سازمان مجاهدین همواره مدعی دمکراتیک ترین مناسبات درون تشکیلاتی بوده است. به زعم آنها خروجی های مجاهدین همیشه به روی مخالفین و منتقدین سازمان باز بوده و حتی نسبت به کسانی که به زعم مجاهدین نفوذی محسوب می شده اند، بیشترین بردباری را در مقایسه با سازمان های انقلابی مشابه از خود نشان داده اند. نقطه مقابل این ادعا، اظهارات اکثریت جداشدگان بر نقض حقوق اولیه در مناسبات درونی سازمان تاکید دارد. آنها به دفعات اظهار داشته اند که مجاهدین از هر وسیله و امکانی از جمله زندان و شکنجه، اتهامات ریز و درشت، تحقیر و سایر روش های روانی برای مجاب نمودن منتقدین و ناراضیان داخلی خود استفاده کرده اند. تلاش عمده در این راستا معطوف به جلوگیری از خروج از سازمان است و در غیر این صورت اعمال فشارهای جسمی و روحی و در نهایت زدن انواع اتهامات تا فرد را در موضع انفعال و خودکم بینی ناگزیر به تمکین نمایند.
درک این مهم که اساسا خروج از فرقه ها امری مشکل و پر هزینه است به ما کمک می کند تا شیوه های رفتاری و روانی برخورد سازمان با منتقدین خود را بهتر درک کنیم. متمرکز شدن بر دو اهرم فشارهای جسمی و فیزیکی که مشخصا در زندان و تنبیه بدنی و انواع شیوه های مجاب سازی ذهنی تجلی می یابد، گواه این شباهت های ماهوی است. از سوی دیگر درک این معنا که مکانیزم های خروج از سازمان برآمده از تعارضات میان اصول و تجدید نظرطلبی رهبری است کمک می کند تا با نحوه برخورد کلان سازمان و فرقه ها با عناصری که به دلیل درک این تعارضات خواستار خروج از گروه هستند پی ببریم. در کتاب فرقه ها در میان ما صور مختلف برخورد با ناراضیان و منتقدین مورد مطالعه و اشاره قرار گرفته است. در این رابطه می خوانیم:
"بنا نهادن یک سیستم منطق بسته و یک ساختار خودکامه که هیچ واکنشی را برنمیتابد و هرگونه تغییرات را مگر با تأیید رهبری یا یک دستور اجرایی رد مینماید. اگر شما انتقاد کرده یا شکایت نمایید، رهبر یا سایرین شما را متهم میکنند که بریده اید و هرگز سازمان را مسؤول نمیدانند. در این سیستم منطق بسته، شما مجاز نیستید که یک اصل یا قاعده را مورد سؤال یا تردید قرار دهید یا به فاکتهایی در خصوص برخی تناقضات موجود در سیستم اعتقادی، یا تناقضاتی در آنچه به شما گفته شده است اشاره نمایید. اگر شما چنین مشاهداتی را پیش بکشید، آنها ممکن است گفته های شما را چرخانده و درست بر خلاف آنچه مقصود شما بوده است مورد بحث قرار دهند. شما وادار میشوید احساس کنید که حرفتان غلط بوده است. در گروه های فرقه ای، یک عضو همیشه اشتباه میکند، و سیستم همیشه درست میگوید." (1)
این شیوه برخوردهای توامان روحی و فیزیکی مشخصا از شروع انقلاب ایدئولوژیک به بعد و به دلیل افزایش انتقادها نزج گرفته و به تبع آن واکنش های مورد اشاره را منجر شده است. بنا به اظهارات جداشدگان در طی این مقطع با محمل چکاب امنیتی شماری از منتقدین و مخالفین روانه زندان ها شده و یا به طرق مشکوک به قتل رسیده اند. یکی از اتهامات موجود به مجاهدین وجود زندان های درون تشکیلاتی و فشارهای جسمی و روحی اعمال شده بر روی عناصر منتقد به بهانه چک امنیتی و رفع ابهام از اعضای مجاهدین است. محملی که با توسل به ان مشخصا عناصر مسئله دار و منتقد به زیر تیغ محمل چک امنیتی و تبعات ناشی از آن از جمله شکنجه و قتل رفته اند. نیابتی در توجیه این وضعیت بار دیگر پای انقلاب ایدئولوژیک را به میان می کشد و پروژه رفع اتهام را در راستای آزمایش نیروهای انقلاب کرده به رهبری ایدئولوژیک مجاهدین تلقی می کند. به زعم او پذیرش بی چون و چرا و تن دادن بی تردید اعضا به شرایط اتهام و زندان و فشارهای روحی و جسمی می تواند عاملی برای اثبات خلوص اعضا نسبت به رهبری انقلاب ایدئولوژیک باشد. مخلص تئوری بافی نیابتی برای توجیه زندان و فشارهای درون تشکیلاتی را می توان در این اظهارات دریافت:
"رهبری مجاهدین در راستای جایگزینی و تثبیت عناصر نوین در ایدئولوژی حنیف نیاز به شناسایی نیروهایی داشت که هیچ عاملی توان خلل وارد کردن در اعتماد آنان به او را نداشته باشد. حتی اگر به ناگاه از سوی سازمانی که کعبه آمال و آرزوهایشان است، مشکوک قلمداد گردیده و بازداشت گردند." (2)
لازم به ذکر است چنین شیوه برخوردهایی برای احراز وفاداری و چکاب امنیتی اعضای تشکیلاتی به دوران تصفیه های درون حزبی استالین در حزب کمونیست شوروری باز می گردد. شیوه هایی که با استفاده توامان شکنجه های جسمی و روحی افراد را ناگزیر به تمکین نموده و در نهایت فرد را دچار این توهم می کند که آنچه فهمیده و درک کرده از اساس نادرست و غلط بوده است. سینگلر درباره این مقطع از تاریخ حزب کمونیست شوروی می نویسد:
"در دوران "محاکمات پاکسازی" purge trial در اتحاد جماهیر شوروی سابق در دهه 1930 میلادی، مردان و زنانی که متهم به اقدام مجرمانه علیه حکومت شده بودند وادار به هم اعتراف دروغ نسبت به خود و هم شهادت دروغ نسبت به دیگران در خصوص ارتکاب این جرایم میشدند. مطبوعات جهان در برابر این پدیده مبهوت و شگفت زده مانده بودند." (3)
صرفنظر از توجیهات امنیتی، نیابتی از منظر دیگری نیز این شرایط را تئوریزه و توجیه می کند. به زعم او قرارگاه اشرف به منزله یک اشل و نمونه الزاما بایستی تمامی مختصات و نشانه های یک جامعه آرمانی را در خود مادی کند. به زعم او این جامعه کوچک باید تمامیت جامعه آرمانی مجاهدین را نمایندگی کند. اشاره مشخص او به نهادهای امنیتی و زندان و پلیس و… و به زعم او در ابعاد میکرو حاکی از این معنا است که همه این پدیده ها در نوعیت خود متاثر از نگاه کلان مجاهدین و انقلاب ایدئولوژیک به جامعه در حکم یک ضرورت برای بقا و حفظ قدرت سیاسی است. او درباره مختصات این جامعه نمونه و یکپارچگی ان به ضرورت زندان و سیستم امنیتی و… اشاره و شرایط مورد اشاره درونی مجاهدین را وجه مادی و آزمایشگاهی کلان شهر آرمانی در برخورد با منتقدین و مخالفین سازمان از موضع قدرت سیاسی توجیه می کند. او در توجیه شرایط مورد اشاره با تاکید بر مختصات این جامعه میکرو می نویسد:
"این جامعه کوچک می بایستی که تمامی مختصات و ساختار سیاسی یک جامعه واقعی را در ابعاد میکرو داشته باشد. از دولت در سایه و ریاست جمهور گرفته تا پارلمان در تبعید و از ارتش و نیروی پلیس و زندان گرفته تا محاکم قضایی و رادیو و تلویزیون دولتی و نشریه و بولتن خبری و از دستگاه دیپلماسی تا سیستمهای ویژه مالی تا دستگاه عظیم لجستیکی تغذیه کننده این جامعه کوچک." (4)
علیرغم این توجیهات، اما نیابتی باز قادر به رفع و رجوع تمامی تبعات این آزمون ایدئولوژیک نیست و تلویحا با اشاره به پی آمدهای بیرونی که منجر به افشاگری جداشدگان و بعضا واکنش سازمان های حقوق بشری و مشخصا بیانیه دیدبان حقوق بشر در سال 2005 گردید می نویسد:
"نوع برخورد با این نیروها (منتقدین و مخالفین) آن هم در گرماگرم ورود تمامیت تشکیلاتی مجاهدین در کوره گدازان یک انقلاب ارزشی نشان از آماجی داشت که بسیار فراتر از حل و فصل یک مسئله صرفا امنیتی به نظر می رسید." (5)
نیابتی تلویحا اذعان می دارد که محمل رفع ابهام در گام های بعدی خود بستر و موقعیت مناسبی برای تصفیه حساب های درون تشکیلاتی با اعضای مسئله دار مهیا کرده است. تا جایی که آشکارا بخشی از این پیامدها و تبعات را فراتر از اظهار نظر جداشدگان ارزیابی و آن را به مثابه یک شکست استراتژیک ارزیابی می کند و می نویسد:
"هر چه بود با پروسه رفع ابهام پایه های یک نوع سبک برخورد اشتباه با نیروهای خودی در تشکیلات مجاهدین گذاشته شد. چیزی که در دراز مدت نه به لحاظ سیاسی و نه از جنبه نیرویی، منافع استراتژیک سازمان رهبری کننده انقلاب نوین مردم ایران را در بر نداشت." (6)
این اظهارات صرفنظر از توجیهاتی که نیابتی ضمیمه می کند فی النفسه بر حقانیت ادعاهای جداشدگان دال بر وجود زندان و شکنجه و فشارهای روحی و روانی در مناسبات داخلی مجاهدین می کند. واکنش مجاهدین اما در برخورد با این اظهارات به سیاق همیشه متکی به انواع اتهامات و برچسب های رایج بوده است. در امتداد این شیوه برخورد، مجاهدین حتی از متهم کردن دیدبان حقوق بشر به همدستی و زدوبند با ایران هم کوتاهی نکردند و کماکان در این خصوص و علیرغم تئوریزه کردن این برخوردها کماکان اصرار دارند مناسبات درونی خود را دمکراتیک ترین نوع روابط درون تشکیلاتی معرفی کنند. بیانیه دیدبان حقوق بشر گزارشات مبسوط و مستندی از رفتارهای درونی سازمان با اعضای ناراضی و منتقد همراه دارد. در پایان به یکی دو نمونه از مواردی که در این بیانیه مورد تاکید قرار داده، اشاره می کنیم. بدیهی است به دلیل فراگیر بودن اظهارات جداشدگان در این خصوص از ذکر آنها خودداری نموده و صرفا به نمونه های دیدبان حقوق بشر اکتفا می کنیم. در بخشی از این گزارش آمده است:
"دیدبان حقوق بشر با پنج تن از اعضای سابق سازمان مجاهدین که در زندان ابوغریب محبوس بودند مصاحبه نمود. اظهارات این افراد همراه با اظهاراتی که از هفت تن دیگر از اعضای سابق سازمان به دست امده است تصویر شومی از نحوه رفتار سازمان مجاهدین با اعضای خود بخصوص کسانی که دیدگاه متفاوتی داشته و یا قصد خروج از آن را ابراز می کنند بدست می دهد. (7)
در بخش دیگری درباره شیوه های بازجویی منتج به قتل افراد در سازمان آمده است:
"شاهدان عینی گزارش کرده اند که دو تن در حین بازجویی جان داده اند. سه تن از ناراضیان سازمان به نام های عباس صادقی نژاد، علی قشقاوی و علیرضا میر عسگری در سلول خود در کمپ اشرف شاهد مرگ ناراضی دیگری به نام پرویز احمدی بودند. عباس صادقی نژاد به دیدبان حقوق بشر گفت او همچنین شاهد مرگ زندانی دیگری به نام قربانعلی ترابی پس از بازگشت وی از یک جلسه بازجویی به سلولی که این دو در آن بسر می بردند، بود." (8)
بهار ایرانی، سایت مجاهدین دبلیو اس، بیستم می 2007
………………………
منابع
1- فرقه ها در میان ما. نوشته مارگارت تالر سینگلر. ترجمه ابراهیم خدابنده. بخش اول.
2- نگاهی دیگر به انقلاب درونی مجاهدین، اندکی از درون، اندکی از برون. نوشته بیژن نیابتی. انتشارات خاوران. خارج از کشور. ص 54.
3 – فرقه ها در میان ما. نوشته مارگارت تالر سینگلر. ترجمه ابراهیم خدابنده.
4- نگاهی دیگر به انقلاب درونی مجاهدین، اندکی از درون، اندکی از برون. ص 54.
5- همان. ص 54.
6- همان.
7- خروج ممنوع. بیانیه دیدبان حقوق بشر. نقض حقوق بشر در کمپ های سازمان مجاهدین خلق. ص 5.
8- همان. ص 3.