26 تا 30 مهر استسماری دیگر
ادوارد ترمادو
26.10.06
کسانی که در سازمان مجاهدین یا ارتش آنها بوده اند هر گز 26 تا 30 مهر را فراموش نمی کنند.
26 مهر 1368 روزی که رجوی در یک حرکت دجالانه مریم عضدانلو را به عنوان مسئول اول سازمان مجاهدین معرفی کرد، بنای این حرکت در سال 1364 در پاریس با طلاق مریم عضدانلو از مهدی ابریشمچی و ازدواج با مسعود رجوی گذاشته شده بود اما اگر ادامه این سناریو در سال 1368 دنبال شد، به این دلیل بود که پس از طلاق و ازدواج، مجاهدین از نظر اجتماعی افت کردند و هم اینکه موقعیت سیاسی آنها در فرانسه متزلزل شد بطوریکه مجبور به ترک فرانسه شدند اما در سالهای بعد رجوی برای فریب افراذ خود مدعی شد که (برای اینکه بتوانیم به بقیه افرادمان موضوع انقلاب را بفهمانیم یه زمان نیاز داشتیم).اما در اصل اینطور نبود و موقعیت اجتماعی سازمان دربرابر افکار عمومی بیش از اندازه افت کرده بود به این دلیل که هیچ جریان یا گروه یا حزب سیاسی ایرانی در خارج از کشور این حرکت سازمان را تآیید نکردند.
با اخراج سازمان از فرانسه و انتقال به عراق و پس از قفل شدن در کار نظامی به دلیل پذیرش آتش بس از سوی ایران رجوی فرصت را مقتنم شمرد و مریم رجوی را به عنوان مسئول اول سازمان در 26 مهر 1368 معرفی کرد تا بتواند سناریو خود را ادامه دهد.
مسعود رجوی با این عمل دو هدف اساسی را دنبال می کرد، اول اینکه با معرفی مریم به عنوان مسئول اول میخ خود به عنوان رهبر مادام العمر بک جنبش یا به خیال خود رهبر یک کشور پهناوری همچون ایران را بکوبد چرا که تا قبل از معرفی مریم به عنوان مسئول اول سازمان مسعود رجوی خود عهده دار این نقش بود اما با آمدن مریم او یعنی مسعود بطور اتوماتیک مقامی بالاتر کسب می کرد یعنی مقام رهبری پس از این ماجرا بود که مسعود را به عنوان رهبر مقاومت قلمداد کردند.
دوم اینکه با انتصاب مریم به عنوان مسئول اول سازمان رجوی این امکان را پیدا می کرد زنانی که در ارتش یا سازمان بودند یا حتی زنان هوادار را بطور کامل تحت استسمار خود در آورد با این ترفند که مدعی شد (با قرار گرفتن مریم در جایگاه مسئول اول سازمان زنان بطور کیفی به جلو پرتاب خواهند شد)رجوی این دو هدف را دنبال می کرد که در هر دو زمینه هم بسیار پیش رفت.
در ادامه سناریو رجوی برای بیشتر استسمار کردن افراد پائین در سازمان قدم بعدی را برداشت و موضوع انقلاب ایدئولوژیک را پیش کشید و تمامی افراد سازمان چه مجاهد و چه غیر مجاهد را وادار کرد تا این انقلاب را بپذیرند.
برای پیشبرد این داستان ابتدا و قبل از هر چیز بچه های کوچک را از پدران و مادران جدا کرد و به اروپا و کانادا و امریکا فرستاد با این بهانه که شرایط در عراق مناسب نیست وبچه ها ممکن است آسیب ببینند، با این کار رجوی پل روابط عاطفی و خانوادگی بین پدران و مادران که همانا بچه ها بودند را خراب کرد.
قدم بعدی رجوی برای اجرای نقشه خود فروپاشی خانواده ها بود که با براه انداختن بحث های انقلاب این مرحله را به اجرا گذاشت و برای این کار ترفند دیگری به کار گرفت و بهانه شکست عملیات موسوم به فروغ جاویدان را به داشتن خانواده نسبت داد درحالیکه شکست در عملیات فروغ هیچ ربطی به این موضوع نداشت چرا که سازمان باهمین افراد در عملیلت های نظامی قبل از فروغ پیروزی داشت.
از آن پس رجوی هر روز یک بند جدید از انقلاب کذائی خود که هدفی به غیر از به زنجیر کشیدن افراد نداشت را با هزار کلک و حقه بازی های رنکارنگ به خورد افراد چه زن و چه مرد چه مجاهد و چه غیر مجاهد داد و فتوائ صادر کرد و خطاب به افراد سازمان گفت (ازدواج چه برای زن و چه برای مرد تا ابدالدهر حرام است) معلوم نیست که این حکم را از کدام کتاب آسمانی کشف کرد که ازدواج را برای ما حرام ولی برای آقای مسعود رجوی حتی سه بار ازدواج هم حلال کرده است؟
با صدور این فتوائ سازمان برنامه های گسترده ای را برای شستشوی مغزی به راه انداخت که شامل نشست هائی با نام های مختلف ازجمله نشست های روزانه و نشست های هفتگی بود که در این نشست ها مسئولین و فرماندهان وظیفه داشتند به هر صورتی که شده موضوع انقلاب را به افراد زیر دست تحمیل کنند، اما هر کجا که فرمانده هان و مسئولین از پس این کار بر نمی آمدند مسعود رجوی پا به میدان می گذاشت و با شیوه ای کاملآ دجالانه موضوع بحث را به خورد افراد می داد، به خاطر دارم در اولین روزهائی که مریم به عنوان مسئول اول انتصاب شده بود و هنوز برای سخنرانی موتورش آببندی نشده بود در یکی از نشست ها مسعود خطلب به او گفت (بلند شو و خودت را به اینها تحمیل کن) مریم هم یاد گرفت و همین کار را کرد و تا توانست تسمه از گرده مرد و زن موجود در سازمان کشید.
در 30 مهر 1372 رجوی فیل دیگری هوا کرد انهم انتخاب مریم به عنوان ریئس جمهور.
در 6 مهر 1372 در اجلاس میان دوره ای شورای باصطلاح ملی مقاومت مسعود رجوی مریم رجوی را به عنوان ریئس جمهور موقت بقول خودش پیشنهاد کرد و باز هم بقول خودش شورا به او رای داد و در 30 مهر 1372 این موضوع را اعلام بیرونی کرد تآخیر این اعلام به مدت 24 روز به این دلیل بود که در این فاصله مریم عراق را ترک کند و به فرانسه برود چون اگر قبل از ورود او به فرانسه اعلام می شد ممکن بود مقامات فرانسوی به مریم ویزای ورود به فرانسه را ندهند.
بر اساس توافق اعضای شورا پس از به حکومت رسیدن مجاهدین در ایران مریم به عنوان ریئس جمهور موقت 6 ماهه قدرت را در دست خواهد گرفت تا انتخابات برگزار شود اما مسعود رجوی خواب و خیال دیگری داشت که بعضآ در نشست ها بروز می داد در یکی از نشست های درونی سازمان در قرارگاه باقرزاده در بغداد اقای مسعود رجوی خطاب به جمع رزمنگانش چنین گفت: (کدام 6 ماه؟ کدام ریئس جمهور موقت؟ کدام انتخابات؟ ریئس جمهور همین مریم است و بس)
معلوم بود که در شورا هم این موضوع با فشار رجوی و اعضای مجاهدین حاضر در شورا که اکثریت اعضای شورا را تشکیل می دهند تصویب شده بود البته آقای رجوی آنقدر کیش شخصیت داشت و آنقدرمغرور بود که اعضای شورا را به پشیزی حساب نمی کرد چه رسد به اینکه برای رآی آنان ارزشی قائل شود بارها شاهد نظریه رجوی نسبت به اعضای شورا در نشست های درونی سازمان بودیم هر گاه که در نشست بحثی راجع به شورا پیش می امد نظر ایشان نسبت به اعضای شورا منفی بود مثلآ نظر ایشان نسبت به آقای مهدی سامع این بود که می گفت (آقای سامع و خانواده ایشان را ما یعنی مجاهدین از عراق نجات دادند و به خارج فرستادیم و آقای سامع در خارج نان ما را می خورد و تا عمر دارد مدیون ما است) فضائی که رجوی در سازمان مجاهدین بوجود آورده بود باعث شده بود که اعضای شورا در بین افراد سلزمان دارای هیچ احترامی نباشند البته فضا طوری بود که هر گاه اعضای شورا به قرارگاه اشوف می امدند در ظاهر آنها را خوب تحویل می گرفتند اما در نشست های رجوی آنها معمولآ مورد تاخت و تاز رجوی قرار داشتند.
بگذریم، پس از انتصاب مریم به عنوان رئیس جمهور برای اینکه به این موضوع در سازمان شاخ و برگ بدهند و در واقع در داخل سازمان موضوع را بزرگ جلوه داده باشند تا بتوانند بهره بیشتری از افراد در سازمان ببرند عناوین مسخره ای مثل روز مریم، روز سیمرغ، المپیک مریم ووو در مناسبات سازمان پدید آوردند که مورد تمسخر خیلی از بچه ها قرار داشت البته خیر این برنامه ها تنها این بود که بچه ها می توانستند دوستان خود را که در یکان های دیگر بودند ببینند.
این ساختار را سازمان مجاهدین در قرارگاه اشرف تا کنون حفظ کرده و پس ازخلع سلاح چاشنی آنرا مقداری هم زیاد کرده تا با این حقه بازی ها و با اجرای رقص و آواز خواندن و برنامه های دیگری مثل همین برنامه های مسخره افراد را در سازمان مشغول کند و برای سازمان در خارج از کشور خوراک تبلیغاتی تهیه کند و از فکر کردن افرادی که در استثمار سازمان قرار دارند به زندگی واقعی و انسانی جلوگیری کند.
اما زمان این ترفند ها بسر آمده و خوشبختانه تا کنون عده قابل توجهی از این سازمان کنده شده و به زندگی واقعی رسیده اند و اکثر این افراد جدا شده و رها شده امروز دارای همسر و فرزند و خانواده هستند گرمی زندگی را که یک بار بیش نیست احساس می کنند اما در مقابل ببینید سازمان مجاهدین تا چه اندازه ای از تشکیل خانواده ترس و وحشت دارد که حتی تشکیل خانواده توسط افراد جدا شده از خود را هم نمی تواند تحمل کند و در تلویزیون کذائی خود واکنش نشان می دهد باید گفت بکوری چشم کسانی که ما را از زندگی جدا کرده بودند و برای بقدرت رسیدن و چند روزی حکومت کردن با زنجیر استسماری خود ما را به اسارت برده بودند مطمئن باشید همین افرادی که امروزه در اسارت شما قرار دارند به محض باز شدن این زنجیرها از دست و پاهایشان سریعآ تشکیل خانوده خواهند داد به امید آن روز زیبا.