مهاجرت به عراق، خودزنی دوم و تعیین کننده ی مسعود رجوی – قسمت اول

به مناسبت فرا رسیدن 17 خرداد، روزی درسال 1365 که رجوی در اسارت توهمات خود که جنگ ایران وعراق براین توهمات دامن میزد، به عراق سفر کرد تا با استفاده ازموقعیتی که برای خود بی نظیر میدید ، به آرزوی چندین ساله ی خود که کسب تمام وکمال قدرت درایران بود، جامه ی عمل بپوشاند که زندگی نشان داد که چه اشتباه مهلکی برعلیه تشکیلات تحت امرش کرده است.
بمناسبت این حادثه که باند رجوی تلاش وافر دارد آنرا یک حادثه ی بزرگ تاریخ معاصر ایران معرفی کند، مقاله ی مبسوطی نوشته که من قصد دارم به قسمت های مهمتر آن نگاهی داشته باشم و درک واقعیات از کشکیات را برعهده ی خواننده ی محترم بگذارم.

در پاراگرافی ازاین متن مطول آمده است :
روز هفدهم خرداد یادآور شکست توطئه‌یی است که در دهه۶۰ علیه مقاومت ایران و به‌ویژه علیه رهبر این ‌مقاومت در فرانسه طراحی و به‌مرحله‌ اجرا گذاشته شده بود. رژیم‌ در آن‌زمان با بندوبست با دولت دست‌راستی فرانسه برای خودش کیسه‌ها دوخته بود و چشم‌انتظار این‌بود که با حذف رهبرمقاومت، نفس راحتی بکشد و رؤیاهای توسعه‌طلبانه‌ رژیمش را برای برپایی امپراطوری موردنظر  و بلعیدن عراق‌ ، محقق کند‌. اما مقاومت ایران‌ ، با پروازی برای صلح و آزادی، همه خواب و خیالها… را برای به‌دام‌انداختن و ازبین‌بردن رهبری این‌مقاومت در فرانسه‌ ، باطل کرد‌ “.

البته حکومت وقت فرانسه میدانست که ارتباط با حکومت ایران بهره های صدها بار بیشتر از نگه داشتن رجوی که اتهامات ثابت شده و پرشمار تروریستی دارد وکم کم داشت عذر رجوی را میخواست ورجوی که ترسو تشریف دارد و اندک اندک خطر خالی شدن پشت اش را میدید ، چاره ای جز مذاکره با نمایندگان صدام وانتقال نیروهایش ازکردستان ، ایران واروپا به عراق را نداشت.
گرچه او بخوبی میدانست که دولت ایران در تنگدستی وفشارهای مالی زیادی بسر میبرد اما اینقدر شعور نداشت که بفهمد صدام مایل به ادامه ی جنگ نیست وآمریکا که با دامن زدن به جنگ هردوطرف را به تنگنا انداخته ، انگیزه ی خود درادامه ی جنگ را ازدست داده بود وجمهوری اسلامی ایران ، براحتی میتوانست ارتش رجوی را درهر جا که بخواهد درهم بشکند و با آگاهی از حماقت رجوی، اینقدر صبر کرد که خودش ارتش خودش را به گرداب تند وتیز نیروهای ایران بیاندازد.
رجوی وقتی فرمان حمله به ایران را صادر کرد که آتش بس ازطرف هردو کشور قبول شده بود و بیهوده تلاش میکرد که بگوید او بود که با شکست خوردن خود در نوار مرزی ایران، آتش بس را به ایران تحمیل کرد!

همچنین :
” ..سرانجام مسعودرجوی در بعدازظهر روز ۱۷ خرداد مقارن با عیدفطر‌ ، از فرودگاه اورو (evro) در شمال پاریس‌ ، با یک‌ هواپیمای کوچک ۶ نفره در پروازی عازم خاک عراق گردید تا در جوار خاک میهنش مستقر شود‌. مقاومت ایران در تمام این سالیان از این‌سیاست به‌عنوان راهبندی برای آزادی و رهایی مردم ایران صحبت کرده است و از دنیا خواسته است که دست از حمایت فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران که تهدید بزرگ جهانی است، بردارند و به‌خواستهای آن‌تن ندهند‌“.

وبدین ترتیب او خود را باتمام نیروهایش دراختیار صدام قرار داد و بعنوان ستون پنجم دشمن وارد جنگ برعلیه ایران شد.

در شناسائی مواضع نیروهای ایران به صدام کمک کرد. محل اصابت موشک های عراق درایران را با شیوه های مختلف شناخت واطلاعات لازم را دراختیار دشمن قرار داد تا در موعد دیگر این موشک ها دقیق تر به اهداف خود ضربه زده ومردم ایران را بیشتر کشته وخسارات عمده تری ببار آورد.

ضمنا کسی که به کشتن مردم ایران ونابودی آن به دشمن کمک میکرد، عملیات ایذائی متعددی درمرزهای یک کشور جنگ زده وتازه انقلاب کرده انجام میداد نمیتوانست میلی به آزادی مردم ایران داشته باشد وکارهای خودش جنبه ی فاشیستی تمام عیار داشت با این فرق که تنها مردم کشور خود را میکشت ویا اسیر میکرد.

بازهم :
حقیقت مسلم این ‌است که بهای سیاست امداد غیبی و استمالت از دیکتاتوری  حاکم بر ایران را مردم و مقاومت ایران و به‌ویژه مجاهدین، با رنج و خون و گوشت و پوست خود می‌پردازند‌ “.
این حرف را زمانی میتوان معتبر دانست که به لیست کشورهای کمک کننده به عراق وایران نظری افکنده وآنگاه بگوییم که از حکومت ایران حمایت شده است یا برعکس. دشمن ایران همواره ازلحاظ سلاح ومواد غذایی تامین کافی میشد والبته شما این مسئله را از کیفیت سلاح ها وخورد وخوراک ارتش عراق ببینید که دیده اید و مطرح نمیکنید که مبادا نادرستی ادعاها و تئوری هایتان برملا شود!

همینطور :
اکنون اما، به‌نظر می‌رسد که در اطراف و اکناف جهان‌ ، پاسخ متقابل ملت ایران و صدای مقاومت و مجاهدانش که در طول این‌سالیان با فدیه و فدا و پاکبازی حداکثر، جسارت و ریسک‌پذیری هرچه‌بیشتر و رسم پایداری تابه‌آخر همراه بود، گوشهای شنوای بسیاری پیدا کرده است “.

صحبت ازکدام دنیاست ؟ دنیای تک قطبی را که شما اینقدر بر روی آن سرمایه گذاری کرده بودید ، لو لو برد.
باند رجوی بیگانه ازمردم ایران ودشمن آنها در دنیای خواهان استقلال، آزادی وعدالت اجتماعی به وطن فروشی، قساوت واستبداد رای معروف است وآیا شما به این صفتی که با ریسک زیاد کسب کرده اید، افتخار میکنید؟

وایضا :
” .. رژیم که تنها چاره را در خاموش و خنثی‌کرد‌ن قلب جنبش می‌یافت، فشار سیاسی و تروریستیش را برای استرداد رهبرمقاومت و حداقل محدودکردن کامل و جلوگیری از فعالیتهای بدون‌وقفه ‌او، متمرکز کرده بود “.
رجوی طرفدار صلح نبود بلکه بطور خام خیالانه میخواست قاطی نیروهای عراقی شده، ایران را تسخیر وبعنوان رهبر بلامنازع ایران با عراق صلح کند که عراق روی خوشی به این خواست نداد وتنها حاضر شد چند روزی از رجوی حمایت کند تا برسر میز مذاکره ازدستآوردهای رجوی بنفع خود استفاده کند که دریکی دوروز اول دریافت که اینکار شدنی نیست و لشکر رجوی آن نیست که بتواند ایران را درموضع ضعف قرار دهد وبنابراین پشتش را خالی کرد ورجوی درتنگه ی اسلام آباد زمینگیر ونیروهایش تار ومار شدند.

صابر
ادامه دارد

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا