سازمان مجاهدین خلق مدت ها است که بن بست فکری – عملی رسیده است. بطوریکه نه توان بازتولید در گزاره های اندیشه ای – ایدئولوژیکی را دارند و نه توان انجام کارهای عملیاتی. اگر چه در مسیر ستون پنجمی، جاسوسی و دادن گزارشات ضد و نقیض به مؤسسات و دولت های ایران هراس و ایران ستیز فعالیت پررنگی داشته و دارند اما نکته مهم در این باره، عدم توان در جهت بازتولید ارزشی – بینشی در عرصه تشکیلاتی برای حفظ نیرو و جذب اعضای جدید است.
به گزارش بولتن نیوز، تشکیلات رجوی، برای ایرانیان، فرقه نام آشنایی است که نامش با ترور عجین شده است. ترورهای هدفدار و کور این فرقه بازتابی منفی در نزد افکار عمومی از این گروه به تصویر کشیده است. از این رو در این سال ها به واسطه تنگنای فکری و ریزش های دامنه دار اعضای آن و جلب توجه حامیان محور غربی – عربی – عبری، راهبرد تغییر در کادر مدیریتی و رهبری با عبور از مسعود رجوی به سمت مریم رجوی را در ذیل برنامه و هدف ایماژ دمکراتیک از سازمان را طراحی کرده اند.
اگرچه روند جایگزینی مریم(رجوی) بجای مسعود(رجوی) با توجه به مبانی کاریزما ساز فرقه رجوی از مسعود در این سالیان سخت و دشوار بود اما تاکتیک مرده خواندن مسعود، راه را برای تبدیل مریم به نفر اول در میان اعضای این سازمان را فراهم کرد. در واقع حذف فیزیکی مسعود، بهای راهکار دروغین دمکراسی خواهی گروه مزبور بود.
رسیدن از مسعود(رجوی) به مریم(رجوی)، از یکسو یک راهکار کوتاه مدت برای فعالیت سیاسی و رسانه ای در ذیل تغییر در رویه سازمان برای جلب نگاه ها و توجهات در بیرون با مبانی دمکراتیک بود؛ و از سوی دیگر مبدأیی در جهت طراحی رویکردهای گفتمان ساز حول شخصیت مریم در جهت رسیدن به مقصد مورد نظر با کارکرد درون تشیکلاتی و برون تشکیلاتی می باشد.
از این رو با توجه به ضعف سازمانی در اقناع اعضای این تشیکلات به ماندن و فعالیت کردن و تحلیل رفتن سیاست های دروغین ترغیب در این سازمان و ناکارآمدی آنها، رسانه نه تنها به مهم ترین ابزار این سازمان تبدیل شده است بلکه عملاً سواره نظام آنها در مسیر ایده پردازی تقابل و جریان سازی های بیرونی با هدف حفظ و جذب نیرو است. به عبارت بهتر اینکه حجم فعالیت های این روزهای رجوی ها در عرصه تصویرسازی های دموکراسی خواهانه و تبلیغات عداوت ورزانه بر دوش بخش رسانه ای و کمیته های زیر مجموعه آن است.
واقعیت این است که پیگیری پروژه های دیکته شده تخریب از طریق رسانه به بخش لاینفک این روزهای فرقه رجوی تبدیل شده است. به موجب همین رویکرد رسانه ای است که در آخرین تاکتیک به اصطلاح فریب برای ایجاد شوک به اعضای این تشکیلات و سنجش بازخوردهای مرتبط در این باره در داخل و خارج سازمان از سوی سمپات ها، موافقان و مخالفان، خبر کذب مرگ مریم به دلیل بیماری کرونا را رسانه ای کردند.
پروژه مرگ انگاری مریم با هدف مرگ باوری به افکار عمومی شاید کمی پیش افتاده و ساده انگارانه به شمار آید، اما باید تاکید کرد که برخلاف تصور اولیه، این پروژه رهیافت گونه و پیچیده است. چرا که در این راستا برای تبدیل شدن به صدر اخبار رسانه ای، لشکر رسانه ای رجوی اقدام به ارسال ایمیل از سِرورهای شخصی به برخی از سایت خبری برای پوشش دادن این خبر کرد.
بطوریکه اهداف تحصیلی و مورد انتظار از این رفتار و عملیات روانی، سنجش واکنش های مثبت و منفی در این باره، پوشاندن ضعف های مدیریتی این فرقه در شرایط فعلی، شناسایی افراد و اعضای منفعل و مستأصل از ادامه فعالیت در این فرقه، جدا سازی عناصر ضعیف از دیگر از اعضای فرقه با هدف حذف فیزیکی آنها یا قرنطینه ایدئولوژیکی این افراد است.
بُعد دیگر این پروژه که ماهیتی همپوشاننده دارد با رونمایی از مریم در انظار عمومی معنا پیدا می کند؛ بطوریکه با اکران عمومی از مریم در مراسم همایش سالانه آنها در 27 تیر، نه تنها وجه روحیه بخشی را در رویکرد تشکیلاتی به نمایش خواهند گذاشت، بلکه از مریم به عنوان ناجی و ستون تشیکلاتی شان یاد می کنند که الزام فرمانبرداری از وی را نهادینه تر خواهد کرد. با این حال این تمام ماجرا نیست. چرا که سازمان با این ترفندها درصدد است تا قدرت رسانه ای خود را به رخ بکشد و از توانایی آنها در مسیر تاکتیک های فریب و ایذایی اسطوره سازی کند.