با سلام به فرزندان عزیزم، دلبندانم ، مهری ، ناهید و محمود جان!
خیلی خوشحال شدم از اینکه حداقل یک صدائی ، یک عکس العملی از شما شنیدم. اما ناراحتم ! برای همین نامه ای نوشتم بدین قرار:
صبح بود همه اش به شما فکر می کردم، خدایا هیچ کس نمی داند که برای یک مادر چقدر سخت است که سالها از بچه هایش دورباشد، من حرفی ندارم در چه عقیده و مرامی هستید، اما در این مرام شما یک تلفن زدن ، یک ایمیل زدن به مادر پیر، گناه است ؟
رهبر شما که از آزادی و دمکراسی دم می زند چرا شما را دوباره زندانی کرده است ؟ که نفوذی هستید! رجوی به چه گناهی بچه های من را زندانی کرده است ؟!
آقای رجوی ازدواج را برای شما ممنوع کرده است، چرا خودش 3 بار ازدواج کرده است ؟
مگر قرآن نگفته که من شما را جفت آفریدم که در کنار هم آرامش بگیرید، چرا رجوی فرزندان من را از مادر شدن و پدر شدن محروم کرده است ؟
هر انسانی آرزو دارد صاحب فرزند شود، اما برنامه های غلط شما ( رهبران ) نه تنها مرا عصبانی کرده ، بلکه این سئوال را برایم بوجود آورده که چرا فرزندان من حق تماس با من مادر پیر را ندارند؟
چرا ملاقات ممنوع است !
من مادر پیر هیچ ماسکی روی صورت ندارم، من فقط یک مادر هستم! چرا خودش همسر مهدی ابریشمچی را تصاحب کرد، اما بقیه را از این امر الهی ممنوع کرد؟
امروز من از سازمان ملل و سایر سازمان های حقوق بشر، کمک خواستم تا امکان ملاقات را فراهم کنند. مگر شما مدعی طرفداری از خلق نیستید، من هم جزو همان خلق هستم.
امروز من با انواع بیماری ها مثل سرطان و دیابت درگیر هستم ، به خاطر خدا اگر مسلمان هستید اجازه ی ارتباط با خانواده ها را بدهید، اگر رهبران شما ، خود را جای ما خانواده ها بگذراند، این همه درامر ملاقات کارشکنی نمی کنند.
امروز خانواده ها با برخوردهای نامناسب سازمان ، در مقابل رجوی ایستادند و رهبران سازمان را نفرین می کنند. من مادر طبق گفته های شما وابسته به هیچ اداره و سازمانی نیستم. من یک مادر رنج کشیده و چشم براه بیشتر نیستم. در ایران زمانی که آقای مسعود رجوی در شهرهای مختلف سخنرانی می کرد همه او را دوست داشتیم ، اما زمانی که رفت خارج کشور، کارهائی کرد که همه از او متنفر شدند!
خانم مریم رجوی ، آنقدر امروز عاجز شده است که از ارتباط خانواده ها وحشت دارد!
من نمی دانم چرا؟
در خاتمه از روی تک تک شما می بوسم. مهری ، ناهید، محمود جان ، مرا فراموش نکنید، یک تماس، یک ایمیل ، یک ارتباط ! من مطمئنم شما مرا فراموش نکردید و منتظر تماس شما دلبندانم هستم، مسعود هم سلام مخصوص می رساند.
مادر دلتنگ شما – حمائل غنی زاده – تبریز