مقاله ارائه شده در همایش رابطه فرقه و تروریسم در دانشگاه اصفهان
جناب آقای دکتر عباسی مدرس دانشگاه
بررسی تطبیقی فرقه های التقاطی بعد اسلام در ایران
مقدمه
یکی از شیوه های رایج و در عین حال مفید و دقیق در ارزیابی و شناخت جریان ها و نحله های اجتماعی و سیاسی و حتی فکری و فرهنگی مقایسه تطبیقی آنها با دیگر جریان ها مخصوصا" حرکت ها و سیستم های مشابه خویش در طول تاریخ است که این مقایسه علاوه بر شناخت واقعی نه تنها سیر حرکت احتمالی سیستم و جریان مورد نظر را در موقعیت های مختلف زمانی و مکانی را به طور نسبی پیش بینی می نماید بلکه گوشه ها و زوایایی را آشکار می سازد که گاه برا ی افراد درون سیستم و مطلع از اسرار آن نیز پنهان است زیرا در این مقایسه تطبیقی می توان از آثار و عوارض مخرب عنصر حب و بغض و غرض ورزی در تحلیل در امان ماند و صرفا" دو سیستم متشابه را کنار هم قرار داده و قضاوت را بر عهده نگاه و برداشت همگان گذاشت.
نکته بسیار مهم در چنین مقایسه و ارزیابی این است که بهتر و بلکه لازم می باشد در مرحله اول به شناخت و دسته بندی ویژگی های بنیادین و تاثیر گذار که ماهیت و جهت گیری اصلی آن سیستم را تشکیل می دهد پرداخته و سپس با اطمینان کامل از اشتراک این ویژگی های ماهیتی در تمامی نمونه ها به بررسی و کنکاش اقدام نمود و صرفا" رفتارهایی را مبنای قضاوت قرار داد که علاوه بر ایفای نقش و شناسه اصلی در عملکرد آن سیستم کاملا" معلول و زاییده خصلت و ویژگی مشترک و مورد بحث فرقه ای باشد و نه این که آن رفتار به واسطه قرار گرفتن در موقعیت خاص و منحصر به فرد و یا به شکل تصادفی و غیر مرتبط با آن ویژگی مشترک صورت گرفته باشد.
رعایت نکات ذکر شده در موضوع مورد بحث نیز کاملا" ضروری است، برای مثال سازمان مجاهدین خلق و به تبع آن شورای ملی مقاومت که در اصل یک واقعیت با دو اسم و عنوان هستند (1) را می توان یکی از جریان ها و حرکت های سیاسی ایران در طول چهار دهه اخیر دانست که هر چند نتوانست آن گونه که خود انتظار داشت تاثیر مهم و شگرفی بر مسیر اوضاع و تحولات ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی بر جای نهد اما دست به رفتارهایی زد که علیرغم فقدان نتیجه و بهره مناسب برای خود , طرف مقابل را در وضعیت خاصی قرار داد و از سوی دیگر با توجه به حضور این گروه سطح جهانی و خارج از ایران و حمایت های گسترده آشکار و پنهان دشمنان جمهوری اسلامی ایران اعم از دولت های لیبرال دموکرات (همچون آمریکا) و یا فاشیستی و ارتجاعی (همچون رژیم بعثی عراق) از آن و تحولات و حوادث مهم جهان در سال های آغازین هزاره سوم میلادی مانند گسترش وسیع تروریسم همزمان با رشد نظریه های اومانیستی و حامی حقوق بشر و دموکراسی گرا و نظریات خاص این گروه در رابطه با این موضوع ها چه در حیطه نظری و چه در بخش رفتارهای عملی، لزوم بررسی هرچه عمیق تر و دقیق تر سازمان مجاهدین خلق را موجه تر می سازد و چنانچه گفته شد یکی از بهترین و اطمینان بخش ترین شیوه ها برای این مهم استفاده از بررسی تطبیقی با دیگر حرکت ها و حتی نهضت های سیاسی، اجتماعی در طول تاریخ می باشد تا بتوان فارغ از بدگویی های مخالفان و تبلیغات اغراق آمیز هواداران و اتهام ایجاد فضای فکری انتزاعی به ماهیت و زوایای سازمان مجاهدین خلق و نیز رفتارهای ارادی و غیر ارادی یا به بیان بهتر گریز ناپذیر این سیستم سیاسی و فکری پی برد و با اطمینان و دقت بیشتری پیرامون آن به قضاوت نشست.
البته لازم به تدکر است به جهت رعایت برخی معذورات همچون کمبود وقت و نیز شاخص های یک مقاله و تمایز آن با یک پژوهش و کتاب مفصل و همچنین فقدان منابع معتبر برای برخی از دوره های تاریخ، سعی شده است صرفا" برخی از جریان های سیاسی، فکری و حتی اجتماعی و نهضتی به عنوان نمونه و نه به شکل کامل و فراگیر مورد بررسی قرار گیرد که در دوران تاریخ مکتوب ایران زمین و مناطق مرتبط با آن به باشند، یعنی دورانی که خارج از دوران باستانی و اسطوره ای و منابع حدس گونه و غیر معتبر است و علاوه بر این در معرض نگاه و نگارش مورخان و دیگر گزارشگران بوده و سنخیت بیشتری با دوران کنوی و گروه مورد نظر دارد که دقیقا" همزمان با دوران آغازین اسلامی به بعد می باشد که هم از لحاظ زمانی دورانی کاملا" تاریخ و قابل دسترسی از نظر منابع و متون است و هم عاری از اسطوره ها و افسانه ها و خیالبافی است و در نتیجه دور از تهمت های این چنینی است و از سوی دیگر با ویژگی مورد ادعا و تعصب سازمان یعنی دین خواهی به شکل اعم و اسلام محوری به شکل اخص نزدیکی بوده و در مقطعی کاملا" مشخص و متمایز و نه سر درگم و مبهم قرار داشته باشد تا بهتر مورد ارزیابی قرار گیرد.
در ضمن لازم به تذکر است به این دلیل که سازمان مجاهدین خلق خود را علاوه بر یک گروه سیاسی، حرکت و جریانی فکری و فرهنگی می داند و داعیه رهایی بخشی و انقلابی گری نیز دارد سعی شده است تا آن دسته از حرکت های سیاسی در طول تاریخ تکیه شود که با زیر بنای فکری و عقیدتی و با حمایت و پشتوانه وسیع اجتماعی و توده ای و به شکل نهضت و با داعیه رهایی و سعادت انسانی به میدان آمده اند هر چند در این بررسی مشخص می گردد که سازمان مجاهدین خلق در میان این نهضت ها از کمترین حمایت توده ای برخوردار بوده چرا که برخی از این نهضت ها توانستند خیل عظیم مردم از هر طبف و گروه اجتماعی را به حرکت درآورند اما سازمان مجاهدین خلق تنها چندین هزار هوادار که بسیاری نیز به هر دلیل در میانه راه، جدا شدند و از سوی سازمان لقب بریده دریافت نمودند را توانست به شورش وا دارد که از این زوایه سازمان در پایین ترین حد حمایت توده ای از نهضت های مورد بررسی قرار میگیرد.
نکته بسیار مهم و قابل توجه در این گفتار رعایت حد و مرز یک فرقه همچون بابکیه یا اسماعیلیه نزاری با مذهب الهی شیعه و یا حتی مذاهبی مانند اهل سنت می باشد و این که هر مذهب و تفکر خاصی به اشتباه فرقه و نحله تلقی نگردد و به اصطلاح شهرستانی در ملل و نحل مرزبندی تفاوت بین ملل و نحل محفوظ باشد زیرا علاوه بر عنصر وحی و الهام الهی که یک بحث کلامی و فلسفی و معرفتی است و اساس دین اسلام یا مذهب شیعه محسوب می گردد و فرقه فاقد آن است عناصر دیگری وجود دارد که مرز بین یک فرقه با مذهب را آشکار می سازد که از آن زمره می توان به التقاط , خشونت گرایی , کاست و وجود فضای انحصاری , استحاله فکری و عقیدتی پس از گذشت دورانی کوتاه, نبود روند مستقیم و ثابت در تعالیم و پنهانی بودن آن ها (از حیث خود تعالیم و نه مسائل امنیتی و حفاظتی) , مبنا بودن دستاوردهای مادی و بهانه و پوشش بودن معنویت و شیوه و جایگاه خاص امامت و رهبری و زعامت دینی و… اشاره نمود که برای مثال شیعه در طول هزار و چهارصد سال با شعار "حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرام محمد حرام الی یوم القیامه "(2) احکام و باورهای ثابتی را محفوظ دانسته اما تمامی فرقه ها پس از چند سال و حداکثر با تغییر رهبر دچار دگرگونی هایی چون انقلاب ایدئولوژیک , نسخ شریعت و… می شوند.
1- ویژگی های ماهیتی و تاثیر گذار سازمان مجاهدین خلق ایران
آنچه از مجموع مواضع تبیین شده توسط بنیانگذاران و مسئولان سازمان مجاهدین خلق ایران از ابتدای تاسیس در سال 1344 تا به اکنون و همچنین بیانیه ها، جزوه ها و کتاب های آموزشی و تبلیغی سازمان درک می گردد این است که سازمان مجاهدین خلق ایران گروهی است با ماهیت ایدئولوژیکی(ایدئولوژی محور)، با رفتارهای انقلابی با هدف برانگیختن توده های پایین جامعه در یک نهضت و یا انقلاب فراگیر و ایجاد جامعه ای بدون طبقه و همسطح و یکسان و فاقد هر گونه عامل یا عوامل متضاد که در این راه از تمامی امکانات و شیوه های ممکن از جمله مبارزه چریکی، مسلحانه و خشن بهره می برد و ضمن این که هواداران بایستی دارای دو عنصر بسیار مهم راز داری و رعایت مسائل امنیتی و اطلاعاتی و همچنین رعایت کامل فرمانبرداری سازمان و اطاعت کامل از مقام مافوق بدون ایراد هر گونه سئوال و شبهه می باشد که این ویژگی در سال های اخیر به اطاعت کامل از رهبری و ارتقای فوق تصور مقام او تبدیل شده است و ضمنا" ورود اعضاء به این گروه با رعایت کامل اصل گزینش و تایید صلاحیت صورت می گیرد که همین مسئله آن را از یک حزب فراگیر متمایز می سازد و به قول خود برای مکتبی، مسلحانه تشکل می یابند که البته این تشکل در قالبی محفلی و بسته انجام می گیرد.
ساختار سازمان مجاهدین خلق از لحاظ ماهیتی و کیفی، ساختاری است کاملا" ایدئولوژیکی که این ایدئولوژیکی و باور عقیدتی التقاطی است از ایدئولوژی اسلامی و فلسفه مارکسیستی که بنابر اعتقاد بسیاری از متخصصان و اعضای قدیمی و با سابقه و همچنین شهادت آثار و نگاشته های درون تشکیلاتی، افکار و عقاید مارکسیستی بخش پررنگ تر را تشکیل می دهد و باورهای اسلامی بخش کمرنگ او مخصوصا" با توجه به نقش زیر بنایی اصول و مفاهیمی چون تضاد، طبقه، مساوات اقتصادی و اصل اقتصاد، مبارزه و 000 در نزد سازمان مجاهدین خلق کاملا" می توان به نقش اصلی و زیر بنایی مارکسیسم در آن پی برد در حالی که حتی با اندکی تامل می توان دریافت که وجود تفکر اسلامی در سازمان اولا" به صورت ناقص و گزینشی و تنها با تکیه بر احکام اجتماعی و سیاسی و حذف مسائل فردی و حقوقی و عبادی آن پایه ریزی شده و ثانیا" استفاده سازمان بیشتر پاره ای از اصطلاحات و مفاهیم اسلامی همچون شهادت، رهبری، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و 000 بوده که این گونه اصطلاحات کاملا" براساس تفسیر به رای و سلیقه مسئولان سازمان معنا می دهد و بیشتر قالبی است برای توجیه رفتارهای سازمان و لذا در این راستا بسیاری از مفاهیم و آداب مذهبی با حربه ارتجاع و واپس گرایی و قشری مآبی سرکوب شده و اسلام به پیرایه ای برای جلوه یافتن مارکسیسم با رنگ و لعاب دینی تبدیل می شود. در هر حال هدف از این بحث معرفی اجمالی ویژگی های برجسته ماهیتی در سازمان مجاهدین خلق است و نه کنکاشی مفصل و همه جانبه راجع به ایدئولوژی و تفکر مجاهدین خلق و آنچه که مسلم و واضح است و نیازی به اثبات ندارد وجود برجسته عنصر التفاط در ایدئولوژی آنان می باشد که البته منظور از کلمه التقاط دشنام و توهین نیست بلکه التقاط مناسب ترین واژه ای است که امتزاج و اختلاط دو یا چند ایدئولوژی و عقیده و فرهنگ در یک تفکر و زیر بنای فکری را حکایت و بیان می نماید و مثبت یا منفی بودن التقاط بسته به نظر و قضاوت افراد تفاوت می کند چنانچه بسیاری از افراد معتقدند التقاط روش بسیار مفید و پسندیده ای برای انتخاب وجمع نکات مثبت از افکار و اندیشه های مختلف و حتی متضاد است وگروهی نیز آن را در مسائل دینی و مذهبی مضر و مصداقی از انحراف و تحریف می دانند.ظاهرا" ایدئولوگ ها و پایه ریزان اصلی تفکر مجاهدین خلق از دسته اول بوده اند و اعتقاد داشتند که می توان با کنار هم گذاشتن و جمع و حتی ادغام نکات مثبت مارکسیسم با عقیده اسلامی یک اندیشه پویای مذهبی و انقلابی را بنا نهاد و به اسلام قابلیت تاثیر گذاری و اجتماعی و سیاسی و مبدل شدن به موتور محرک انقلاب علیه طاغوت داد ولذا اصل این التقاط نیز از آنجا آغاز گردید که آنان اصل عقاید و احکام اسلامی را به تنهایی برای این مهم کافی نمی دانستند و از سوی دیگر به دلیل تحولات و اوضاع سیاسی جهان در آن دوران و پویایی ظاهری اندیشه چپ و جبهه گیری آن در برابر استعمار و سرمایه داری، مارکسیسم و کمونیسم را منهای آن بخش که به نفی خداوند و دین می پرداخت عنصر و زیر بنای مفیدی یافته بودند و به همین دلیل به التقاط مارکسیسم و اسلام دست یازیدند که این روند به گزینش برخی فاکتورها و ویژگی های انقلابی مارکسیستی ختم نگردید و به آنجا رسید که حتی آیات قرانی و روایات در راستای مطابقت و تایید تفسیر گشت و حتی بخش هایی از مجاهدین مانند گروه پیکار کاملا" اسلام را کنار نهاده و علیه آن موضع گرفتند و دیگر بخش ها هم حداقل به حذف آنچه که تعالیم قشری و ارتجاعی اسلامی می خواندند رضایت دادند و علاوه بر این به دلیل نا آشنایی کامل با تاریخ و فلسفه مارکسیسم و فقدان جامع نگری در این مقوله های علمی و آینده مارکسیسم در جهان، برخی مفاهیم کلیدی ماتریالیستی همچون دیالکتیک، تضاد، پرولتاریا و 000 از همان آغاز به طور کامل و چشم بسته پذیرفته شد و نه تنها توجهی به ضدیت آنها با اسلام نگردید بلکه مداوم ادعای انطباق صددرصد این واژه ها و معانی با توحید تکرار گردید.
در هر حال می توان نخستین و دومین و سومین و چهارمین ویژگی تاثیر گذار در ماهیت سازمان مجاهدین خلق را برپایی آن بر محور ایدئولوژی و وجود عنصر التقاط در آن ایدئولوژی با آمیخته گشتن از اسلام و مارکسیسم دانست که هر کدام از این 4 ویژگی یعنی ایدئولوژی محوری، التقاطی گری، اسلام خواهی و مارکسیسم گرایی تاثیر خاص خود بر سازمان مجاهدین خلق را به همراه داشته و دارد.
پنجمین خصلت بسیار مهم سازمان مجاهدین خلق که صرفا" از مارکسیسم یا اسلام اخذ نگردید بلکه معلول شرایط اختناق آمیز کشور در دهه 1340 شمسی دارد و اتفاقا" همین ویژگی آنان را به انتخاب و پیروی از مارکسیسم سوق داده است، وجود مشی انقلابی گری و مبارزاتی می باشد که به ادعای تمامی رهبران و اعضای سازمان این مبارزه نه به شکل محافظه کارانه و آرام بلکه به شدیدترین شکل ممکن و در قالب ممکن می باشد زیرا که اوضاع سیاسی کشور چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی راه هر گونه مبارزه آرام و مسالمت آمیز را مسدود نموده است و لذا تنها راه نجات مبارزه مسلحانه می باشد که آن نیز در قالب تمامی راه های ممکن از جمله ترور و اعدام است که مدعای اخیر نه تنها در کلام و ایده های رهبران سازمان متجلی است بلکه عملکرد آنان در قبل از انقلاب اسلامی و همچنین در دوران انقلاب و برخورد با بازمانده ها و منسوبان رژیم پهلوی و نیز حوادث سال های 1360 به بعد همچون تظاهرات مسلحانه 30 خرداد و بمب گذاری های مختلف مسئولان و نیروهای موسوم به حزب الله و خاص انقلاب و همچنین همکاری با رژیم بعثی عراق در ابعاد اطلاعاتی، انسانی و تدارکاتی و در نهایت انجام عملیات موسوم به فروغ جاویدان در سال 1467 که هجوم تمام عیار به خاک ایران و به کام دشمن میهنی و به کام دشمن میهنی کشور بود، بیانگر و شاهد این مسئله نیز بهره بردن از تمامی امکانات موجود برای مبارزه مسلحانه علیه رقیب یا دشمن خویش و تمسک به قاعده هدف وسیله را توجیه می کند می باشد.
ویژگی ششم سازمان مجاهدین خلق که پا به پای ایدئولوژی آن در حرکت است و مداوم نیز تشدید گردیده و هم به نوعی معلول اینگونه ایدئولوژی است. و هم بر روی ایدئولوژی تأثیر نهاده و آن را به سمت و سوهای خاص و بسیار شگرفی سوق داده است و به بیان بهتر در تعامل و ارتباط تنگاتنگ اثربخشی بر روی یکدیگر می باشند. خصلت فرقه ای سازمان مجاهدین خلق است که نقطه آغازین آن محفلی و بسته بودن سازمان در ابتدای تأسیس می باشد و به مرور و در دوران های مختلف و با استفاده از راهکار خاص خود در روندی خودآگاه و گاه نیز ناخودآگاه که ناشی از اتخاذ برخی افکار و شیوه های خاص بود، بوجود آمد و این ویژگی به همراه نوع ایدئولوژی و التقاطی بودن آن و همچنین مشی و هدف انقلابی تأثیر بسیار مهم در رفتارها و عملکرد سازمان مجاهدین خلق داشته و دارد (3).
2- نگاهی تطبیقی به پاره ای از فرقه های دوران اسلامی
با عنایت به ویژگی های مهم و راهبردی مورد اشاره در سازمان مجاهدین خلق لازم است تا با جستجویی استقرایی و تطبیقی در یک دوره هزار و چند ساله به بررسی جریان ها و نهضت های سیاسی، اجتماعی که دارای ویژگی هایی مانند سازمان مجاهدین خلق بوده اند پرداخت تا در نهایت بتوان مقایسه ای تطبیقی میان کارنامه و فرجام آن نهضت و سازمان مجاهدین خلق ارائه داد مقایسه ای که بتواند ماهیت و خط سیر سازمان را به میزان فراتر و دقیق تری آشکار سازد و احتمالاً نخبگان و مسئولان و حتی مردم چه در داخل ایران و چه خارج اعم از ایرانیان مقیم خارج از کشور یا مسئولان نهادهای دیپلماسی، قضائی و تصمیم گیری کشورهای بیگانه، بهتر بتوانند پیرامون این گروه اظهارنظر و تصمیم گیری نمایند.
در اینجا لازم به تذکر است که مجدداً تأکید گردد در یک پژوهش تاریخی، اطلاق نام هایی چون التقاط، فرقه، محفلی، کاست و… به معنای ارزش گذاری مثبت یا منفی نبوده و صرفاً نام و اصطلاحی است برای شناخت هر چه بهتر ماهیت یک سیستم، کما اینکه دیگر اسامی نیز چنین است و قضاوت و ارزش گذاری تنها بر عهده کسانی است که به دنبال انتخاب راه خویش می باشند.
از زمره دوران هایی که در تاریخ ایران و اسلام شاهد شکل گیری نهضت های فراوان بزرگ و کوچک و محلی یا در مناطق بزرگی از جهان اسلام بوده، دوران خلافت عباسی یا قرن دوم هجری به بعد می باشد که در دلایل گوناگونی همچون رشد و رواج افکار و عقاید گوناگون خودی و بیگانه در دنیای اسلام و همچنین تضارب , تعامل و تقابل این آرا با یکدیگر و زمینه های خاص سیاسی و اجتماعی (که در جای خود نیاز به بحث مفصل دارد) ریشه داشت.
خصیصه بسیار مهم و عمده این نهضت ها وجود عنصر التقاط و ناهمگونی فکری، عقیدتی و مذهبی در آن و همچنین استفاده شدید از اعتقادات مذهبی برای رسیدن به اهداف می باشد تا آنجا که خود این نهضت گاه به فرقه های نو و تازه ای در دین تبدیل می گشتند و رهبر آن نیز دارای مقامی در حد امام و پیامبر و گاه خدا یا چیزی شبیه به آن و جالب آن که التقاط فکری آنها دامنه وسیعی نیز می یافت و در بسیاری موارد شامل اعتقادات اسلامی (بیشتر با گرایش زیدی و فرق مرتبط با آن مانند رزامیه و راوندیه و کیسانیه و خوارج، زردشتی، مزدکی، غالی گری و اعتقاداتی مانند حلول و تناسخ و روح گرایی و ادعای مهدی بودن می گردید و در میان هواداران آنان نیز از رزامی و کیسانی و خارجی و زردشتی و مزدکی، زیدی، راوندی، خرمی، غلاه(غالیان)، و دهقانان و پیشه وران بخصوص بردگان و اقشار ضعیف جامعه یافت می گشتند و جالب آن که این افراد اکثراً بازیچه دست کسانی می شدند که خود زمانی از سپهسالاران و وابستگان خلافت وقت بودند و به دلیل از دست دادن منافع یا بدست آوردن موقعیت برتر و کسب استقلال سر به شورش برداشته بودند و از آرمان های والای ملی و مذهبی را سود می جستند
از نمونه فرقه های مورد نظر می توان به قیام المقنع یا پیامبر نقابدار که در اواخر نیمه اول قرن دوم هجری (148-147 هجری) به وقوع پیوست اشاره کرد که مختصر تأملی در آن جالب و خواندنی است. این فرد که قیام خویش را در منطقه ماوراءالنهر و خراسان آغاز کرد، در آغاز کار به شغل لباسشوئی مشغول بوده و بعد دبیر عبدالجبار خلیفه ابومسلم خراسانی گردید و در جنگ یک چشمش آسیب دید و به این دلیل همواره نقابی بر روی می نهاد، هر چند که بسیاری نیز گذاشتن این نقاب را به دلیل دیگری یعنی ادعای خدایی او نسبت می دهند و این که خدا را نمی تواند دید و بایستی از چشم مردم پنهان باشد، علاوه بر این که همین پوشاندن چهره برای او نوعی برتری و قداست می ساخت.
در هر حال مقنع که از سرهنگان ابومسلم بود بعد از قتل او نخست ادعای پیامبر کرد و به زندان افتادو پس از رهایی به مرو آمد و با گردآوردن یاران ابومسلم ادعای تازه ای یعنی حلول روح خدایی در خود پس از حضرت آدم(ع) و پیامبر اکرم محمد (ص) و ابومسلم خراسانی نمود و به همین دلیل روی خود را از مردم با نقابی زرین پنهان نمود و آئین خود را که فرقه ای بود التقاطی گسترش داد و با کمک علوم ریاضی و شعبده ادعای اعجاز نیز می نمود.
هر چند خود مقنع در آغاز از رزامیه یکی از فرق غالی مسلمان بود، در میان هواداران روستائیان منطقه و (بندگان آزاد شده) بودند که شامل رزامیه برخی فرقه های غالی شیعه، ترکان خلجی مشرک و کافر آسیای مرکزی و مانویان و زنادقه، زردشتیان , مزدکیان و خردمدینان حضور داشتند و با لباس سفید که شعار آنان بود نزدیک به 14 سال در حوالی موجب هراس مسلمانان و به قتل و غارت مسلمانان و ضبط و غارت اموال و زنان آنان و تخریب مساجد اقدام می نمودند و سرانجام پس از غارت شهرها و روستاهای خراسان و کشتن نمازگزاران و موذنان و غرات راهها و تخریب کشتزارها و قتل و اسارت مردمان به دست سعید حرشی امیر هرات در محاصره افتادند و مقنع نیز چون خود و یارانش را در محاصره دید زنان خود را که بیش از 200 نفر بودند با زهر هلاک کرد و خود را به تنوری انداخت و سوخت و این شورش که شباهت بسیاری به شورش سنباد و اسحاق ترک در همان حوالی داشت نابود گردید و خصیصه مهم آن را می توان التقاطی بودن از عناصر ناهمگون دینی و مذهبی و فرقه ای بودن و دست یازیدن به مبارزه خشن تا حد قتل و غارت و… دانست (4).
پیدایش قیام های فرقه ای و التقاطی در ایران به اینجا ختم نگردید و تقریباً در همان حوالی قیام مقنع فردی به نام استاپس در 150 هجری در نواحی سیستان سر به عصیان برداشت که او نیز آئینه تمام عیار التقاط بود، در باطن زردشتی بود و ادعای مسلمانی داشت. و بعد قیام خود نیز درصدد برآمد مانند بهافرید در آیین مزدیستی جدید نظر کند و لذا خود را موعود زردشت نامید ولی علیرغم پیوستن گروه زیادی به او در محاصره سپاه خلیفه اسیر و سپس به امر منصور عباسی گسسته شد و پس از او نیز چندین قیام با صبغه التقاط فرقه ای در آن نواحی به وقوع پیوست که البته هیچ کدام نتوانستند نتیجه ای بدست بیاورند گرچه در آغاز هواداران زیادی داشتند و از هیچ گونه خشونتی نیز فروگذار نبودند تا آنجا که گاه علیرغم ادعای مسلمانی و وابستگی به خوارج، مساجد را خراب می کردند و کودکان را در مکتب ها سر می بریدند (5).
همین شدت عمل حرکت های فرقه ای در قیام بابک خرمدین که فرقه ای مهم در دین زردشت و آن فرقة مزدکی محسوب می گردید و تا حدی نیز التقاطی بود از ادیان پیش از اسلام و به همین جهت زردشتی ها آن را زندقه می خواندند، با شدتی هر چه تمام تر اجرا شد و کار به آنجا رسید که این فرقه متهم به استراک در زن و مال و به اصطلاح نوعی آئین بلشویکی و مارکسیستی باستانی توسط غیر مسلمانان سرکوب گردید زیرا قتل و غارت زیادی در بین مسلمانان به راه انداخت بلکه موجب آزار مجوسیان نیز بود و علاوه بر آزار نوعی تحریک در دین هم محسوب می گشت و جلسه ای که پس از قتل بابک در 223 هجری که بیش از 20 سال از عمر حکومت را به خود مشغول کرده بود به فردی به نام مازیار از شاهزادگان مازندران با یاران خویش که به سرخ علمان شهرت داشتند در حوالی 224 هجری همین مسیر را به شکل تندتری دنبال نمود و با اعلام آئین خرم دینی (از فرقه های زردشتی که نزد آنان محسوب می شود) به غارت اموال مسلمانان و و یرانی مساجد و حتی برج و باروی شهرهایی چون آمل و ساری و گرفتن خراج با زور و شدت از مردم و قتل مخالفان اقدام نمود و جالب اینکه این حرکت نیز علاوه بر فرقه ای بودن، التقاط نیز بود. زیرا در بین پیروان او نه تنها مزدکیان بلکه زردشتی و دیگر ناراضیان از حکومت از هر مذهبی حضور داشتند تا این که او با خیانت برادرش کوهیار به اسارت درآمد و توسط معتصم عباسی اعدام شد. (6)
از دیگر کسانی که می توان آنان را در زمرة بنیانگذاران حرکت های خشن فرقه ای در قرن های آغازین تمدن اسلامی دانست خوارج بودند که از زمان جنگ صفین پیدا شدند و به شکل فرقه ای جدا از دیگر مسلمانان در اعتقاد و رفتار عمل کردند و خود نیز خویشتن را اینگونه و به شکل یک فرقه می دانستند و حرکت های خشن آنان در طول تاریخ آن دوران مشهور است و حتی کشتن زن حامله نیز می رسید و این افراد در ایران نیز به سخت گیری و افراطی گری مشهور بودند و با عدم سازش و تسلیم و مخالفت با همگان را کافر و کشتن مخالفان را واجب می دانستند و به فرقه هایی همچون اباضیه، ازارقه، عجارده، ثعالبه، صفریه و نجدات تقسیم می گردیدند که همگی در نزد مسلمانان بدنام و بدسابقه و وحشتناک بودند و به همین جهت در نزد مورخان به "پیورتین" های اسلام مشهور گردیدند ,گرچه که شعارهای جذاب و زیبایی نیز می دادند اما جالب این که همین گروه و فرقه تند و خشن و افراطی پس از دهها سال به فساد گراییده و با نوعی محافظه کاری و استحاله به رفتارهایی همچون تقیه نیز روی آوردند که در آغاز خود مخالف آن بودند. (7)
نکته مهمی که کاملاً با بحث کنونی مرتبط می باشد این است که تمامی نهضت های یادشده نه تنها التقاطی بودند و همگان به این ویژگی آنها باور داشتند بلکه فرقه ای نیز بودند و در آن روزگار اسامی فرقه ای همچون خوارج، بابکیه، سنباد و مقنعیه کاملاً رایج و قابل درک و شناخت شده بود. (8)
از دیگر نهضت های بسیار مهم فکری سیاسی و اجتماعی در سرزمین های اسلامی مخصوصاً ایران و عراق و شبه جزیره عربستان می توان به اسماعیلیه اشاره نمود که علیرغم شهرت فراوان و توجه صاحب نظران به شباهت های آن با سازمان مجاهدین خلق، کمتر موشکافی و بررسی شده و تنها به فرقه ای از آن که اسماعیلیه نزاری الموت هستند و از قهرمانان ترور سیاسی در ایران اشاره شده و فرقه های مهم تری از آن مانند قرامطه مورد غفلت قرار گرفته است و همگی آنها دارای اشتراک های بسیار با سازمان مجاهدین خلق می باشند.
اسماعیلیه بدلیل داشتن اعتقادات خاص هم در میان شیعه و هم اهل سنت فرقه ای خاص شناخته می شدند و خود دارای انشعاب های متعددی بودند و از سویی به دلیل استفاده از عنصر تأویل و مخالفت با ظاهر در احکام و مسائل نیز مورد توجه و علاقه دیگر مذاهب و عقاید غیراسلامی قرار می گرفتند و همین ویژگی که برای مثال جذب بقایای مذاهب ثنوی در مذاهب فارس و جبال وری و مازندران را به دنبال داشت، ارمغان آور نظر التقاطی در بین آنها بود کما اینکه خود آنان نیز از التقاط برای جذب دیگر عناصر به خود استقبال می نمودند و از سوی دیگر حمایت شعوبیه (که جریانی ضد عرب بود) از آنان، اسماعیلیه را به جایگاه یک نهضت ارتقا میداد. (9)
امامان آغازین اسماعیلیه به دلیل وحشت از حکومت وقت پنهان و مخفی بوده و به همین جهت تا چند نسل به ائمه مستور (پنهان از دید) مشهور گشتند که این مسئله در نسلهای بعد نیز گاه گاهی اتفاق می افتاد و آنان برای تقدیس بیشتر بسیار کم در میان مردم و حتی طرفداران خود ظاهر می گشتند که نمونه مهم دسته اخیر حسن صباح است هرچند که با ظهور دولت فاطمی که از آنان بود از ستر و پنهانی اولیه در آمده بودند (10)
آن دسته از اسماعیلیه که در ایران حضور داشتند و به نزاری مشهور بودند کم کم چنان به نحله افراطی نزدیک شدند که حتی خلیفه فاطمی مصر را نیز قبول نداشتند و برای جذب بقایای مانوریان، مزدکیان، زردشتیان و ثنویان ایران به سوی افکار خاص روی آورده و به فرقه ای التقاطی تبدیل شدند و برای دستیابی به مقاصد خود ترورهای سیاسی مختلفی چون قتل ملک شاه سلجوقی، خواجه نظام الملک طوسی، خلفای بنی عباس و… را در پیش گرفته و حتی گهگاه به حربه هایی مانند نسخ و انقلاب در شریعت در زمان حسن دوم روی آوردند که بسیار شبیه انقلاب های ایدئولوژیک مجاهدین خلق می باشد و بررسی آنها محتاج مقاله ای خاص می باشد و سرانجام در افول قرار گرفته و به دلیل اضمحلال و این استحاله درونی و نیز عدم مقبولیت بیرونی توسط مغولان نابود شد و این نابودی مورد خرسندی مسلمانان نیز قرار گرفت (11)
قرامطه نیز فرقه ای کاملاً افراطی و منفور و موحش در میان مسلمانان بودند که دعوت آنان از سال 264 هجری به دست حسین الدهداری در عراق شروع شد که صمدان بن الدسعت معروف به قرمطویه آن را آشکار کرد. پایگاه آغازین آن در اصفهان و اهواز و سواد کوفه بود و اکثراً قبطی ها و اعراب پیرو آن بودند اما جالب آن که رهبران آن یعنی کردویه و ابوسعید جنایی هر دو ایرانی بودند و اعراب و نبطی های عراق را جهت شورش ضد سنی و ضد عربی به کار می گرفتند و کار اصلی آنان نیز معطوف گشته بود به قتل نفوس و قطع راهها و غارت کاروان ها در حوالی شام و شمال عراق آن هم به اسم دعوت مذهبی و سرانجام قرامطه حدود دعوت خویش را به نواحی بحرین و یمامه گسترش داد و آنجا هم موجب آزار قافله های حج و سپاهیان بغداد می گردید. (12)
پس از قتل ابوسعید جنایی در 301، فرزندش ابوطاهر قرمطی به قدرت رسید و این رهبر قرامطه پس از آن که مدتها راه حج را به خطر افکند در سال 317 هجری در موسم حج به مکه حمله نمود و به قتل و اسارت حجاج در حرم شریف اقدام نمود و تا آنجا پیش رفت که چاه زمزم را با نعش کشته ها پر نمود و سنگ حجرالاسود و خزائن الکعبه را به غارت برد و این سنگ تا 22 سال بعد که خلیفه فاطمی مصر وساطت نمود توسط فرزندان ابوطاهر به مسلمانان باز پس داده شد (13)
در هر صورت مذهب قرمطی تا جایی پیش رفت که اسماعیلیه نیز خود را از انتساب به آن مبرا می کردند و در این فرقه نیز التقاط چنان ریشه دواند که آمیزه ای بود از عقاید غیراسلامی و آرمان های ضدقدرت و با صبغه مزدکی، ثنوی و گنوسی و چنان وحشتی در دل حکومت انداخته بود که مجرد اتهام انتساب به آن برای توجیه توقیف و قتل افراد کافی بود و عقاید غیراسلامی نیز برای جلب معتقدان به آن عقاید انتخاب گردیده بود و از سوی همگان فرقه ای التقاطی شناخته شده است. (14)
روند بوجود آمدن فرقه های التقاطی در قرن های اخیر نیز به شدت ادامه یافت و نمونه هایی همچون وهابیت و بابیت و بهائیت از آن زمره است و مخصوصاً وهابیت با ارائه چهره خشن القاعده اهمیت خاصی یافت.
برای مثال فرقه بابیه که در زمان محمدشاه قاجار ایجاد شد، خود التقاطی بود از افکار اسماعیلیه، شیخیه و صوفیه که در مکتب تشیع ایجاد شد و تا جایی رفت ک در بهائیت نه تنها تبدیل به فرقه ای از شیعه گردید بلکه راه خویش را نیز از آن و حتی اسلام جدا نمود و به پیامبر و کتابی غیر از محمد (ص) و قرآن معتقد گردید و بعدها نیز با انشعابی که از آن به بهانه پیامبری فرد جدیدی به نام حسینعلی نوری صورت گرفت بهائیت بوجودآمد که البته این روند فرقه سازی باز هم با تشکیل اولین توسط یحیی صبح ازل راه خود را ادامه داد.
علاوه به التقاطی بودن، نکته مهم در این چند فرقه،ارتباط با استعمارگران انگلیسی و روسی و هدایت توسط آنان می باشد ضمن این که بابیه شاهد چیزی شبیه به یک انقلاب ایدئولوژیک بود که در آن احکام شریعت اسلامی از جمله حلال و حرام نسخ گردید که همین مسئله موجب جذب بسیاری از افراد لاابالی بود.
البته بابیه با استفاده از مشکلات اقتصادی و اجتماعی آن روز کشور، تبدیل به موج خروشان اما زود گذر اجتماعی شد که اکثر حامیان آن را گروه های بسیار پایین اقتصادی و اجتماعی تشکیل می دادند و در بسیاری از نقاط کشور دست به آشوب و حتی غارت زدند و حتی بر خلاف چهره به ظاهر ملایم امروزبه قتل های فجیع و فراوانی را ترتیب دادند که از آن زمره می توان به قتل ملا محمد تقی برغانی مشهور به شهبد ثالث در قزوین و در هنگام نماز با ضربات قداره و ترور ناموفق ناصرالدین شاه قاجار و توطئه نافرجام قتل امیرکبیر و یا حتی قتل یک پیر زن بی دفاع در شهر یزد در زمان محمد رضا پهلوی اشاره کرد که گناه اولی تکفیر حجاب و گناه دومی نفرین کردن به بهائیان بود(15).
وهابیت نیز با چهره بسیار خشن و سخت به میدان آمد، این تفکر که در میان اهل سنت نیز فرقه محسوب می گردد و حتی زمانی رهبر آن ابن تیمیمه توسط فقهای بزرگ اهل سنت تکفیر گشت. درسه قرن اخیر توانست حمایت بلادرنگ و همه جانبه استعمار و قدرت های غربی و آمریکا را کسب نماید و جالب اینجاست که خود وهابی ها،با شعار سلفی گری ادعای بازگشت به سیره نبوی را داشته و دارند و بسیاری را نیز به جرم دارا بودن افکار نو در دین و مذهب تکفیر کرده و به قتل رسانیده اند.
بر خلاف آنچه مشهور گشته مخالفت وهابیت تنها با شیعه نبوده است بلکه سالها پیش همین وهابیون بودند که با حمله به کاروان حجاج مصری در حوالی مکه،قتل عام وسیعی در میان این حجاج سنی مذهب به راه انداخته که تنها دلیل آن یک سنت قدیمی بود که طلوع ماه ذی الحجه و فرا رسیدن موسم حج را با شادی و هلهله همراه می نمایند و به همین جهت سالها روابط وهابیت و مصر خدشه دار بود و حجاج سنی مذهب مصر که موطن الازهر عالی ترین مقام اختای اهل سنت نیز هست از حج محروم بودند و به این حادثه باید قتل عام اعضای افوال المسلمین در مسجد الحرام را که در سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بود را اضافه نمود و تنها بهانه این عمل هم حفظ قداست مسجد الحرام با سلاح قتل و خونریزی بود و بعد ها نیز که همگان شاهد قتل عام وسیع حجاج ایرانی در سال 1366 شمسی بودند.
شاید امروزه را بتوان دوران کمون وهابیت و تقسیم آن به دو شاخه دانست، شاخه ای که هنوز به دنبال اقدام های تند و خشن است و القاعده نماینده آن به شمار می رود و بر خلاف ادعاهای فعلی شیوخ عربستان در ابتدای کار با پول و حمایت همین افراد به علاوه آمریکاو انگلستان متولد گردید و رشد یافت و به نظر بسیاری هنوز هم این کمک از سوی برخی بخشهای تند روی وهابی ادامه دارد و بخشی که پس از مواجهه با مقاوت شیعیان و گروه های متعادل و معتدل اهل سنت همچون شافعی ها و همچنین ارتباط فراوان با دنیای لیبرال و سرمایه داری عرب دچار استحاله شدند و بیشتر به دنبال تبلیغات مذهبی و رفتارهای خاص سیاسی با زور و لطف پول های هنگفت هستند که بخش اخیر،عمده وهابیت را تشکیل می دهد علاوه به این که پیدایش متفکران و روشنفکران نوین اهل حجاز این بخش را نیز دچار نوعی تزلزل نموده است.
از دیگر رفتارهای بسیار تند وهابیون،حمله غافلگیرانه و وحشیانه به شهرکربلا و حرم مطهر حضرت ابا عبدالله الحسین در دوران سلطنت فتحعلی شاه قاجار در ایران است که این اقدام در سایه ضعف دولت عثمانی در مرزهای جنوبی صورت گرفته و در نتیجه آن در هنگامی که شهر به دلیل رفتن مردم در عید غدیر به زیارت امیرمؤمنان در نجف اشرف عمده جمعیت خویش را از دست داده و بی پناه بود به آنان حمله کرده و بسیاری از سالمندان و کودکان و زنان از جمله علمای بزرگی مانند ملا عبدالصمد همدانی را به قتل رساندند و ضمن هتاکی تمام نسبت به ساحت مقدس حرم حضرت اباعبدا… الحسین(ع) و وارد نمودن اسب های خویش به داخل حرم شریف، خزاین و نفایس قیمتی آن را نیز به سرقت بردند که تأثیر بسیار دردناک در مناطق عراق و ایران بر جای نهاد (16).
اکنون و با عنایت به ارائه نمونه های گوناگون از نهضت های فرقه ای در طول 1400 سال اخیر تاریخ اسلام (البته توجه شود که این محمل تنها منحصر به دین اسلامی نیست و در میان یهود،مسیحیت و ادیان غیر الهی همچون سینتو و بوداییسم نیز چنین مسائلی وجود دارد که می تواند به ویژگی های مشترک و تأثیر گذاری در تمامی این فرقه ها پی برد که برخی در آغاز مقاله مورد اشاره قرار گرفت و در اینجا یکبار دیگر به همراه دانسته های جدید مرور می گردد.
1. فرقه ای بودن به معنای نوعی نگرش خاص در دین، مذهب یا اعتقادات به شکل اعم، که آن نگرش در نزد اکثریت انحراف تلقی شده و اعضای فرقه نیز اکثریت را گمراه می دانند.
2. التقاطی بودن که ناشی از دو چیز است.الف) نگرش جدید به فکر غالب و ادعای نو آوری به اصطلاحات و استحاله ب) استفاده از ابزار التقاط برای جذب افراد خنثی و یا نیروهای سرگردان جامعه و رونق اجتماعی که این هدف از التقاط هم می باشد. و نتیجه آن انحراف بیشتر از اصول است.
3. وجود عدم تعادل و رویه ثابت و توازن نظری و شخصیتی به دلیل استفاده از التقاط.به این معتا که التقاط فرقه ای به شکل کنار هم نهادن عناصر متضاد فکری و فرهنگی است که محصول آن عدم توازن و تعادل می باشد و آفرینش رفتارهای غیر عادی از جمله خشونتهای خاص
4. تفکر فرقه ای و مخالفت با اکثریت و بالعکس و همچنین وجود عدم توازن و تعادل ناشی از التقاط موجب می گردد رفتارهای خشن و تند علیه اکثریت حتی به شکل قتل و غارت افراد عادی موجه و جایز شمرده شود.
5. استقبال اولیه اجتماعی از این نهضت ها و سپس افول و سر انجام ریزش نیرو پس از مشاهده عملکرد آنها
6. وجود شعارهای تند و فریبنده.
7-استحاله و انحراف تدریجی این گونه نهضت های فرقه ای التقاطی از مسیر و شعارها و اهداف آغازین خویش پس از مواجهه با مشکلات و همچنین پیر شدن نهضت که این مسئله ناشی از تند روی اولیه،خستگی در نتیجه تند روی و التقاط موجود می باشد زیرا این التقاط همیشه دریچه ای به سوی استحاله باز می نماید و اصل التقاط به معنای عدم پایبندی به اصول است.
8-دست یازیدن به انجام تحولات و تغییرات شدید فکری و مذهبی و دینی که گاه بطور کامل یعنی 180درجه با اصل ماهیت اولیه تفاوت دارد که این مسئله به عنوان نوعی نو آوری و تاکتیک مطرح می گردد و نمونه آن نسخ شریعت در نزد قرامطه و نیز نسخ شریعت توسط اسماعیلیه نزاری ایران در زمان حسن دوم (علی ذکره السلام) و همچنین نسخ شریعت توسط قره العین بابی و سلفی گری وهابیت و همچنین انقلاب های ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق می باشد.
به نظر می رسد هدف از این رفتارها،تشدید علایم فرقه ای، مبارزه با مشکلات و شکست ها و تقویت رهبری باشد وتبدیل افراد به اعضای فرقه ای کاملا متمایز و ناتوان از هر گونه بازگشت یا حتی نگاه به عقب.
برای مثال نسخ شریعت در زمان حسن دوم در اسماعیلیه برای مقابله با مشکلات و جذب و حفظ نیروها بود که در طی آن افراد مجاز به آشامیدن مسکرات گردید و در سازمان مجاهدین خلق نیز به قول مسعود بنی صدر عضو ارشد شورای ملی مقاومت، پس از هر شکست متوسل به انقلابهای ایدئولوژیک می گردید که چون قسمت های مختلف یک مجموعه تلویزین به شکل:الف،ب،ج، د، و.. اجرا می گردید(دولت اسماعیلی اثر هاجسن و بنی صدر , مسعود: خاطرات یک شورشی ایرانی).
8-اعطای مقام خاص و ماورایی به رهبران فرقه ها که این مقام و رای انسان است و هدف از آن محکم تر کردن یوغ سرسپردگی است و نمونه های آن.
پیامبری و خدایی المقنع و نقاب صورت او.
امامت داعیان اسماعیلیه
امامت و پیامبری محمد علی باب و.. حسینعلی نوری
امامت و رهبری خاص مسعود رجوی
اولی الهی بودن خاندان سعودی بدون هر امتیاز خاص
یادداشت ها
1- رجوع شود به گزارش وزارت امور خرجه و کنگره آمریکا پیرامون شورای ملی مقاومت ایران: مرزبان , رضا: بال شکسته و همچنین مقاله شورای ملی مقومت اثر آصف.
2- این جمله علاوه بر این که در احادیث و کتاب های متعدد فقهی آمده در نزد شیعه و علمای آن نیز کاملاً رایج و مشهور می باشد.
3- رجوع شود به تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت ایران
4- متحده , روی: خلافت عباسیان در ایران , ص 60-59 , تاریخ ایران از فروپاشی دولت ساسانیان تا آمدن سلجوقیان , پژوهش دانشگاه کمبریج , جلد چهارم , ترجمه حسن انوشه , تهران , امیرکبیر , 1372 و باسورث , ک.ا: طاهریان و صفاریان , ص 95 آمورتی , ب.س, ملل و نحل , ص 434-430 و 448-441 ,همان و زرین کوب , عبدالحسین: تاریخ ایران بعد از اسلام , ص 408-406 , تهران , امیرکبیر , 1371 و همان , تاریخ مردم ایران , ج 2 , ص 66-63 , تهران , امیرکبیر , 1371.
5- تاریخ ایران بعد از اسلام ص 456 و خلافت عباسیان در ایران , ص 59 و طاهریان و صفاریان , ص 95 و ملل و نحل , ص 429.
6- خلافت عباسیان در ایران , ص 69-68 و طاهریان و صفاریان , ص 89-85 و 95 و مادلونگ , و: سلسله های کوچک شمال ایران:ص 179-176 ,تاریخ ایران از فروپاشی دولت ساسانیان تا آمدن سلجوقیان , پژوهش دانشگاه کمبریج , جلد چهارم , ترجمه حسن انوشه , تهران , امیرکبیر , 1372 , و ملل و نحل , ص 425 و 428 و 438-432 و 443-442 و 448-445 و تاریخ ایران بعد از اسلام , ص 461-460 و تاریخ مردم ایران , ج 2 , ص 72-68
7- تاریخ ایران بعد از اسلام ص 365-364 و تاریخ مردم ایران , ج 2 , ص 149-147 و زرین کوب , عبدالحسین: فتح ایران به دست اعراب و پی آمد آن ,ص 37-36
8- تاریخ مردم ایران، ج 2/ص153
9- تاریخ مردم ایران، 2/153
10- تاریخ مردم ایران ج2 153 – 154
11- مردم ایران، 2 ص 155-154 و تاریخ ایران کمبریج ج 5 ,بخش تاریخ سیاسی دودمانی ایران اثر باسورث و ایلخانان اثر بویل و دولت اسماعیلی اثر هاجسن.
12- تاریخ مردم ایران، ج 2 ص 156-155.
13- تاریخ مردم ایران، ج 2 / ص 156-154.
14- تاریخ مردم ایران، ج 2، ص 156.
15- شمیم , علی اصغر: ایران در دوره سلطنت قاجار , ص 152-151 , تهران , مدبر , 1375 و خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی به کوشش حبیب لاجوردی , ص 59-57 , تهران , نادر , 1382 و اعتماد السلطنه: تاریخ منتظم ناصری , ج 3 , ص 1696-1695 و 1672-1670.
16- خوانساری , محمد باقر: روضات الجنات , ج 4 , ص 406-402و سجادی , صادق: آل سعود , دائره المعارف بزرگ اسلامی , ج 2, ص 39-34 , بنیاد دائره المعارف بزرگ اسلامی , به کوشش کاظم موسوی بجنوردی.