گزارشی از وضعیت شورا و سازمان

گزارشی از وضعیت شورا و سازمان
هادی شعبانی
بعد از اعلام سی خرداد به عنوان سرآغاز انقلاب نوین و شروع فاز نظامی، ازیک طرف رجوی در تحلیل هایش برآورد کرده بود که دولت ایران حدوداً در کوتاه مدت یعنی 6 ماه ساقط خواهد شد( حتی این بحث در جمع بندی یک ساله سازمان که توسط رجوی نوشته شده بود ،ذکر شده بود و حتی در سری آغازین سازمان در فاز نظامی این کتاب جزء کتاب های آموزشی سازمان شد. ولی بعداً دیگر صحبتی از این کتاب نمی شد. )و از طرف دیگر از ابتدای کار چون دید نمی تواند روی حکومت تأثیر بگذارد و کاندیداتوری اش هم کنسل شده بود، خواست از طریق بنی صدر در دولت ایران شکاف ایجاد کند که نتوانست، به همین خاطر چون می خواست از ایران فرار کند و به خاطر این که در اروپا مبارزه مسلحانه جایی نداشت، خواست با این حرکت که سیاسی بود و با جلو انداختن بنی صدر پای خود را در اروپا محکم کند. شاید در نگاه اول حرف ها و برنامه های شورا خیلی خوب بود، ولی هر چه که می گذشت چهره ی واقعی رجوی خودش را نشان می داد. ابتدا با وارد کردن گروه های کردی و چند سازمان مارکسیستی خواست چهره ی خودش را مدرن نشان بدهد، ولی هر چه که مبارزه طولانی تر می شد، دیدیم که چگونه این گروه ها از شورا جدا شدند و هر کسی هم که جدا می شد مانند ریل ثابت درون سازمان مهر مزدوری و مهره ی وزارت اطلاعات بودن می خورد!
هر چند وجود این سازمان ها و افراد فرقی به حال رجوی نمی کرد، چون می خواست چهره ی خودش را در اروپا و امریکا مدرن نشان بدهد و حتی خیلی از مواقع در نشست های درونی سازمان خودش مطرح می کرد که بعد از سرنگونی دولت ایران حکومت دست سازمان خواهد بود، چرا که رنج و خون آن را ما دادیم و اکنون فقط برای این که نشان بدهیم سازمان و شورا خوب است و اروپا و امریکایی ها از ما حمایت کنند، ولی دیدم که چگونه رجوی دست مزد خودش را گرفت و حتی شورا هم در لیست تروریستی قرار گرفت.
بعد از مدتی ریزش گروه ها و افراد شروع شد و دیگر سازمان و شورا چیزی نبودند جز بدنه اصلی سازمان. افرادی که در آن حضور داشتند افرادی بودند که می خواستند ابتدا مسئله پناهندگی خودشان را حل کنند و یا سازمان هایی که فقط اسم داشتند و تعداد آن ها از انگشتان یک دست هم نمی گذشت. طی این مدتی که اجلاس شورا برقرار می شد هر کسی که از رجوی تعریف می کرد آ دم خوبی بود و یک حقوق ماهانه از سازمان داشت و یک نفر از سازمان مسئول حفاظت آن ها بود!
ملاک اصلی عضویت در شورا این بود که طرف می بایست ضد شاه و ضد حکومت ایران باشد ،مدتی هم دنبال خوانندگان بودند و نفراتی را آوردند، ولی بعداً یکی یکی ریزش کردند.
هر کسی که فرمانده ی بالای سازمان بود ، عضو می شد، و یا نفرات رده ی بالای سازمان که مشکل داشتند و سازمان می خواست دهان آن ها را ببندد، آن ها را عضو شورا می کرد. و حتی فیلم هایی که از شورا در درون سازمان پخش می کردند، نشان می داد که این افراد مثل لشگر لال ها چند روز به مرخصی می رفتند و دوباره بر می گشتند و اصلاً حق هیچ حرفی و اظهار نظری مبنی بر رد حرف رجوی ، نداشتند. فقط سازمان می خواست آمار را بالا ببرد و پیش اروپا و امریکایی ها پز ضد امپریالیستی بدهد وبگوید شورا مستقل است و هر روز دارد گسترش می یابد و یا حتی از خود صاحب خانه امتیاز بگیرد. در یک کلام شورا محل تعریف و تمجید از رجوی بود و بس. شورا فقط یک اسم بود و چرا که تمام تصمیم ها در درون سازمان ، یعنی توسط شخص رجوی گرفته می شد.
وقتی هم که رجوی از فرانسه به عراق آمد با هزینه ای زیاد یک سالن کهنه در چند پایگاه سالن شورا درست کرد که حدوداً 3 پاسگاه بود که رجوی هر جا دوست دارد جلسه برقرار کند و هر سال دو بار این جلسات برقرار می شد. که خیلی از مواقع اعضای خود شورا نمی آمدند و تصمیم گیری ها در عراق انجام می شد. و به نفرات شورا در اروپا ابلاغ می شد در یک کلام خرج هزینه ی سفر و چیزهای دیگری به نفرات شورا می دادند تا آن ها از شورا جدا نشوند. رجوی برای رسیدن به هدف خود این همه خرج می کرد، ولی یک نفر در درون سازمان برای خرید یک جفت کفش باید ماه ها می دوید تا هزینه اش را بدهند!!! رجوی وقتی نوبت به اعضاء می رسید، خسیس می شد و پول می شد ،پول سازمان و شهدا!! در یک کلام شاید بال سیاسی سازمان ،شورا بود، تمام عملیات هایی که در داخل ایران انجام می گرفت از عراق فرماندهی می شد، ولی شورا اطلاعیه می داد که این عملیات ها توسط نیروهای داخل انجام شده! که چیزی جز فریب دیگران و رضایت خاطر رجوی نبود. در اصل شورا و ارتش همان سازمان بود که برای مطرح کردن خودش بال سیاسی یعنی شورا و بال نظامی آن یعنی ارتش بود و تمام تصمیم گیری ها در درون سازمان انجام می شد.
هر موضع گیری که انجام می شد ابتدا سازمان اعلام می کرد و بعداً نفرات شورا اعلام می کردند، چرا نفرات شورا در اروپا در مورد جنگ او ل و دوم امریکا و عراق لال شدند؟
چرا هر چه قدر از آن ها سئوال می شد حرفی نمی زدند واقعاً که جرأت اظهار نظر را نداشتند. یک بار آقای متین دفتری سر رأی آوردن آقا ی خاتمی در مورد ریاست جمهوری گفت که بله واقعاً رأی آورده، او را از سازمان و شورا بیرون انداختند و چه چیزها که در مورد او و خانمش نگفتند. آن ها حتی طاقت شنیدن یک واقعیت داخل ایران را ندارند. در یک کلام شورا چیزی جز یک اسم برای بیرون نبود و هر چه که بود خودش بود و بس و یک اسم برای فریب نیروهای خودش و گول زدن افراد بیرونی.
هر چه که می گذرد عملکرد رجوی و خیانت های او بیش تر مشخص می شود ،او طی این سالیان چه قدر از نیروهای خودش را به کشتن داد فقط برای این که یک روز هم که شده قدرت داشته باشد!

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا