در قسمت قبل در خصوص رابطه خانواده و مقوله مغزشویی صحبت شد که اولی باطل کننده تأثیرات دومی است. برخی خانواده ها راغب بودند در این خصوص بیشتر توضیح داده شود چون واقعاً پاسخ این معما را نمی دانند که چرا فرقه رجوی ارتباط با خانواده را ممنوع کرده است. آنان می پرسند اگر فرزندی با مادرش تماس بگیرد و او را از شنیدن صدایش خوشحال کند چه مشکلی ممکن است برای مبارزه ی مجاهدین خلق به وجود بیاید.
در این خصوص مجدداً از مهندس ابراهیم خدابنده مدیر عامل انجمن نجات توضیح بیشتری خواستیم که پاسخ ایشان به صورت محوری و خلاصه در زیر آورده می شود:
برای فهم بهتر موضوع و روشن شدن قضیه یک مثال می زنم. در یک نمونه از صدها نمونه که می شود مثال زد خانم حمائل غنی زاده از تبریز سه فرزند به نام های محمود، ناهید و مهری سعادت در اردوگاه سازمان مجاهدین خلق در آلبانی دارد که سال های سال است صدای آن ها را هم نشنیده و هیچ خبری از وضعیت آنان ندارد. این مادر بارها طی سالیان گذشته تلاش نموده تا به شکلی توجه سازمان و عزیزان خود نسبت به خواسته اش را جلب نماید تا بلکه خبری از آن ها بگیرد.
پاسخ سازمان به این گونه بود که فرزندان این مادر سالخورده و بیمار را، که فقط می گوید در واپسین روزهای عمر آرزو دارد یک بار صدای فرزندانش را بشنود، وادار نمایند تا او را مزدور بخوانند.
خواسته این مادر صرفاً این بود که:
مهری، ناهید، و محمود جان (سعادت)
مرا فراموش نکنید، یک تماس، یک ایمیل، یک ارتباط ساده،
من مطمئنم شما مرا فراموش نکرده اید.
امروز من با انواع بیماری ها مثل سرطان و دیابت درگیر هستم،
من یک مادر رنج کشیده و چشم به راه در واپسین روزهای عمرم هستم.
بگذارید یک بار صدای شما را قبل از مردنم بشنوم.
چرا فرزندان من حق تماس با مادر پیرشان را ندارند؟
حمائل غنی زاده – تبریز
نامه به فرزندانم، مهری، ناهید، محمود سعادت
حال این سؤال منطقی پیش می آید که چه اشکالی داشت اگر فرزندان این مادر دردمند و رنج کشیده به جای چنین برخوردی، با لحنی محبت آمیز از همان رسانه، خبر سلامتی خود را می دادند و برای مادر خود آرزوی سلامت و طول عمر می نمودند و از دور دعایش می کردند و دستش را می بوسیدند و او را خوشحال می ساختند که قطعاً رضای خدا هم در همین بود و آموزه های دینی و اخلاقی هم در همه جا همین را می گوید. می توان پرسید که آیا چنین برخوردی، به جای آن برخورد خصمانه، خللی در مبارزه ی مجاهدین خلق پیش می آورد؟
جواب به این معما در پاسخ به همان سؤالی است که از ابتدا در این گفتگو ها مطرح شده و آن اینست که مخاطب کیست؟
اگر سازمان مجاهدین خلق تصور می کرد که ذره ای حمایت یا حتی مختصر آبرویی در میان مردم دارد قطعاً به شیوه ای که از نظر همه معقول است رفتار می نمود. اگر سازمان مجاهدین خلق باور داشت که هنوز توان جذب توده ای دارد حتماً چنین می کرد که عقل سلیم حکم می کند و حداقل ظاهر خود را حفظ می نمود. این ها همه البته در صورتی است که مردم مخاطب باشند.
اما سازمان مجاهدین خلق از خیر جذب نیرو گذشته و فقط به فکر حفظ نیروهای موجود با ترفندهای مغزشویی و کنترل ذهن است. لذا مجبور است قبل از هر چیز ریشه خانواده و عواطف خانوادگی را در ذهن و ضمیر اعضای خود بسوزاند تا بتواند آن هویت ناپایدار کاذب فرقه ای را بر روی هویت پایدار ذاتی پابرجا نگاه دارد.
اگر فرزند یک جمله ی محبت آمیز، حتی فقط یک جمله، در رسانه فرقه رجوی نسبت به خانواده اش بیان کند بنیان تمامی پراتیک های مغزشویی از جمله سال ها نشست های عملیات جاری و غسل از بین می رود و خاکستر می شود.
پس مخاطب فقط و فقط اعضای فعلی سازمان هستند که باید ضد خانواده و ضد عواطف و ضد احساسات باشند و تا هرگز تفکر نکنند و نفهمند که کجا هستند و در خدمت چه کسی یا کسانی می باشند.
به این شکل است که رهبری سازمان مجاهدین خلق می تواند دست به بزرگترین خیانت شناخته شده در تاریخ یعنی همکاری فعال با دشمن متجاوز به خاک میهن بزند و از تندترین مواضع ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی به همسویی و پادویی تمام عیار برای درنده ترین جناح های امپریالیستی چرخش نماید ولی اعضای داخل سازمان متوجه نشوند که چه اتفاقی افتاده است.
سازمان مجاهدین خلق در برابر همت و تلاش خانواده ها در یک تناقض عمیق گرفتار شده است. اگر به خواست خانواده ها تن بدهد دیگر نمی تواند عملکرد فرقه ای گذشته را در درون تشکیلات ادامه داده و افراد را در خدمت دشمنان ایران و ایرانی به کار گیرد و اگر همچنان به روش فعلی عمل نماید و با خانواده ها به دشمنی برخیزد، روز به روز بیشتر و بیشتر ماهیت ضد مردمی خود را در برابر افکار عمومی برملا می سازد. واکنش های عصبی و غیر منطقی سازمان هم تماماً ناشی از گرفتار شدن در چنین تناقضی است.
فعلا تصمیم رهبران فرقه و حامیان امپریالیستی آنان بر این است که از خیر آبرو و حیثیت بگذرند و دور حمایت مردمی را خط بکشند و صرفا به حفظ تتمه نیروها هر چند که هر روز ناراضی تر و مسئله دار تر می شوند بپردازند. اما این وضع قابل دوام نیست و فوق العاده شکننده است. به همین دلیل هم در صحنه بین المللی مشاهده می شود که اربابانی که رجوی را برای مزدوری اجاره کرده اند حساب جدی روی او و فرقه اش باز نمی کنند.
خانواده ها فوق العاده امیدوار و خوش بین هستند که در هر حالت راه ارتباط آنان با عزیزانشان باز شود و به نتیجه مطلوب بعد از سالها تلاش و پایداری برسند.