احیاء اعضای مجاهدین با احیاء تفکر
ایران دیدبان
بقایای گروه تروریستی مجاهدین دیرزمانی است که به این واقعیت پی بردهاند که تنها فضا برای مانور آنها، همسویی با شعارها و ادعاهایی است که برخی کشورهای غربی، در چالشهایی که با ایران بر سر منافع اقتصادی و سیاسی خود دارند، مطرح میکنند.
وزش تندباد حوادث سیاسی، مجاهدین را به این سو و آن سو میکشاند و آنها ناتوان از تأثیرگذاری بر روی آن، تن به رویدادها سپردهاند و به ژستها و فیگورهای توخالی بازیهای سیاسی دل بستهاند.
دستگاه منگول تبلیغاتی مجاهدین با فرو غلطیدن به ورطه این ژستها، امید وار است بتواند با دسایس خود، آن را به گونهای رادیکالیزه نموده و به واقعیت نزدیک نماید. ژستهایی که صاحبان آن ذرهای به آن اعتقاد ندارند و از قضا برای کسب امتیازات بیشتر سیاسی است که به آن مبادرت میکنند.
در حالی که تحلیل استراتژیک مجاهدین در طی دو سال گذشته این بوده است که اگر ایران، شرط اروپا برای تعلیق دائم غنیسازی را نپذیرد و مذاکرات با بنبست مواجه شود، امریکا و کشورهای اروپایی به ایران حمله خواهند کرد، روز گذشته با اعلام خبر موضع ایران برای بازگشایی نیروگاه اصفهان، علیرضا معدنچی تحلیلگر دستگاه تبلیغاتی مجاهدین، در کمال ناامیدی و با عبرت گرفتن از تجربههای چندین و چند ساله، اعلام نمود که باید منتظر تحولات بعدی باشیم و ببینیم که آیا کشورهای اروپایی حاضرند در مقابل ایران بایستند یا خیر؟!
اشاره این مقاله به موضوع فوق، فارغ از ملاحظات سیاسی است، چرا که اصولاً این مسأله و نظائر آن، ربطی به مجاهدین نداشته و آنها در حد و اندازهای نیستند که بتوانند بر روی آن تأثیر بگذارند، بلکه یادآوری آن را از جهت بررسی پارامترهای نگاهدارنده نیرو توسط مجاهدین لازم میبینیم.
پس از سرنگونی صدام و غرق شدن مجاهدین در گرداب بحرانها، مجاهدین سه محور را برای روحیه دادن و به طریق اولی جلوگیری از ریزش نیروهای روحیه باخته، مأیوس و فاقد انگیزه خود، مطرح ساختند.
سه محوری که کنترلکندگان تشکیلات مجاهدین با مطرح نمودن آن فقط صبر و نگاه امیدوارانه به سرانجام آن را از نیروها طلب میکردند:
1- انتخابات ریاست جمهوری ایران در خرداد ماه 1384
2- تعیین تکلیف ایران در مذاکرات هستهای بین ایران و اروپا
3- تشدید تضادهای ایران و امریکا در عراق و حمله نظامی امریکا به ایران
در مورد انتخابات ریاست جمهوری، دیدگاه مجاهدین این بود که این انتخابات با تحریم مردم مواجه میشود، باعث شکاف در نظام و تشدید درگیریها میشود و… منجر به سرنگونی خواهد شد. البته در تحلیل این مسأله، مهمترین پارامتر، همچنان مناسبات بینالمللی و بهخصوص مواضع محافظهکاران امریکایی نسبت به ایران، مد نظر آنان بود.
در مسألهی اتمی نیز تحلیل این بوده است که یا باید ایران به مذاکرات ادامه دهد که مجبور به عقبنشینی و دست برداشتن از فنآوری هستهای است که در آن صورت شکاف بر میدارد و از درون نابود خواهد شد و یا اینکه به مذاکرات خاتمه میدهد که در آن صورت نیز امریکا حمله نظامی خود را آغاز خواهد کرد!
در مورد تشدید تضادها در عراق نیز، تحلیل مجاهدین این است که باید توجه اصلی در عراق را بر روی مبارزه با بنیادگرایی متمرکز نمود و سرچشمه آن را به ایران مربوط کرد تا شاید از این طریق، امریکا به ایران حمله کند!، در صورتیکه واضح است تأکید بر روی بنیادگرایی و شناخت ریشههای تروریسم، جز به نفع ایران، به نفع هیچ کشور دیگری نیست و باعث برجستهتر شدن موقعیت ممتاز ایران خواهد شد.
میبینید که اساس استراتژی مجاهدین را دل بستن به حوادث تشکیل داده است که جوهره آن، امیدورای برای حمله نظامی امریکا به ایران است.
جای واشکافی مبسوط سه موضوع فوق در این مقاله نمیباشد و تنها به این کلام باید بسنده کرد که روند اوضاع تا کنون نشان داده است که علیرغم وجوه چالشآفرین و مخاطرهآمیزآنها، به تقویت ایران منجر خواهد شد.
مثال بارز چنین پدیدهای، حرکاتی است که امریکا در خاورمیانه و بهطور خاص در برچیدن بساط طالبان و صدام داشت. حرکاتی که در غایت به نفع ایران تمام شد. در حالیکه مجاهدین امید زیادی به طرح خاورمیانه بزرگ و شعارهایی که علیه ایران داده میشد، بسته بودند.
غرض اینکه اعضای مجاهدین که سالها در اردوگاه اشرف سرگردان و به بیگاری مشغول بودهاند و طی دوسالونیم گذشته نیز، هیچ چشماندازی برای تحقق شعارها و اهداف سازمان مطبوعشان نمییابند، را نمیبایست بهخاطر روحیه باختگی ملامت نمود. بلکه سرخوردگی و یأس، واکنشی کاملاً طبیعی از سوی آنان، نسبت به تحلیلها و گفتههای صدها بار غلط از آب در آمده رهبری این گروه است، که اگر در فضایی باز و دموکراتیک قرار داشتند، مانند هر انسان دیگری میتوانستند شرایط خود را تغییر داده و بهبود بخشند.
باید دستگاه کنترل کننده و رهبری مجاهدین و در رأس آن رجوی، که با انواع جادو جنبل و رؤیاپردازی مالخولیایی، و در شرایطی که حتی از تعیین سرنوشت خود عاجز است، میکوشد نیروها را همچنان گروگان و تضمین بقای حیات تشکیلاتی خود نگه دارد، را مورد ملامت و سؤال قرار داد که تا کی و با چه حیلهای میخواهند تنها سرمایه این افراد که عمر آنها میباشد را از آنها گرفته و در ازای آن، بلیط بختآزماییای را بفروشند که هیچگاه در قرعهکشی شرکت داده نخواهند شد.
اکنون در دورهای که رهبری مجاهدین نیروهای خود را به لحاظ فکری و سیاسی عقیم نموده است و صرفاً دست روی دست گذاشتن را از آنها طلب میکند، افشای میانهبازی، دل به حادثهها سپردن، شکست تحلیلها و تن دادن به حرکات خود به خودی و به طریق اولی مبارزه با رؤیاسازی و خیالپردازیهای دار و دسته رجوی، بزرگترین اقدام برای نجات آنها است.
اکنون که مجاهدین جز تخدیر نیروها با ساز و آواز و سرگرم نمودن آنها به مجلسآرایی و رقص و آواز کار دیگری ندارند، باید کوشید هر چه بیشتر فضای بحث، تفکر و واشکافی دعاوی باند رجوی را گسترش داد.
باید تفکر را احیاء کرد.