نمونه ای از کنترل ذهن مخرب فرقه ای در سازمان مجاهدین خلق

مروری بر سخنان احمد عبدی در واکنش به اشک های مادر سالخورده اش

سایت موسوم به “ایران افشاگر” و همچنین برنامه موسوم به “پرونده” حقیقتاً در افشای ماهیت فرقه ای سازمان مجاهدین خلق فوق العاده مؤثر عمل کرده اند. کافی است مختصری به صحبت اعضای فرقه رجوی که در رسانه های مجاهدین خلق منعکس می گردد توجه شود تا نسبت به استفاده از روش های کنترل ذهن مخرب فرقه ای در این سازمان یقین حاصل گردد.

هر یک از این گفته ها و نوشته ها خود سند بارزی برای ثبت در تاریخ است که برای نسل های آینده هم ثابت می کند که چگونه این افراد تحت مغزشویی با استفاده از روش های روانی توسط رهبر فرقه یعنی مسعود رجوی قرار گرفته و از طبیعی ترین حواس و عواطف انسانی دور شدند.
به عنوان نمونه، برخوری که احمد عبدی با اشک ها و التماس ها و درخواست های مادر خود خانم توکلی دارد سندی است که ثابت می کند فرقه رجوی از چه ماهیت پلید و ضد انسانی برخوردار بوده و چگونه افراد را از هویت ذاتی و عواطف عادی خود تهی کرده و هویت فرقه ای را جایگزین آن کرده است.

چندی پیش مادری دردمند و رنج کشیده یعنی خانم مهین توکلی ویدئوکلیپی خطاب به پسر خود احمد عبدی گرفتار در اردوگاه فرقه رجوی در آلبانی تهیه نمود و آن را در اختیار سایت های مختلف قرار داد تا شاید بعد از انتشار در فضای مجازی به سمع و نظر فرزند برسد و خبر سلامتی از وی بگیرد. او شماره تلفن خود را هم در این پیام داده بود تا شاید تماسی بعد از سالیان سال دوری و هجران با او گرفته شود.

برای دانلود فیلم اینجا را کلیک کنید

حال واکنش فرزند چگونه باید باشد؟ در حالت طبیعی فرزند باید تلاش نماید تا از آلام مادر بکاهد و به او دلداری و تسلی بدهد و او را حداقل با یک تماس تلفنی از راه دور از احوال خود باخبر و خوشحال سازد. به سایت “ایران افشاگر” و برنامه “پرونده” مراجعه می کنیم و اظهارات احمد عبدی که دیکته شده از جانب سران فرقه رجوی است را مرور می نماییم. او می گوید:

“…در عراق که بودیم، یک کاروان با 8 اتوبوس که وزارت اطلاعات رژیم ترتیب سفر آن ها را داده بود به اشرف آمدند که پدر مرحوم من و مادر من هم در بین این ها بود ولی چون از طرف وزارت اطلاعات آمده بودند من حاضر به دیدار با این ها نشدم که با اصرار مسئولین و فرماندهانمان به طور خاص خواهر زهره قائمی که فرمانده ما بود و به حرمت خانواده و پدر و مادر که اصرار می کردند، من و بقیه دوستان رفتیم و با این ها دیدار کردیم.”

اگر احمد عبدی مغزشویی نشده و این حرف ها از جانب سازمان مجاهدین خلق دیکته نگردیده، آیا کمی در خصوص سخنان خود تفکر نموده که بتواند به سؤالات زیر که طبیعتاً برای هر کس پیش می آید پاسخ دهد؟

– از کجا و چگونه برای شما معلوم شد که خانواده ها “از طرف وزارت اطلاعات آمده بودند” که شما “حاضر به دیدار با این ها” نشدید؟ مگر شما اساساً ارتباطی با خارج از پادگان اشرف و منبعی به غیر از مجاهدین خلق در اختیار داشتید که بتوانید کسب اطلاع کنید؟

– “مسئولین و فرماندهان” شما علی القاعده می بایست مرزبندی محکم تری از خود شما با رژیم می داشتند. چرا آن ها باید اصرار داشته باشند که با فرستادگان وزارت اطلاعات دیدار داشته باشید و شما را وادار به این کار کنند؟

– بعد از آن چه اتفاقی افتاد که اوضاع چرخید و مسعود رجوی شخصاً هرگونه ارتباط با خانواده را به هر شکل ممنوع اعلام کرد؟

– شما صحبت از حرمت خانواده و پدر و مادر کردید. چرا این حرمت دیگر وجود ندارد؟ چرا فرستادگان وزارت اطلاعات که آن زمان حرمت داشتند حالا دیگر ندارند؟

احمد عبدی در این برنامه ادامه می دهد:
“همین به اصطلاح مادر من، خودش در دفتر خمینی به عنوان نماینده خانواده اسرا بود، بعد از آن هم در دفتر ولی فقیه رژیم به عنوان نماینده خانواده آزادگان. برای همین بی دلیل نبود که شبانه روز پشت درب اشرف هفته ها و ماه ها بلندگوی ثابت رژیم برای تبلیغات علیه ما و برای تبلیغ خواص و فواید ولی فقیه سخنرانی می کرد و در لیبرتی هم این داستان ادامه داشت.”

باز هم سؤالات بیشتری پیش می آیند که هر خواننده و شنونده ای مایل به دریافت پاسخ به آن هاست:
– یک سؤال جدی اینست که ترکیب “به اصطلاح مادر” که در دهان بسیاری از اعضای مجاهدین خلق گذاشته شده به چه معناست؟ آیا او مادر شما هست یا دروغ می گوید؟ چرا روشن نمی کنید؟ چرا زمانی که او به پادگان اشرف مراجعه کرده بود علی رغم این که او را فرستاده وزارت اطلاعات می دانستید حرمت مادر را نگاه داشته و با او ملاقات کردید؟

– شما اظهار می کنید که مادر شما حداقل به لحاظ اعتقادی یکی از افراد بسیار نزدیک به نظام جمهوری اسلامی است. با این فرض او درست در نقطه مقابل مجاهدین خلق که خواهان سرنگونی مسلحانه و خونین این نظام هستند قرار می گیرد. با این وجود او تلاش می کند فارغ از هر بحث و فحص سیاسی با فرزندش که عضو این سازمان است ارتباط برقرار کند و برایش اشک می ریزد. او این اختیار و آزادی عمل را دارد که با یک عضو مجاهدین خلق که فرزند اوست ارتباط عاطفی بگیرد. آیا چنین ظرفیت و اختیاری در آن سو نیز یافت می شود؟ آیا شما هم اجازه دارید مختصری از عواطف خود نسبت به مادر را بروز دهید؟

احمد عبدی سپس در ادامه صحبت هایش می گوید: “…این به اصطلاح مادر من، نمی دانم چرا از طریق کمیته سرکوب اشرف و لیبرتی به اسم دلسوزی برای پسرش اقدام می کرد.”

– باز این سؤال پیش می آید که “کمیته سرکوب اشرف و لیبرتی” دیگر چیست؟ آیا این ترفند هم برای مغزشویی در جلسات معروف به عملیات جاری ابداع شده است؟ از چه منبعی به شناخت در خصوص چنین ارگانی رسیدید؟

– آیا دستگاه فرقه ای مجاهدین خلق اساساً می تواند درک کند که یک مادر برای تلاش جهت ارتباط با فرزند خود نیاز به هیچ انگیزه دیگری به غیر از مهر مادری ندارد؟ آیا می تواند تصور نماید که یک مادر هرگز به اسم دلسوزی دست به اقدامی در رابطه با پسرش نمی زند؟

از این دست حرف ها و سؤالات زیاد است. جواب تمامی این سؤالات و بسیاری سؤالات دیگر که در رابطه با اظهارات اعضای مجاهدین خلق در خصوص خانواده هایشان پیش می آید خیلی ساده است.

بر اساس مطالعات انجام شده در سازمان های فرقه ای، هرگونه احساس و عواطف و سپس هویت ذاتی در این افراد سرکوب شده و روح و روان آنان دستکاری گردیده (مانیپولاسیون) و هویت فرقه ای بر روی هویت ذاتی نشانده می شود. به همین دلیل آن ها عاجز از بیان حتی یک جمله محبت آمیز نسبت به مادر خود از راه دور بعد از سال ها فراق و بی خبری هستند.

اما خبر خوش اینست که هویت ذاتی هرگز نمی میرد و همچنین هویت فرقه ای هرگز پایدار نیست. بالأخره هویت ذاتی راه خود را باز می کند و عواطف انسانی زنده شده و طغیان می کند و هویت فرقه ای را سرنگون کرده و آزاد می گردد. این امر دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.

به امید آزادی هرچه زودتر احمد عبدی و دیگر اسرای گرفتار در فرقه رجوی از چنگال کنترل ذهن مخرب فرقه ای در سازمان مجاهدین خلق

عاطفه نادعلیان

احمد جان خیلی چشم به راهت هستم

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا