بندبازی باند رجوی برای کسب اعتبار
ایراندیدبان
تجمع نمایشی 2300 نفرهی مجاهدین در فرانسه، با حضور 1300 نفر غیرایرانی! در حالی برگزار شد که مجاهدین طبق روال معمول با درشتنمایی دهها برابر، رقم 30 هزار شرکت کننده برای این مراسم را اعلام کردند.
حضور مریم رجوی در این تجمع، تلاش مجاهدین برای با اهمیت نشان دادن آن بود، در عین حال که قصد داشتند بهاصطلاح آن را از نتایج رأی دادگاه استیناف فرانسه وانمود کنند.
حامیان خارجی مجاهدین که در این تجمع شرکت داشتند، همان چهرههای تکراری، بازنشسته و معزول اروپایی بودند.
علیرغم تلاش و برنامهریزیهای طولانی مجاهدین، فقط دو شبکهی خبری این موضوع را پوشش دادند و مانند گذشته، دستگاه منگول تبلیغاتی مجاهدین باید با تزریق پول، مطبوعات و رسانهها را وادار به انعکاس خبر این تجمع کند.
در مورد تور تفریحی مجاهدین و شیوههای جمعآوری افراد و کسانی که در این تجمع شرکت داشتند، گویاترین توضیحات را میتوان از لابلای فیلمهای پخش شده از سوی خود مجاهدین به دست آورد، که اهداف و انگیزههای شرکت کنندگان را بهخوبی تصویر میکند.
از نظر محتوا نیز این نمایش، تکرار مواضع غیرمؤثر و غیرقابل اعتنای مجاهدین بود. مواضعی که آشکارا در بنبست قرار گرفتن دار و دستهی رجوی، و خالی بودن دست آنها از هر نوع ابتکار عمل را نشان میدهد.
مریم رجوی عین این سخنان را یکبار دیگر در سال 1373، هنگامی که رجوی با امید تأثیرگذاری بر غرب وی را بهعنوان رییسجمهور اعلام و راهی فرانسه کرد، بیان داشته بود!
علیرغم تکراری بودن اینگونه نمایشات ِ کسالتبار و بهشدت فرمالیستی، که مجاهدین آن را نشانهی زنده بودن خود میدانند، این بار باند رجوی انگیزهی خاصی در راهاندازی این تجمع داشت. در واقع باند رجوی با توجه به تحولات مربوط به ایران، بهدنبال ساخت اعتبار و خروج از بحران بیتوجهی غرب نسبت به این گروه میباشد.
پس از به بنبست رسیدن خط نئومحافظهکاران برای حمله به ایران و تغییر مشی امریکا و پیوستن این کشور به اروپا برای مذاکره، امید اصلی مجاهدین برای ادامهی بقاء از بین رفت. امیدی که با توجه به آن، تلاشها برای خروج از لیست گروههای تروریستی معنا مییافت. مجاهدین اکنون درگیر بحران بسیار پیچیدهتری شدهاند که تنها باید در انتظار حوادث بنشینند و نظارهگر غلط از آب درآمدن یک به یک ِ تحلیلهایشان باشند.
اما مسألهی مهمتر و انگیزهی اصلی برای مجاهدین در تجمع روز گذشته، مطرح بودن چهرههای داخل کشور در میان محافلی است که به مسایل ایران توجه دارند. جریاناتی که به هر دلیلی به دنبال تغییر رژیم، تحت لوای گسترش دموکراسی در ایران هستند، توجه خاص خود را بر روی اشخاصی که در داخل ایران فعالیت دارند و مشخصهی اصلی آنها پرهیز از روشهای خشونتآمیز است متمرکز نمودهاند، روشهایی که کاملاً با استراتژی و روشهای مجاهدین مغایرت داشته و در مقابل آن قرار میگیرد.
مجاهدین به هر کجا که نگاه میکنند نام و نشانی از آنها مییابند. ریچارد پرل حامی گذشتهی آنها از امیر عباس فخرآور نام میبرد، محافل گوناگون دیگری به اکبر گنجی توجه میکنند و خبرگزاریها و محافل خبری غرب، عامل تجمع 22 خرداد زنان در تهران را موسوی خوئینیها و نه مجاهدین میشناسند و…
دقیقاً بههمین دلیل بود که مریم رجوی بار دیگر با تکرار ادعاهایی که کاملاً با ذات و ماهیت این گروه ناهمخوان است، به قصد بزک کردن چهرهی دار و دستهی خشونت طلب و آنارشیست رجوی و البته بر هم زدن مناسبات محافل غربی با فعالان داخل کشور، به صحنه آمد.
مریم رجوی بر خلاف باورهای ایدئولوژیک خود، از مخالفت با مجازات اعدام، عدم دخالت دین در دولت و آزادی، سخن گفت تا شاید به این وسیله، فرقهی واماندهی رجوی را، از مورد ِ استفاده قرار گرفتن در سیاستهای جنگ طلبان، به مورد ِ توجه ِ طرفداران انقلابهای مخملین قرار گرفتن، منتقل سازد!
تا کنون و طی 25 سال گذشته، هیچکدام از ادعاها و نمایشات مجاهدین نتوانسته هیچکس را در جهان بفریبد. چرا که قضاوت خود را بر عملکرد، خواستهها و ماهیت این گروه استوار میسازند. از این رو باید گفت اگر باند رجوی ادامهی حیات خود را از این مسیر جستجو میکند، ابتدا باید توانایی خودکشی و نابود کردن فرهنگ و ایدئولوژی فرقهای را داشته باشند و آنگاه اگر در این استحاله چیزی از بقایای آنها ماند – که نخواهد ماند – میتوانند به این روزنه امید ببندند.