عوض کردن پالان، چیزی را تغییر نمی دهد!
دیگر از لباس نظامی و داد و هوارهای اتاق فرمان خبری نیست ، ساکنین اشرف این بی قراران تمیز کردن توپ و تانک های اهدایی شیخ الرئیس در حال محاکمه، فعالانه در یک پادگان نظامی که در یک استراحت گاه و شبه شهر بدون فرم ارتش آزادی ستان بی قرارانه منتظر فرصتی هستند تا به آن سوی مرزهای سانسور و سرکوب گر رجوی پا به فرار گذارند، چرا که دیگر دیدن ماکت میدان آزادی و… برایشان نقطه ی اشباع ایجاد کرده و می خواهند معنای آزادی را به دور از حصار و اسارت گاهی که رجوی سال هاست برایشان ساخته درک کنند ،. از شعار و وعده خسته اند و دیگر نمی توانند به شعار رفراندوم و سرفصل جدید و امضای فلان پارلمانتر اروپایی که با حیله و نیرنگ به دست آمده در حمایت از فرقه ی خشن و عصبی و فحاش دلخوش کنند. کمپ اشرف تبدیل به قبرستان مردگان متحرک شده که به نقل از گزارش امنیت آلمان، استراحت گاه است. آن جا جایگاه کشتن عاطفه ها و تربیت کینه جوهاست که حالا دیگر کینه شان هم بی مصرف مانده ،چرا که طی سال های اخیر حوادثی رخ داده که منجر به این باورشده ، شعار امریکا ببر کاغذی است تو خالی بودنش برملا شده و سر درآستان پنتاگون ساییدن و دست به دامان ببر کاغذی شدن برای عقده گشایی قدرت، رویه علنی رجوی گردیده. تمامی رزمندگان دیروز ارتش اسارت بخش که سال ها در نشست های رهبر فرقه برایش کف می زدند و پس از فرار در سوراخ موش به ماهیت پلید اهدافش پی بردند و فرار را بر قرار ترجیح دادند امروز مورد اهانت و فحاشی و تهدید اعضای بله قربان گوی و واداده قرار گرفتند و برچسب مزدور اطلاعات حکومت ایران بر پیشانی شان زده می شود ولی افشاگری های تکان دهنده شان که داغ ننگ ابدی بر چهره ی بی خردترین رهبر فرقه نشانده، ساکنان محصور را به پریدن از خواب و رؤیای دروغین فتح تهران و دموکراسی و دم از خلق زدن، کشانده و به بیداری آزاردهنده و وجدان در حسرت و اندوه سال های از دست دادن عمر و جوانی و تن دادن به فریب و سراب های خیالی، منجر شده و در فکر گریز از این عذاب.
اگر چه با معیار و امتیاز فحاش گری و خشونت در برخورد با اعضا ، رجوی خانم صدیقه را حاکم بر این شهر مرده کرده اما، دیگر دیر شده و این اوباش رجوی هم نخواهد توانست از ریزش نیرو جلوگیری کند و هر روز شاهد تلاش عده ای دیگر برای خروج از حصار فرقه باشیم که مطمئناً پایانی نخواهد داشت.