حمایت های گسترده اجتماعی از اهداف و فعالیت های خانواده های اسیران دربند فرقه رجوی – قسمت دوم

در قسمت اول به این نکته اشاره کردم که قشر عظیمی از لایه اجتماعی مردم ایران بدلیل عملکرد جنایت کارانه و خیانت آمیز فرقه رجوی و بخصوص ترورهای کور و انفجارهای وحشتناک دهه 60 و همکاری با صدام دشمن متجاوز به خاک ایران تنفر و انزجار شدیدی از این فرقه و سرکرده آن داشتند و در ادبیات خودشان آنها را بعنوان منافق می شناختند و هیچگاه آن کارنامه سیاه جنایات و خیانت هایشان از حافظه تاریخی شان پاک نشده است.

به همین دلیل و تا قبل از جدایی و بازگشت تعدادی از اعضا به ایران و تشکیل انجمن نجات که یک تشکل مردم نهاد و غیر دولتی ست و در راستای کمک به خانوادها و ایجاد تلاش جهت آزادی عزیزانشان تشکیل شد، اکثریت مردم از تاسیس این انجمن و اهداف آن اطلاعی نداشتند و دامنه فعالیت های انجمن و اعضای جداشده بازگشتی به خانواده های این اعضا اسیر محدود میشد و سمت و سوی فعالیت ها در راستای جلب حمایت رو به بیرون و نهادها و سازمانهای حقوق بشری و دولت های اروپایی بود .

در تمامی این سالیان خانواده ها واعضای انجمن در سرتاسر کشور خیلی تلاش کردند که قصه پر درد و رنج شان را با مردم ایران پیوند بزنند و از پتانسیل و انرژی بالقوه آنها در راستای حمایت مردمی برای پشتوانه فعالیت هایشان استفاده نمایند و در این مسیر همزمان تلاش می کردند که بتوانند شرایطی فراهم نمایند تا زمینه حضور در رسانه های داخلی و بویژه صدا وسیما را فراهم نمایند تا بمثابه زبان آنها پل ارتباطی بین این خانواده ها با مردم و مسئولین باشند.

خانواده ها و انجمن نجات خیلی طی این سالیان تلاش کردند تا در سطح گسترده اجتماعی و افکار عمومی نشان دهند که اعضایی که درگذشته در عراق و در حال حاضر در آلبانی هستند همگی قربانی و اسیر در زنجیر دروغ و فریب فرقه رجوی هستند که با بکارگیری پیچیده ترین شیوه های مغزشویی و کنترل ذهن مخرب آنها را خارج از توان و اراده و اختیار خود به بند کشیده اند. آنها با برگزاری اجتماعات، مصاحبه ها و تشکیل پویش های مردمی و جمع آوری امضا تلاش مضاعف کردند تا افکار عمومی مردم ایران و نهادهای دولتی و مردم نهاد را بخود و اهداف انسانی شان که تلاش برای آزادی اعضایی است که سالیان تحت بدترین شرایط روحی و روانی و محرومیت از کوچک ترین امکانات و حق و حقوق اجتماعی و مدنی هستند را جلب و با خود همگام سازند.

بالاخره تمامی این تلاش ها در تاریخ دوشنبه 5 اردیبهشت ماه نتیجه داد و برای اولین بار طی این نزدیک به 20 سال درب استودیو 44 شبکه یک به روی آنها گشوده شد تا یکی از نجات یافتگان از بند اسارت این فرقه ضدانسانی در یک برنامه زنده و پربیننده داستان ناتمامی که سالیان در ذهن و ضمیرش بود و بتازگی خطاب به دخترش در قالب یک قصه و بصورت کتاب بازگو کرده بود را به مردم کشورش تقدیم کند.

او تلاش کرد زبان حال قصه اعضایی باشد که سالیان رنگ آزادی بخود ندیدند. سالیان از ابتدایی ترین حق خود یعنی حق تعیین سرنوشت و انتخاب مسیر آینده زندگی محروم و عشق و احساس به خانواده هایشان را بر آنها حرام کرده بودند. تلاش کرد از اعضایی سخن بگوید که در این فرقه قربانی شدند و تا آخرین لحظاتی که نفس داشتند آرزو داشتند یکبار خانواده های خود را ببینند. تلاش کرد از مادرانی سخن بگوید که چشمان منتظرشان به در به سیاهی گرایید و اشک در دیدگانشان خشک شد. از پدرانی بگوید که کمرشان زیر بار انتظار خمیده شد و بسیاری از آنها در حسرت دیدار عزیزانشان مظلومانه چهره در خاک سرد فرو کشیدند. او آمده بود این بار غم و اندوه و تراژدی انسانی و چشم انتظاری سالیان را در قاب تلویزیون و در یکی از شب های ماه مبارک رمضان برای مردم کشورش نقل و از آنها حمایت بطلبد. خیلی جاها بغض و اشک امانش نداد تا به زبان گویا تر قصه ناتمام پردرد و رنج این نسل و خانواده هایشان را بیان کند و زبان و بیانش ناتوان ماند.

آری دوشنبه شب بینندگان برنامه دعوت با قصه پرغصه ای هرچند دیر آشنا شدند که باورش در تصورشان هم نمی گنجید. داستان سراسر درد و رنج نسلی که بهای صداقت و پاکی و عشق و فداکاری برای مردمشان در ضمیر صادق درونشان را پرداختند. نسلی که در منتهای صداقت آنچه آب می پنداشت سراب دید و این چنین از همه وجودش گذشت تا بزعم و خلوت صداقت درونی و کودکانه اش رفاه، خوشبختی، آزادی و پیشرفت و شکوفایی و آینده ای بهتر را برای مردمش به ارمغان بیاورد.

ادامه دارد

اکرامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا