات منحوس با عوالم روحانی درگیر می شود، مانند مناسبات این فرقه بدنام باکلیسا، و تمتع حرام جُستن از قلبهای پاکی که به ارزش هایی فراتر از این دنیای فانی معتقدند. از آنجا که بسیاری از زائران و متعتقدین به کلیسا، ترجیحا خود را از ابتلائات سیاسی معذور میدارند، دجال باری رجوی ستم مضاعفی بر انسان هایی است که به تمدن مذهبی، درستکاری و دوری گُزیدن از حیله و نیرنگ و هم چنین حفاظت از نیروی لایزال عشق که خداوند به قلب انسان ارزانی فرموده است، احترام می گذارند.و پشتیبانی از انسانهای ضعیف و یا آنها که درجامعه ضعیف نگهداشته شده اند چون کودکان، زنان، بیماران و نیازمندان که موجب داستان های شورانگیزی چون ملاطفت حضرت مسیح به کودکان وبیش از آن مبعث مادر گرامی اش حضرت مریم که از طریق وحی و فرشتگان، مخاطب خداوند بی همتا گشت.
برای ما که آگاهی بروضعیت اسفناک و تاثرآور زنان و کودکان در فرقه رجوی داریم، تلاش منافقانه این دستگاه شیطانی، تداعی وتجسم آزاردهنده آن حقایق تلخ پشت پرده، که دیگر چندان پشت پرده هم نیست، می شود. و امسال زن گناهکار رجوی، همدست معروفه شوهرش در تارومار خانواده، قربانی کردن زنان و کودکان به شیوه ارتچاعی، در پوش فمنیسم، انقلابی گری و فدیه مذهبی، همکاری با سازمان اطلاعات وارتش عراق در سرکوب ناراضیان عراقی، هم چنین ترتیب دادن عملیات تروریستی شهری با سلاح های سنگین چون خمپاره انداز در ایران، فساد مالی چه ازطریق حیف ومیل ثروت ملت عراق و چه فریب مردم کوچه وبازار کشورهای غربی( منحرف کردن سهم اعانه یی که باید به سوی نیازمندان مناطق درگیر جنگ های داخلی و دیگر مصیبت ها برود، به روغن زدن ماشین تروریسم و یا رشوه دهی عمال خویش) و کوهی فجایع و جنایات هنوز مکافات ندیده دیگر، باجمعی از دست اندرکارانش به حریم پاک کلیسای مادلن، طبق دستگاه خبرپراکنی خویش، قدم نهاد. تا بلکه با دامن زدن به شبهات مسیحی- مسلمان، نفعی به چنگ آرد. از آنجا که خود نه مسلمان ومسیحی، نه یهودی است و نه بودائی و زرتشی، بلکه چون میکروبی از شرایط بهم ریخته و آلوده تغذیه میکند و نه هیچ راهی و کاری با خدا و پیامبرانش دارد.( هر مسیحی که به سازمان مجاهدین جلب شد، پس از مدت کوتاهی دست از شعائر مذهبی خود برداشته و رسما تحت آداب و رسوم و مذهب بدتر از کفر رجوی قرارگرفت) در فرقه تروریستی مجاهدین، رجوی آشکارا رابط آدم ها خداست. وبرای بزرگ نمایی او، بردگانش حتی شایسته دسترسی مستقیم بخود او شمرده نمی شوند، بلکه زنش را با بکار بردن واضح واژه « در » میان خود و آنان قرار داده است. ابزار گسترش فرقه هم عملیات تروریستی با تکیه برمغزشویی است. یعنی به وسیله مغزشویی تروریست برای تولید وحشت و اعمال کشتار تربیت می کند. وبا حدود سه هزار عضو ازخودبیگانه و نامطمئن، بدون کمترین پایگاه طبقاتی درایران، هوای حکمرانی برسر داشته، خود را رهبر شناخته و زنش را رئیس جمهور می نامد. وازفرط آگاهی به این ضعف، دست بدامان قدرت ها برای حمله به ایران وملتش می شود و برآن اصرار می ورزد.
درتجربه ادبیات، زن رجوی با ورود به کلیسای مادلن، نقش « اسمرالدا»ی گناهکاری می گیرد که به تمهید مردش، گوژپشتی از سنگینی بارگناه، ساعتی در کلیسای مادلن متحصن شد ( این زن تحت تعقیب دادگستری فرانسه است، مدتی در زندان بوده و فعلا به قید ضمانت چندهزار یورویی، خارج از زندان بسر می بّرد) و جمعی از اوباش به همراه داشت. و از این دست هم چنین بیاد آوردم کریسمس سال 88 و یا 87، وقتی به بهانه دفاع ازچند مجاهد خلق اخراجی در اعتصاب غذای فرمایشی که شامل شب کریسمس هم میشد. رجوی ها برای خودنمایی و انعکاس در جراید، ما را به نقطه توجه درآنشب، به صف زیارت کنندگان کلیسای نتردام کشانیدند. صف طویلی بود و ما هرچند گرسنه و ضعیف، بااشتیاق در سرمای شب زمستانی ایستادیم. ولی با کمال تعجب وقتی نوبت به ما رسید، دستور ترک صف را دادند. چرا؟ آیا ورود به کلیسا خلاف عقاید مجاهدین بود؟ آیا ازتاثیر آن آتمسفر روحانی بر افرادش می ترسید؟اگرچه رجوی ها به حرص پول، همان شب و همانجا تنی چند از ما را به بازی با احساسات مردم و اخاذی تحت عنوان عملیات مالی- اجتماعی واداشتند.
جناب کشیش، مریم رجوی درکنار شما و درصحن مطهرمحراب مسیحیت، عکسی به سوء استفاده برای شستن دستهای گناهکار خویش ازارتکاب جنایات در دیدگاه اروپایی، برداشت.لابد به تبعیت از امپراطور روم که علیرغم باز کردن راه فریسیان درکمین حضرت عیسی، درحضور مردم آفتابه و لگنی طلبید، تا دست خویش از آن گناه بشوید. البته ما میدانیم که در خانه خدا بروی همه باز است و جناب کشیش طبعا به تقاضای برداشتن عکس یادگاری جواب منفی نخواهند داد. ولی رجوی ها در سایت خویش مدعی میهمان مخصوص بودن رهبرشان شدند. و البته از ترس بازشدن مشت گناهکار، واحتمال اعتراض از حانب مقامات کلیسای فرانسه، مطلب ادعایی را کمتر از بیست و چهار ساعت حذف کردند و اکنون فقط عکسی از زن رجوی در کنار مجسمه مقدسی برسایت ونشریه شان باقی است.
جناب کشیش، فرقه یی که دارودسته اش به قصد سوء استفاده از معجزه تولد حضرت عیسی مسیح، خود را به آن مکان مقدس کشاندند، مو به مو برعلیه سنت عیسوی رفتار می کنند. اینها کودکان را از آغوش والدین ربودند و به بیگانگان سپردند که سرنوشت کودکان معصوم به شوربختی های ناگفتنی رسید، ازجمله تحت تجاوز قرارگرفتن، انتحار و فجایعی از این قبیل!
اینها کانون خانواده و آیین ازدواج را فسخ کرده،( به استثنای رهبری و زنش، نقطه مقابل آنکه کشیشان کاتولیک جهت فدیه روحانی، خود را از حق تشکیل خانواده محروم ساخته، ولی حق دیگران می دانند و زوج ها را به عقد یکدیگر درمی آورند! آری، چنین است ارزشها و قوانین وارونه رجوی ها!)
حتی اجازه کمترین رابطه یی بین پدرومادر و فرزند نمی دهند. حق احترام به والدین، کاملا از اعضای مجاهدین نسخ شده است. عشق وعاطفه ممنوع است، به جهت حسادت بیمارگونه رهبری که آشکارا و به زبان گستاخ خویش، عشق به دیگران را مانعی در راه عشق به رهبری، نامید.
حضرت مریم عذرا به شهادت قرآن کریم همواره تحت الطاف خداوندی و مورد احترام اندیشمندان و روحانیون زمان خویش بود. اما شوهر مریم رجوی در عراق و طی جلسه یی از موعظه های شیطانی اش، از عتاب خداوند برحضرت مریم درپاسخ به نگرانی از برخورد اجتماعی، به دنبال زایمانی خارج از آیین ازدواج، گفت. مادام که زن خودش را به آن رسوایی بزرگ، شایسته تحسین می داند.
حیرت آن که بدنبال اعلام فسخ ازدواج، زنانی را که پیش از این فرمان، حتی ناخواسته و به اشتباه باردار شده بودند، چون گناهکارانی به گوشه یی از قرارگاه اشرف تبعید کرد وحتی پدران نوزادان اجازه نیافتند که بر بالین همسر تازه فارغ شده، طبعا حساس و نازکدل، حاضر شوند و یا حتی نیم نگاهی بر طفل نوزاد خویش بیندازند. نوزادان علیرغم کودکی به نزد بیگانگان و خارج از عراق فرستاده شده وگرفتار مصائب گشتند. آری اگر حضرت مریم به تحقق معجزه خداوندی، چنان رنج هایی را تحمل کرد. مادران تیره روز مجاهدین از حقد ودیوانگی مردک مجنون و زن مهجوری به اندوه و رنج های غیر قابل تصور، بیهوده مبتلا گشتند.
رهبری فرقه مجاهدین هم چنین با تحریفات خاص خویش از گفتار حضرت عیسی در مورد سوزاندن درخت بی بر، برای توجیه شکنجه و آزار افرادش استفاده کرد. و این درخت های بی بر در دستگاه رجوی، صرفا انسانی هایی بودند که حاضر به اطاعت چشم و گوش بسته فرامین رهبری نبودند. هم چنین بود داستان مریم مجدلیه، وقتی رجوی از آن میگفت که مریم مجدلیه پای رنجدیده عیسی مسیح را با عطر شُست و با گیسوانش خشک کرد. برای همه آنها که در فرقه حرفهای رهبری را می شنیدند آشکار بود که باید با این رهبری چنین کرد. اگرچه رهبری هرگز قدمی بر خویش رنجه نکرده و به دارایی حرام، در عشرت وآسایش می گذراند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا