البته برای پاسخ دادن به این سئوال باید به گذشته سفر نمود . وقتی رجوی در زندان شاه با ساواک همکاری کرد و محل بنیان گذاران سازمان را لو داد مشخص شد که برای حفظ جان خود حاضر است دست به هر خیانتی بزند و این گونه بود که از اعدام رهایی یافت و با نبودن رهبران سازمان وی توانست در زندان قدرت را به دست بگیرد و برای خود وجهه ای ترتیب دهد .
اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و رهایی رجوی از زندان او فکر می کرد که می تواند همانند زندان با فریبکاری به قدرت برسد . او از همان ابتدا سیاست دوگانه ای در رابطه با انقلاب اسلامی در پیش گرفت از یک طرف از رهبری انقلاب حمایت می کرد و از طرف دیگر در میتینگ های خود به انقلاب اسلامی می تاخت و گردن کشی می کرد تا اینکه در نهایت وقتی متوجه شد که نمی تواند با سیاست حقه بازی به قدرت برسد و رهبری انقلاب اسلامی به ماهیت دوگانه و منافق گونه وی اشراف دارد دست به سلاح برد تا شاید به خیال خام خود و با کمک غرب انقلاب نوپای مردم ایران را سرنگون نموده و خود به قدرت برسد اما این گونه نشد و رجوی مجبور شد ابعاد جنایت خود را گسترده تر نموده و در این رابطه به ترورهای کور دست زد و بر این اساس ابتدا شعار سرنگونی شش ماهه داد ولی این شعار محقق نشد و آنرا به سالانه تغییر داد . تا اینکه رجوی دریافت که اگر در فرانسه بماند دیگر نمی تواند شعارهای بی محتوا خود را ادامه دهد و در یک اقدام خیانت کارانه دست همکاری با دشمن مردم ایران یعنی صدام جنایتکار داد و به عراق فرار کرد تا بتواند هم در جنگ مستقیم علیه مردم ایران شرکت داشته و اینکه شاید با همکاری دولت عراق به قدرت برسد و به همین خاطر دست به تجمع نیرو در پادگان نظامی اشرف که هدیه صدام بود زد و افراد زیادی با فریبکاری از ترکیه ، پاکستان و کشورهای عربی به عراق کشاند تا به قدرت برسد .
از این زمان بود که دیگر کسی نمی توانست و جرات نداشت حرفی بر علیه رجوی و خط و خطوطش بزند و او در مقامی قرار گرفت که می بایست همه به او جوابگو می شدند .
اما چیزی که در این میان بسیار نمود داشت فرسوده شدن نیروهای بی سواد و ناآگاه فرقه بودند که حتی برای آگاهی یافتن از اخبار باید به خبرهای خود فرقه اکتفا می کردند و همه افراد در زندانی که رجوی برای آنان درست نموده بود قرار داشتند و اگر تصمیمی هم برای خروج می گرفتند باید زندان و شکنجه خود فرقه و بعد زندان ابوغریب صدام را به جان می خریدند .
رجوی خود را مانند پادشاهانی می دید که باید همانند آنان زندگی نماید ، همانند آنان پول خرج کند و همه در سیطره قدرت وی قرار داشته باشند و در این کار زنی به نام مریم قجر با رجوی همکاری می کرد او خوب دریافته بود که شوهر دوم وی در جایگاهی همانند شاهان گذشته می باشد و در اوج وقاحت خود را صاحب تمام زنان سازمانش دانست و آنقدر بی مرزی و بی پرنسیبی را در نوردید که خود را صاحب تمام زنان عالم دانست . حال فردی با این چنین چهره ای می تواند امیدوار به سرنگونی باشد ؟ آیا فردی که این گونه زن باره می باشد می تواند برای سرنگونی اقدامی نماید ؟ آیا کسی که خود آلوده به زن بارگی و کثافت کاری است می تواند دم از سرنگونی بزند ؟
البته چیزی که مشخص است رجوی نه اهل سرنگون کردن است و نه اعتقادی به سرنگونی دارد چون وی اگر قبول کند که نمی تواند سرنگون کند دیگر تمام بافته های وی پوچ خواهد بود و به همین خاطر اکنون حاضر نیست از کوه قافی که در آن قرار گرفته پایین بیاید و به همین خاطر هر سال با حقه بازی و شارلاتانی هم چنان بر طبل توخالی سرنگونی می دمد .
البته هر سال به مانند همیشه رجوی باز هم علت عدم نرسیدن به سرنگونی خیالی اش را نیروهای وارفته و بی سواد خود می بیند و آنان را مورد شماتت قرار می دهد که شما باید برای جنگ صد برابر آماده شوید حال شما پیدا کنید پرتقال فروش جنگ صد برابر را !!!.
به همین خاطر است که رجوی با طرح شعارهای مختلف در مورد سرنگونی همه را سر کار گذاشته چون می داند اگر یک گام در مورد اینکه نمی تواند به سرنگونی دست یابد و تمام هیمنه ای که از خودش ساخته از بین خواهد رفت و این گونه سعی دارد که با شعارهای مسخره و فریبکارانه هم نقش مزدور بودن خود را ادامه و هم به زندگی شاهانه ای که برای خود و زن سومش درست کرده دهد.
جالب اینکه رجوی در پیام نوروزی خود مدعی نفس کشیدن وی مانند بقیه مجاهدین و اعضای نگون بخت و مفت خور شورا مانند کانونهای خرگوشی است و تا زمانی که زنده است به مزدوری و جاسوسی ادامه خواهد داد تا بتواند با شعارهای فریبکارانه جنگ هزار برابر طرحی جدید در عرصه خیانت و مزدوری و جاسوسی در اندازد .
خودمان بهتر از هر کسی می دانیم که رجوی تروریست اصلاٌ اهل سرنگونی نیست و تمام این شامورته بازی به خاطر خودش و دریافت دلارهای عربستانی است تا وی را به حساب آورده تا او به همراه زن سومش به زندگی خفت بار خود ادامه دهند و بیچاره آنانی که هنوز خواب سرنگونی خیالی خود را در خط و خطوط رجوی و امثال وی می بینند .
هادی شبانی