جای مسعود کجاست؟
حسن زبل/ سایت ایران آینده
با اجازه از سهراب سپهری
« نشانی »
سرشب توی نشست,
در عراق بود که پرسید یکی!
همه ساکت ماندند؛
صدیقه آن چوب شوری که به لب داشت,
عصبانی روی میزش کوبید.!
و به انگشت نشان داد, شخص بیچاره و گفت:
در خیابان صد!
نرسیده به مزار!
میپیچی ,
خانه ای می بینی,
که ازچشم دیدبان حقوق بشر,
آنجا دوراست
ساختمانی که به مهمان سرا مشهورست
ودر آن, همه اسباب شکنجه جور است.
می بریدش آنجا!!
و به کاک عادل میدهیدش تحویل,
تا بماند چندی ؛
شاید اقرار کند ؛ که نفوذی بوده ست
دو ساعت مانده به آخر نشست
بگرفتند و بردند او را
من به چشم خود دیدم که
او آن شخص
رو به مسئول نشست
دست راستش رانشان داد, همه انگشتش بست
همه انگشت , جز انگشت شست
وباز دیدم که, صدیقه
مثل برق؛ از جا جست!
و نفهمیدم چرا.
بعد ازاین واقعه ما
همه پرسیدیم: راستی جای مسعود کجاست؟!!!
ولی با ترس آنهم از خود , فقط.!!!