اشرف ایستاده در مقابل جهان!

اشرف ایستاده در مقابل جهان!
ایران‎دیدبان
ضرب‎المثلی است که وقتی یک قطره شبنم بر سر مورچه می‎افتد، فریاد می‎زند دنیا را آب برد! البته مورچه‎ی مسکین حق دارد، چرا که دنیایش همان اندازه کوچک و قابل ترحم است.
سه سال پیش وقتی آب در لانه‎ی مورچگان اشرف ریخت و خوان گسترده‎ی جناب صدام برچیده شد و جهان از شر این جانی خلاص شد، گردانندگان مجاهدین، برای نگه داشتن نیروهای متزلزل و جلوگیری از موج فزاینده‎ی ریزش‎ها، شعارهای حماقت آمیز، ماجراجویانه و جنگ طلبانه‎ی امریکا را سیاست جهان قلمداد کردند و به نیروهای واخورده باوراندند که امریکا در حمله‎ای که به همین زودی علیه ایران انجام خواهد داد به ما نیاز دارد و ما می‎توانیم آنها را برای رسیدن بهتر به اهداف‎شان یاری کنیم. حتی برخی از فرماندهان جنگ طلبان در آن روز در ضیافت‎های برپا شده در اشرف و در مجالست با مژگان پارسایی و فهمیه اروانی، صحبت از ادغام برخی واحدهای مشترک و حتی سپردن فرماندهی آن به زنان مجاهد به میان می‎آوردند!
تحت توجهات فرماندهان عالی‎رتبه‎ی پنتاگون، اردوگاه اشرف که تا به حال حتی مورد اعتنای یک انسان بیرون از تشکیلات مجاهدین قرار نگرفته بود، تبدیل به شهر اشرف شد و از آنجا که رهبران مجاهدین دن کیشوت وار، انتظار آن را داشتند که یک نفر پیدا شود و بازی آنها را جدی بگیرد، داعیه‎ی هدایت سیاست‎های امریکا علیه ایران را کرده و حتی فراتر از این، با نیروهای از هم پاشیده و مأیوس خود سخن از هدایت جهان و خط دادن به اروپا و امریکا نمودند!
بر مبنای همین توهم ابلهانه بود که اگر اشرف بایستد جهان خواهد ایستاد را تولید کردند. شعاری که تنها کسی که آن را تکرار کرد، اعضای بی‎سواد شورای رهبری (که قرار شده از تکرار اراجیفی که خوشایند رهبرشان است، شرمی به خود راه ندهند) بودند.
اکنون سه سال پس از آن که گردانندگان اردوگاه اشرف با این بهانه توانستند بر سر راه خروج نیروهای تحت سانسور و خفقان مانع ایجاد کنند، باید دید که در سیاست‎ها و شعارهای جنگ طلبان که مجاهدین با اتکاء به آنان، برای نیروها فضاسازی کرده و القاء پذیری ایجاد کردند، چه تغییری رخ داده است و در حقیقت سرنوشت جهانی که هدایت آن بر عهده‎ی اشرف گذاشته شده بود به کجا رسیده است؟
با یادآوری این نکته که بررسی توهمات و ادعاهای مجاهدین، نه از آن رو است که دخلی به واقعیات دارد، بلکه از آن جهت می‎باشد که به اعضاء و هوادارانی که در گرداب توهمات مالیخولیایی باند رجوی گرفتار آمده‎اند تفهیم شود که باند رجوی با آنها چه می‎کند. (1)
سرمقاله نویس روزنامه‎ی مجاهد در شماره‎ی 139 جمعه 9 تیرماه 1385 این نشریه، با اشاره به بیانیه‎ی پایانی اجلاس سران هشت کشور صنعتی جهان که در آن از ایران خواسته شده زودتر پاسخ بسته‎ی پیشنهادی اروپا و امریکا را بدهد – بسته‎ای که مبتکران آن هیچ زمانی برای دادن پاسخ به آن معین نکرده‎اند – می‎گوید این هشدارها با تأخیر و ناکافی است.
برای مجاهدین که جهان را در آستانه‎ی حمله به ایران می‎دیدند و این روزها رسماً از امریکا می‎خواهند آنها را برای ادامه‎ی حیات یاری رساند، دادن بسته‎ی پیشنهادی به ایران، البته یادآور مرگی تدریجی در میان انبوه توهمات است.
از این رو است که سرمقاله نویس باند رجوی در اوج یأس و استیصال می‎نویسد:
« باید دانست، بهای گزاف‌دادن این‌گونه فرصتها از كیسه مردم ایران [بخوانید مجاهدین] هزینه می‌شود و نتایج فاجعه‌بارش قبل از همه دامنگیر ملت ایران [رجوی ِ تحت بازداشت امریکا] می‌شود. دادن هر فرصت به رژیم، یعنی به‌همان نسبت آنهارا به دستیابی به‌سلاح اتمی نزدیكتر كردن است. در همین‌جا، لازم است به همه هموطنان آزاده و شریف و به‌خصوص به هواداران مقاومت یادآور شویم كه با هر‌وسیله‌یی صدای اعتراض خود را علیه مماشاتگران بلند كنند و نگذارند رژیم از قبل آنها سود ببرد. »
شعار هدایت جهان و ایستادگی اشرف که از سوی باند به گل نشسته‎ی رجوی تبلیغ می‎شد، با توجه به تحولات بین‎المللی و پیروزی منطق ایران، اکنون به این واقعیت تبدیل شده است که اشرف باید در مقابل مماشات‎گران (کل جهان) بایستد، که قبل از بسته‎ی پیشنهادی شامل اروپا می‎شد و در حال حاضر امریکا را نیز شامل می‎شود!
سه سال پیش وقتی صدام ولی نعمت مجاهدین سرنگون گردید، دار و دسته‎ی رجوی با استفاده از امکانات جنگ طلبان در امریکا تجمعی برپا نمودند که مدیریت آن بر عهده‎ی خوانندگان و رقصندگان سلطنت طلب گذاشته شده بود. مهمان افتخاری این تجمع، شاهزاده‎ی تاریکی و مغز متفکر جنگ طلبان، ریچارد پرل بود. اکنون سه سال پس از ایستادگی اشرف و الحاق این اردوگاه به سایر تملیکات جنگ طلبان، شاهزاده‎ی تاریکی، چرخش کامل دولت امریکا از جنگ به مذاکره را مأیوسانه اعلام می‎کند:
« امریکا بازی را به ایران باخت. ریچارد پرل از محسن رضایى دبیر شوراى مصلحت نظام نقل می‌آورد که آمریکا ببرى کاغذی است و اکنون به ناچار حقّ ایران را براى داشتن نیروى هسته‌ای به رسمیت شناخته است. پرل با تأییدی ضمنى، این را نشانه‌ای از شکست براى آمریکا می‌داند. » (2)
جالب توجه این‎که حتی پرل جنگ طلب نیز که در ابتدا و در میان مخالفان ایران، مجاهدین را گزینه‎ی مناسب برای حمایت از سوی دولت امریکا می‎دانست، در این مقاله از شخص و جریان
دیگری نام می‎برد!
عبرت آموز این که واشنگتن پست، سرنوشت جنگ طلبان و کسانی که سرنوشت خود را با آنها پیوند زده بودند این چنین تصویر کرده است:
« به دنبال چاپ شکوائیه ریچارد پرل به نمایندگى محافظه کاران در واشنگتن پست، نامه‌هاى زیادى به دفتر این روزنامه رسید که از ناامیدى پرل اظهار شعف کردند. یک خواننده نوشت: ریچارد پرل و همدستان نومحافظه کارش که بیهوده ما را به اشغال عراق کشاندند باید به زباله دانى تاریخ ریخته شوند. » (3)
_____________________
1- چندین ماه قبل، پس از این‎که پرونده‎ی فعالیت‎های هسته‎ای ایران از شورای آژانس انرژی اتمی به شورای امنیت ملل متحد گزارش شد و مجاهدین نیروهای اشرف را وادار به رقص و پایکوبی نمودند، خطاب به علی باقرزاده که آن دوران گاهی در سایت افشاگر مطلب می‎نوشت یادآور شدیم که شش ماه بعد، از مسؤولانت بپرس که نتایج این گزارش چه شد و پیروزی‎ای که به خاطرش شور و فتور به‎راه انداختید چه ماحصلی در بر داشت؟
2- صدای آلمان به نقل از مقاله‎ی واشنگتن پست تحت عنوان چرا بوش در برابر ایران عقب نشست؟ نوشته‎ی ریچارد پرل
3- صدای آلمان

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا