*شنبه 27 آذر
در روز شنبه جمعاً 8 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
خاطرات بخشعلی علیزاده – نشست های تشکیلاتی مجاهدین خلق تا اخراج آنان از اشرف
… آقای علیزاده این قسمت از خاطرات خود را با موضوع نشست های حوض و گزارش نویسی های روزانه آغاز کرد. این نشست ها از سال 1371 کلید خورد و دلیل آن افزایش نارضایتی های درون سازمانی به علت مدت دار شدن مبارزه بود که نیروها را خسته کرده بود. در ادامه علیزاده به موضوع دلیل تعطیلی و انحلال چند باره سازمان و ارتش آزادی بخش و کل جنبش از سوی مسعود رجوی و در پی آن عضوگیری و تعهدگیری های تحت عنوان: مؤسسان اول و دوم و … پرداخت. علیزاده سخنان خود را با موضوع روند تکامل “عملیات جاری” از آغاز تا امروز، ورود آمریکایی ها به عراق، غیب شدن مسعود رجوی، فرار مریم رجوی به فرانسه، قبول خلع سلاح توسط مجاهدین خلق و ادامه استحاله سازمان و شروع خط “جذب امریکایی ها” پی گرفت.
تأسیس آسیلا یکی از علل مهارگسیختگی رجوی علیه جداشدگان و خانواده ها
… گام اول، حق شهروندی
همه این تلاش ها باز هم جلوی ریزش را نگرفت و برخی از جداشدگان نیز با تلاش و زحمت بسیار موفق شدند شغل مناسب تهیه کنند و با یاری همدیگر روی پای خود بمانند و از زیر فشار سازمان خارج شوند. این پیشرفت ها در حالی بود که مجاهدین دست از هیچ توطئه و بی اخلاقی برنداشته بودند و مریم رجوی با هزینه های هنگفت درصدد خفه کردن آنان بود. در همین رابطه احسان بیدی (منتقد فرقه) را نیز با یک سناریوی غیراخلاقی و مغرضانه بازداشت کردند تا دیگران حساب کار دستشان بیاید و از ترس، دست به افشای مناسبات ضدانسانی در تشکیلات مجاهدین نزنند…
گام دوم، تأسیس آسیلا
در سومین روز از آذرماه 1400، اتفاق خجسته دیگری رخ داد که برآمده از چندین سال استقامت جداشدگان و منتقدان در آلبانی بود. همان ها که سرسختانه در برابر ناملایمات و دسیسه ها پایداری کردند و اجازه ندادند تطمیع و تهدید مریم رجوی، آنان را به بی اخلاقی و سازش با جنایتکاران وادارد. جداشدگان که با قانون جدید دارای کارت شهروندی شده بودند، با تأسیس یک انجمن برای حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی، گام بزرگی برای اقدامات انسان دوستانه و حقوق بشری برداشتند. از این پس اعضای اسیر در پادگان اشرف 3 قادر خواهند بود، بدون دغدغه، به این انجمن مراجعه کنند و برای سرنوشت خود راهنمایی بگیرند و از کمک های انسان دوستانه این انجمن بهره ببرند…
نمایش بابا آدم روایت هوشمندانه ای از وقایع نگاری سازمان مجاهدین خلق
… این نمایش انعکاسات گسترده ای در رسانه ها و سایت های مختلف داشت که نظرات و واکنش های بسیاری را برانگیخت. در زیر دو نمونه از نظرات داده شده آورده می شوند:
محمدرضا قربانی:
این نمایش سعی در نشان دادن عواطف و روابط انسانی در بستر برپایی کمپ آزادی در کنار اردوگاه اشرف و روابط و کنش های بین خانواده های زندانیان افکار پوسیده ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق که در بزرخ انتخاب بین خانواده خود و سازمانی که همه چیز آن ها را گرفته، قرار دارند و قدرت انتخاب و تغییر وضعیت خود را ندارند. نویسنده و کارگرادن این نمایش به خوبی توانسته به شرایط حاکم بر وضعیت این خانواده ها و فرزندان آن ها که در دو سوی دیوار قرار گرفته اند، بپردازد. بازیگران به خوبی توانسته اند، کاراکترهای خود را در صحنه نمایش به عرصه ظهور برسانند. نورپردازی و موسیقی به خوبی در این نمایش به گرفته شده است.
مهشید عباسی:
می توانم بگویم فوق العاده بود. داستان بکر، بعد از مدت ها نشستن در سالن تئاتر، هیچ تئاتری نمی توانست آنقدر به دل بنشیند الا این نمایش فوق العاده. به جز موضوع و بکر بودنش، بازی های فوق العاده، کاری کرد که منی که زمان به دنیا آمدنم جنگ هم تمام شده بود، با گوشت و خونم درد پدر و مادرهایی که به نوعی و هر کدام با داستانی متفاوت، فرزندشان را در دو دهه قبل عجیب ایران، از دست دادند حس کنم به خصوص بازی مادر علیرضا، خانم مهتاب محسنی جداً برای من شگفت انگیز بود که وقتی با اینستاگرام متوجه سن کم ایشان شدم، بیشتر و بیشتر تحسین شان کردم، یک مادر واقعی، یک مادر در انتظار، یک مادر سالخورده دل شکسته را با قدرت تمام به تصویر کشاندند…
*یکشنبه 28 آذر
8 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
گفتگو و تبادل نظر اعضا انجمن نجات با اعضا انجمن آسیلا
به مناسبت تاسیس انجمن آسیلا خانواده های تهرانی با حضور خانم عبداللهی مدیر تشکل مادران انجمن نجات و آقای غلامعلی میرزایی یکی از آخرین جداشده هایی که از آلبانی به وطن بازگشته اند، در ارتباط تصویری با آلبانی، تاسیس انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی “آسیلا” را جشن گرفتند و به آقای حسن حیرانی و موسسین آن انجمن تبریک گفتند.
خانم عبداللهی در آغاز جلسه برای آقای حسن حیرانی و جداشده های مقیم آلبانی آرزوی بهترین ها را کرد و تشکیل انجمن آسیلا را برای اعضای اسیر در فرقه قوت قلب و مایه دلگرمی دانست.
سپس آقای حسن حیرانی که تحت تاثیر حمایت خانواده ها و برگزاری جشن تاسیس انجمن آسیلا قرار گرفته بود، حضور خانواده ها را پشتوانه خود و دیگر جداشده ها در آلبانی دانست….
امین گل مریمی خطاب به مادر مجاهدش: تو چطور می توانی انکار کنی؟
“من سلاحم را از دست مادرم گرفتم و او می گوید: نه امین گل مریمی آموزش نظامی نمی گرفت…”
امین گل مریمی که از کودکی تا سال های آغازین جوانی خود را در تشکیلات مجاهدین خلق گذراند، چندی پیش در مصاحبه ای با لوییزا هومریش روزنامه نگار آلمانی از بخش کوچکی از آنچه بر او و دیگر کودک سربازان فرقه رجوی گذشت در روزنامه دی تسایت آلمان، پرده برداشت. مصاحبه او که در آلمان با استقبال شدید مخاطبان روبرو شد، واکنش شدید رسانه ای سازمان مجاهدین خلق را در پی داشت به نحوی که این فرقه روزنامه نگار آلمانی را متهم به همکاری با حکومت ایران کرد و ادعا کرد که نامه هایی اعتراضی از سوی زهرا افسای مادر امین گل مریمی به نشریه دی تسایت آلمان فرستاده است. در این مطالب، رسانه های تبلیغاتی مجاهدین آموزش نظامی به کودکان و نوجوانان را کاملاً انکار کردند و مدعی شدند که این نوجوانان تنها برای دیدار با والدین به عراق بازگشتند و هرگز آموزش نظامی ندیدند.
… او که خود را به عنوان یک جوان در آلمان آزاد می داند که درباره زندگی اش صحبت کند، گفت: «سازمان به راحتی می گوید که حرف های من دروغ است. در چه حدی ترس و وحشت ایجاد می کند که مادر من در رابطه با فرزند خود دروغ می گوید. من سلاحم را از دست مادرم گرفتم و او می گوید: نه امین گل مریمی آموزش نظامی نمی گرفت. در حالی که من و دیگر بچه ها می آمدیم به ارتش آزادی بخش تسلیم می شدیم. در برنامه صبحگاهی می رفتیم روی سن شعار می دادیم و من می گفتم: رزمنده ارتش آزادی بخش امین گل مریمی حاضر حاضر حاضر! بعد در مراسم صبحگاهی به ما سلاح می دادند با چهارده یا پانزده سال سن. آخر تو چطور می توانی انکار کنی؟»…
گل مریمی تاکید می کند که در تشکیلات اساساً خانوادهای وجود نداشت و پدر و مادرها از آنچه بر فرزندان می رفت هیچ اطلاعی نداشتند. «آن چه اصالت داشت و دارد سازمان و رهبری آن است و بس.»
تجارب تلخ کودک سربازان مجاهد از تجاوز جنسی به آن ها توسط فرماندهان
در یازدهم دسامبر ۲۰۲۱ تعدادی از کودک سربازان سابق در سازمان مجاهدین در «کلاب هاوس» دور هم جمع شده و ساعت ها از سرگذشت تلخی که توسط رهبران مجاهدین در حساس ترین دوران زندگی شان برایشان رقم خورده سخنان تکان دهنده ای را بیان کرده و توانستند بخش هایی از نمای پنهان ایدئولوژی کثیف فرقه رجوی را به نمایش بگذارند….
حال این کودکان دیروز و مردان رشید امروز بر آن شدند تا در «کلاب هاوس»، از تجاوزات جنسی به خودشان توسط فرماندهان ارتش مزدور عراق یعنی فرماندهان انقلاب کرده مسعود و مریم رجوی سخن بگویند. که از دقیقه ۵۲ به بعد به این موضوع پرداخته شده است. لذا گوش کردن به صحبت های این سرباز کودکان را که امروز مردان بزرگی شده و هرکدام از آن ها برای خود به دور از قید و بندهای فرقه زندگی تشکیل داده اند را به تمامی مخاطبان توصیه می کنم….
*دوشنبه 29 آذر
در این روز کلاً 8 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
جوری که رجوی از خلق قهرمان انتقام می گیرد
یکی از خبرهای ثابت در سایت های فرقه رجوی اعلام آمارهای عجیب و غریب “کرونا” در ایران است. گویی سران فرقه رجوی خیلی دلشان به حال مردم ایران می سوزد!
برای کسی پنهان نیست که کرونا به یک نان دانی برای فرقه رجوی تبدیل شده است که قصد دارد با فریب مردم به امیال کثیف خود برسد. در این راستا رجوی و فرقه ضد انسانی او مدام با انتشار اخبار غیرواقعی و غیرمنطقی تلاش می کنند تا از یک طرف امنیت روانی مردم را هدف قرار داده و ایجاد تشویش نمایند و از طرف دیگر چنین وانمود کنند که گویی دلسوز مردم ایران هستند.
اما سران همین فرقه مدام در حال تشویق دشمنان ایران و ایرانی به اعمال شدیدترین تحریم ها علیه ملت ایران می باشند تا وضعیت معیشت مردم را روز به روز به خیال خود بدتر و بدتر نمایند. سران همین فرقه از ارتباط صدها خانواده با عزیزان دربندشان در اردوگاه فرقه رجوی در آلبانی ممانعت به عمل می آورند و پایه ای ترین حقوق انسانی اعضای خود را نقض می کنند.
فرقه رجوی به یکی از اهرم های فشار حداکثری علیه مردم ایران تبدیل شده است. سران سازمان مجاهدین خلق آزمایش خیانت به میهن را سال های سال است که با همکاری فعال و همه جانبه با دشمن متجاوز به خاک وطن پس داده اند.
مطلقاً کسی فریب این گونه خبرهای فرقه را نمی خورد و با دیدن این گونه آمارهای ساختگی هرگز به این نتیجه نمی رسد که احیاناً سران فرقه رجوی دلسوز ملت ایران شده اند….
خبر خوش مدیر انجمن آسیلا برای خانواده ها
در جلسه اخیر انجمن آسیلا با خانواده های اعضای گرفتار در کمپ مجاهدین خلق که به صورت آنلاین برگزار شد، مدیر انجمن از گشوده شدن مسیر دیدار خانواده ها با فرزندانشان از طریق کشور کوزوو خبر داد.
حسن حیرانی گفت با توجه به قرارداد اخیر میان رییس جمهور آلبانی ادی راما با رییس جمهور کوزوو، مرز میان این دو کشور گشوده شده است و بدین ترتیب احتمال سفر خانواده ها با پروازهای صربستان و متعاقب آن به کوزوو و آلبانی قابل انتظار است.
مدیر اجرایی انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی همچنین تاکید کرد که برای تدوین اساسنامه انجمن آسیلا با مشورت با وکلای خود همه ظرفیت هایی که ممکن است در آینده برای فعالیت های انجمن فراهم شود را در نظر گرفته اند.
یکی از این ظرفیت ها در چارچوب فعالیت های انجمن آسیلا ایجاد شرکت مسافرتی برای گرفتن ویزای گروهی برای تسهیل سفر خانواده ها به آلبانی برای دیدار با فرزندانشان است.
*سه شنبه 30 آذر
در این روز 11 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
ما حصل انقلاب طلاق مریم رجوی، خانواده علیه خانواده است
پس از روایت نوشتاری و مصاحبه حنیف عزیزی، فرقه رجوی مادر وی را مجبور کرد تا علیه فرزندش موضع بگیرد. حنیف اکنون چهل ساله است و تا سن نه سالگی در تشکیلات فرقه زندگی کرده است و پدر خود را در عملیات های فرقه از دست داده و مادرش زهره صمدی اسیر فرقه در اشرف سه می باشد. مادر حنیف می گوید حنیف را آخرین بار پس از ده سال دوری فقط به مدت یک هفته در سال هفتاد و نه در حالی که نوزده ساله بود در عراق دیده است. وی ادعا می کند این کتاب نوشته حنیف نیست و انتشار آن نتیجه سوءاستفاده دستگاه اطلاعات ایران است. بگذریم از ادعای دروغین این مادر! چرا که او اسیر فرقه است و حرف های فرقه را دیکته می کند.
از آنجائی که این مادر با انقلاب طلاق مریم قجر تربیت شده و از نظر فکری کاملاً شستشوی مغزی شده ، دور از انتظار نیست که علیه فرزندش هر حرفی که منشاء آن فرهنگ باسمه ای انقلاب طلاق مریم است را جاری نکند! آقای حنیف عزیزی در حال حاضر یک افسر پلیس در کشور سوئد است و در این سالیان متمادی به دور از خانواده و عواطف خانوادگی توانست مستقل باقی بماند و پس از جدائی از فرقه رجوی سراغ شغل شرافتمندی رفت و به دور از وابستگی از فرقه رجوی زندگی کرد که این مایه افتخار و قابل تقدیر است.
یلدای رهایی اسیران دربند فرقه رجوی
فرقه تروریستی رجوی که استفاده ابزاری از مناسبت های ملی و مذهبی و به کارگیری آن را در خدمت استمرار مغزشویی و کنترل روح و روان اعضا به عنوان یک شگرد در دستور کارش قرار می دهد از چند روز مانده به برگزاری شب یلدا با سناریوهای مختلف ذهن و قوای جسمی اعضا را به کار می گرفت تا از آن ها در راستای تبلیغ و مانور سیاسی و ترویج کیش شخصیت رجوی استفاده نماید. در دوران بیش از 23 سال اسارت در این فرقه که در حقیقت طولانی ترین یلدای گذر عمرم بود، استثمار مضاعف اعضا در چنین مناسبت هایی را شاهد بودم.
برگزاری جشن های صوری و اجرای نمایشنامه های مصنوعی و مسخره که تماما در خدمت توجیه ترفندها و شیوه های فریب و دروغ رجوی و تحکیم پایه های حاکمیت وی بود، را دیدم. اعضا با آگاهی از این موضوع علی رغم دلبستگی به این آئین ملی به نوعی مبارزه منفی برای تحریم و بی رونق کردن آن دست می زدند. سرکردگان فرقه اعضا را مجبور به شرکت در برنامه آواز خوانی و نمایشنامه که تماماً محتوای آن در خدمت تعریف و تمجید و چاپلوسی از شخصیت کاذب مسعود و مریم رجوی بود می کردند.
*چهارشنبه 1 دی
در این روز مجموعاً 8 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
شادی شب یلدا برای ایرانیان نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی
اعضای جدا شده از مجاهدین خلق که تقریباً تنها ایرانی های آزاد در خاک کشور آلبانی هستند، بار دیگر به مناسبت جشن باستانی شب یلدا گرد هم آمدند و پایان فصل پاییز و تولد دوباره خورشید را جشن گرفتند.
برخی از افراد جدا شده با خانواده های کوچک خود که پس از جدایی از فرقه رجوی در آلبانی تشکیل دادند، در این میهمانی شرکت کردند. عده دیگری از جدا شده ها که هنوز تشکیل خانواده نداده اند نیز خود را از لذت این آیین خانوادگی محروم نمی کنند و همچون همیشه در فراق خانواده هایشان، سعی می کنند خانواده یکدیگر باشند.
این جمع صمیمی و ساده در عین حال عضو انجمن تازه تاسیس آسیلا برای حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی هستند و از این رو همدلی آنها با هر ایرانی که ساکن آلبانی است، از جمله اعضای گرفتار در فرقه رجوی، قابل توجه است.
در این دورهمی چند تن از دوستان آلبانیایی اعضای جدا شده حضور داشتند. بخشی از رسالت انجمن آسیلا ایجاد تبادلات فرهنگی میان ایرانی ها و آلبانیایی ها و ترویج فرهنگ ایرانی در کشور آلبانی است.
*پنجشنبه 2 دی
6 مطلب حاصل آخرین روز کاری هفته در سایت نجات است. مروری کوتاه بر برخی از آن ها به قرار زیر است:
دم خروس دروغ های فرقه رجوی در خصوص شاپور دانافر
بهروز دانافر، زندانی سیاسی، همراه با خانواده اش به سازمان مجاهدین خلق پیوست و نهایتاً همگی به آلبانی منتقل شدند. آن ها درخواست جدایی داشتند که به همین خاطر طبق روش جاری مجاهدین خلق تحت فشار قرار گرفتند و البته نهایتاً اکنون همگی خارج شده اند. این خانواده با نام مستعار محمدی در سازمان مجاهدین خلق شناخته می شوند.
پسر بزرگ خانواده یعنی نیک فرجام دانافر (با نام جعلی شاپور محمدی) به دلیل ممانعت وی از خروج از سازمان رگ های خود را در مقر اشرف 3 زد که در بیمارستان مادر ترزا در تیرانا تحت مراقبت و کنترل مداوم سازمان بستری شد.
فرقه منفور رجوی که در خصوص هر موضوعی اعم از سیاسی، حقوقی و … اظهار نظر می کند، بدون توجه به عواقب حقوقی و قانونی مطالبی منتسب به نیک فرجام دانا فر (شاپور محمدی) در سایت های خود منتشر کرده است. عوامل فرقه البته با شانتاژ و سفسطه گری محض که در سوابق فرقه به کرات دیده شده نامبرده فوق را که قصد خروج داشته و به دلیل کارشکنی من باب اعتراض اقدام به خود زنی نموده و راهی بیمارستان شده مجبور کردند که مطالبی را بیان کند….
شواهد تازه از رواج پدوفیلی در میان برادران مجاهد خلق
… در پی گشوده شدن بحث کودک سربازی و سرگذشت امین گل مریمی به عنوان یکی از کودک سربازان مجاهد خلق در نشریه دسایت آلمان، صحبت کردن از تعرضات جنسی به کودکان مجاهدین خلق زمانی برای این جوانان ساده تر شد که خود را در اتاق های نرم افزار کلاب هاوس در جمع دوستان خود با تجارب تلخ مشترک، یافتند.
در اتاقی که شنبه گذشته (یازدهم دسامبر) در کلاب هاوس تشکیل شد، دست کم یازده تن از کودک سربازان سابق درباره سرگذشت تلخ خود در پایگاه های مجاهدین خلق صحبت کردند. از این میان دست کم چهار نفر به نام های محمدرضا ترابی، امیر یغمایی و سعید و مجید تایید کردند که تعرض جنسی به کودکان و نوجوانان در پایگاه های مجاهدین خلق چه در عراق و چه در اروپا متداول بوده است….
به نظر می رسد که علی رغم همه اتهام زنی ها و کمپین ها از سوی رسانه ها و عوامل مجاهدین خلق، جریانی که به تازگی از سوی کودک سربازان سابق آغاز شده است، گسترده و پیش رونده است و به تدریج به نحو پیچیده ای دامنگیر سران فرقه رجوی و در رأس آن مسعود رجوی و مریم رجوی خواهد شد.
امیر اصلان جانم، سی و نهمین بهار زندگیت را بی تو جشن گرفتیم
مادر تنها کسی است که در این دنیا با وجود مشاهده تمام حالت های فرزند، روح، جسم و بند بند وجودش را تقدیم او کرده و عاشقانه بوسه بارانش می کند.
ثریا عبداللهی، یکی از این مادران عاشق است که برای وصال با فرزندش به معنای واقعی بند بند وجودش را تقدیم کرده است. شب یلدای امسال بهانه ای بود تا این فرشته زمینی باز بی قرار فرزندش شده و نجوای مادرانه سر دهد.
دل نوشته این مادر چشم انتظار را در فراق فرزندش می خوانیم و آرزومندیم امیراصلان حسن زاده، این بار با خواندن این متن بتواند خود را از سیاه چاله های فرقه ضد خانواده رجوی نجات دهد.
“۲۰ سال است که شب یلداها همزمان با سال روز تولد پسرم به سوسوی شمع چشم دوختم تا شاید سال دیگر شمع را اصلانم خودش فوت کند. دریغا از امروز و فردا و از این ماه و آن ماه و از این سال و سال دگر …
دقیقاً ۲۰ سال است که منتظرم صدای تنهای پسرم را بشنوم. دیشب یکی از این شب ها بود، شب یلدا و شب تولد یگانه فرزندم.
امیر اصلان جانم، شمع سی و نهمین بهار زندگیت را خاموش کردم و باز امیدوار به سال دیگر، اما فرزندم شمع عمرم هم در حال آب شدن است…”