مسعود دَ دَری!
سایت بان
مسعود رجوى كجاست؟
گمان نکنید که این سؤال انجمن آوا و یا علیرضا نوری زاده و… است. این سؤال دهها هوادار و سمپات مجاهدین است که سر در گم و روحیه باخته از این پروژه به آن پروژه کشانده میشوند و در مدار بسته به دور خویش میچرخند. و همچنین نام شعری است در سایتهای تابعه مجاهدین:
« مى پرسند!
مى پرسيد!!:
ــ مسعود رجوى در كجا مخفى شده است؟
و پاسخ مى دهند
پاسخ مى دهيد!!
خودتان به خودتان:
ــ شايد در ته چاهى
احتمالا در پرتو ستاره اى
امكان دارد در اعماق شهرى
يا جزيره اى هنوز كشف ناشده
يا كشف شده و در زير آب فرو رفته…
در زندانى
يا بازداشتگاهى
يا كشتارگاهى
يا تحت حمايت آمريكائى ها
و يا… »
البته آدمیزاده (آن هم از این نوع که ما میشناسیم) شیرخام خورده است، به همین خاطر جز بند دامن رجوی جای دیگری ندارد که بیاویزد و برایش شعر دوباره می آیی مینویسد:
_ دوباره میآیی
_ برای مسعود ، سیمای خجسته شادیها
از: دکتر زری اصفهانی
« محرم راز میآید
سوز و گداز می آید
همچو امید از زندگیم رفته و باز میآید…
دوباره میرسی از راه
و گام می نهی
بسوی پنجره کوچکی که قلب من است
و شب پر ازستاره و مهتاب و اشک میگردد »
و یا مانند کسی که در پس بیرون راندن بختیار از میهن توسط مردم، گمشده اش را در رجوی پیدا کرده و اکنون دوباره گمش کرده است:
_ در خانه ای از جنس عشق
از: جمشید پیمان
« گدازه های صبر را
در حفره های ملتهب دیدگانمان
رویاندی.
با انتظار تو تا ما ، تا ماندن
…
خانه ای از جنس عشق
خالی بود.
بر بلندائی که سکوت بود »
از این حرفهای صد من یک غاز شعرای غارنشین مجاهدین که بگذریم، به قول آقای شاهسوندی، رجوی هر جا که باشد دیگر رهبر نیست. رهبری که دو سال و نیم اجازه نداشته باشد راجع به کوچکترین مسأله ای موضعگیری کند، چه رهبری دارد.
اما بچه های جداشده در کمپ، برای این سؤال، پاسخ بهتری پیدا کرده بودند و میگفتند:
مسعود هر وقت هوا را پس ببیند، فرار را بر قرار ترجیح میدهد و سوراخ موش اجاره میکند و عطای رهبر عقیدتی را بر لقایش میبخشد. از این رو نام مسعود دَ دَری را برایش انتخاب کرده بودند.