رجوی در پیامی به تاریخ چهارم خرداد ۱۴۰۰ بار دیگر به ترفند کهنه و قدیمی این بار در قالب تشکیل «مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش» !!! روی آورد تا با سرکوب اعضای سالمند و بیمار، آنان را به تمکین از سران فرقه و ماندن در اردوگاه این گروه در آلبانی مجاب کند.
این مردک فاسد و بدنام سالهاست تلاش می کند با ترفندی بنام «مؤسسان ارتش آزادیبخش» که اکنون شماره آن به عدد ۵ رسیده است در قالب ارزش های فرقه ای، اعضای نگونبخت را وادار به ماندن در تشکیلات مجاهدین کند.
در این میان دو سوال مطرح است:
سوال اول: رجوی با چه ترفندی به میدان آمد تا «مؤسسان پنجم» را اعلام کند؟
سوال دوم : ضرورت اعلام «مؤسسان پنجم» از سوی رجوی چیست؟
در پاسخ سوال اول باید گفت رجوی انتخابات ریاست جمهوری ایران را بعنوان یک سرفصل مهم با این ترفند که «جنگ افروزی در غزه آتش تهیه مهندسی انتخابات» بود و جمهوری اسلامی ایران به سوی «انقباض و سرکوب» پیش می رود، و مجاهدین تنها نیرویی است که در مقابل جمهوری اسلامی ایستاده است، را بهانه قرار داد تا مرحله جدیدی از سرکوب اعضای ناراضی، منتقدین و خواهان جدایی در اردوگاه این گروه در آلبانی را با تشکیل «موسسان پنجم ارتش آزادیبخش» !!! پیش ببرد.
اما پاسخ سوال دوم:
برای اینکه به سوال دوم پاسخ دهیم باید اول به ریشه و سابقه تشکیل چنین موسسانی در تشکیلات رجوی پی ببریم و اینکه رجوی چگونه در هر بحران تشکیلاتی و سیاسی چوب سرکوب خود را بالای سر اعضای گرفتار در بند این فرقه بلند کرده و آنان را با ارزش سازی های مضحک فرقه ای وادار به تمکین می کرد.
یعنی هر گند و کثافتی که رجوی در پیشبرد استراتژی های خود ساخته اش در عرصه های سیاسی – اجتماعی و نظامی بالا می آورد فشارش مستقیم بر روی اعضای سازمان چه ناراضی و چه غیر ناراضی آورده می شد.
شاخص مؤسسان اول همان محمد حنیف نژاد است که مسعود رجوی بخوبی و با دقت کروکی خانه اش را کشید و به ساواک داد تا حکم اعدامش به حبس ابد تبدیل شود. لذا وی ترفند های خود را از «مؤسسان دوم» شروع کرد.
در سال ۱۳۷۴ رجوی برای کسانی که نمی خواستند خود را با شاخص بند های «انقلاب ایدئولوژیک» تغییر دهند و خواهان جدایی بودند ، اقدام به برگزاری جلسات و نشست های متعدد در بغداد نمود تا آنان را به ماندن در تشکیلات مجاب کند. رجوی بعد از این نشست ها که فکر می کرد تهدیدهایش کارساز شده است «مؤسسین دوم ارتش آزایبخش» را اعلام کرد تا اعضای ناراضی و خواهان جدایی را در مقابل عمل انجام شده قرار داده و مانع از خروج آنان شود.
رجوی بعد از این نشست ها بود که یک روش سخت برای مجاب کردن چنین اعضایی که «حلقه ضعیف» نامیده می شدند، در پیش گرفت که به «دیگ و دیگچه» معروف شد. این دوران برای تک تک اعضای سازمان یادآور دوران شکنجه های روحی و روانی و جسمی محسوب می شود.
«مؤسسان سوم» زمانی شکل گرفت که مجاهدین در قرارگاه اشرف در آستانه اخراج بودند و بخاطر اینکه اعضای سازمان را وادار به اطاعت از تشکیلات کند تا در اشرف بمانند با شعارهای «اگر اشرف بایستد جهان خواهد ایستاد و اگر کوهها بجنبند اشرف نخواهد جنبید»، «مؤسسان سوم» را شکل داد. این کار موجب کشته شدن تعداد زیادی از اعضای سازمان در درگیری با نیروهای عراقی گردید. و نهایتا هم مجاهدین مجبور به ترک قرارگاه اشرف و انتقال به لیبرتی شدند.
در تاریخ ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۲ (هفتم مهر ۹۱) وزارت خارجه آمریکا با صدور اطلاعیه ای ضمن اینکه رسما سازمان مجاهدین را از فهرست گروه های تروریستی این کشور خارج کرد اعلام نمود که: «حذف نام سازمان مجاهدین خلق به این معنی نیست که ما (دولت آمریکا) سابقه فعالیت های این گروه را از یاد برده ایم؛ فعالیت هایی که به کشتن شهروندان آمریکایی در ایران در دهه ۷۰میلادی انجامید ، حمله ای که در داخل خاک آمریکا در سال ۱۹۹۲ توسط این گروه صورت گرفت؛ همچنین با توجه به بدرفتاری هایی که این سازمان با اعضای خود کرده است.»
بنابراین خیلی زود هیجانات کاذب فرقه ای مجاهدین فرو نشست. رجوی که به خوبی می دانست با سرازیر شدن اعضای سازمان به کشورهای اروپایی حتی اگر در یک کشور هم اسکان داده شوند موج جدایی ها آغاز خواهد شد و چنین هم شد، دست به ترفند کهنه و تکراری خود زد و این بار تشکیل «مؤسسان چهارم» در داخل کشور را اعلام کرد! چون می دانست که دیگر ارتش شکست خورده ، سالمند و بدون سلاح وی کارآیی ندارد.
اکنون هم که رجوی در یک بحران جدید تشکیلاتی و سیاسی – خطی بسر می برد. بنظر می رسد سه عامل زیر وی را مجبور کرده است تا با اعلام تشکیل «مؤسسان پنجم» موج جدیدی از سوکوب اعضای ناراضی و منتقد و خواهان جدایی در درون تشکیلات مجاهدین را آغاز کند.
۱ – سرکار آمدن دولت جدید در آمریکا و پیشی گرفتن سیاست گفتگو و مذاکره به جای جنگ.
روی کار آمدن دولت بایدن و برکناری ترامپ یک ضربه استراتژیک به فرقه رجوی محسوب شده و آینده تیره و تاری را در چشم انداز آنان قرار داده است.
مذاکرات غیر مستقیم میان ایران و آمریکا در چارچوب برجام محصول سیاست «نه جنگ» آمریکاست. که رجوی بشدت از آن احساس خطر می کند.
۲ – پیروزی مقاومت فلسطین در جنگ ۱۱ روزه غزه بر علیه اسرائیل قدرت نمایی ایران بود.
اکثر رسانه های بین المللی پیروزی جبهه مقاومت فلسطین در جنگ ۱۱ روزه غزه را نقطه عطفی در ارتقاء توان نظامی فلسطین و بعبارتی قدرت نمایی ایران در منطقه تحلیل و تفسیر کردند.
به قول برخی تحلیل گران بین المللی پیروزی مقاومت فلسطین را باید به نوعی انتقام ایران از اسرائیل در بحث خرابکاریهای اخیر این کشور داخل کشور دانست. و این حاکی از قدرت ایران است که بر خلاف معمول گذشته این بار به صراحت حمایت نظامی خود را از مقاومت فلسطین آشکارا بیان می کند.
پایگاه خبری «بلومبرگ» در این باره نوشت: (جبهه مقاومت) در عرض ۱۱ روز درگیریهای اخیر، ۴۰۰۰ موشک به سوی شهرهای اسرائیل پرتاب کردند که برد برخی از آنها به ۲۵۰ کیلومتر میرسد. این رقم جدید در مقایسه با جنگ ۲۰۱۴ که حماس در آن زمان، در فاصله ۵۰ روز، تنها ۴۵۰۰ موشک شلیک کرد، یک جهش نظامی برای این گروه محسوب میشود.
این پیروزی و قدرت نفوذ ایران در منطقه البته از چشم سران مجاهدین بعنوان پادوهای اطلاعاتی موساد هم پنهان نماند بنحویکه رجوی در پیام های اخیر خود با فرهنگ خاص فرقه ای بدان اعتراف نمود.
۳ – تغییر در قوانین تابعیت و پناهندگی کشور آلبانی
اخیراً دولت آلبانی سعی کرده است برای ورود به اتحادیه اروپا قوانینی را در مورد تابعیت و پناهندگی اتباع خارجی که جداشدگان از فرقه رجوی در آلبانی را نیز در بر می گیرد به تصویب هیأت وزیران این کشور برساند. در صورت تصویب این طرح به هریک از افراد یک کارت شناسایی عکس دار داده می شود. هر فردی که چنین کارتی را دریافت کند می تواند اجازه استخدام بگیرد، حساب بانکی باز کند، یک شرکت با مسئولیت محدود تأسیس نماید، کسب و کار راه اندازی کند، گواهینامه رانندگی بگیرد، رسماً ازدواج کند، ملک و مستغلات یا اتومبیل به نام خود بخرد، و در محاکم آلبانی اقامه دعوا نماید.
بنظر میرسد با اجرایی شدن این طرح، سونامی جدایی از فرقه رجوی در آلبانی آغاز شود که رجوی پیشاپیش این تهدید را حس کرده و سعی می کند جلو آنرا بگیرد.
نتیجه اینکه رجوی از هر طرف که بچرخد و به هر ترفندی هم که دست بزند، همچنان در مسیر پر شتابان نابودی خویش پیش می رود. تحلیل شرایط فعلی و چشم انداز آینده نشان می دهد که او هرگز فرصت تشکیل «مؤسسان ششم»! را نخواهد یافت.
نویسنده : سعید پارسا