دگماتیسم رجوی فراتر از انتظار

قبل از این که وارد تشکیلات سازمان شوم فکر می کردم مناسبات درونی این تشکیلات ترقی خواهانه است. افرادی که این سازمان را رهبری و هدایت می کنند انسانهای متجدد و به روزی هستند و همیشه فکر می کردم اعتقادات آنها با اعتقادات دکتر شریعتی تقریباً یکی است و اگر شریعتی زنده بود آنها را تصدیق می کرد.

سال 67 بعد از عملیات آفتاب از ترکیه به عراق اعزام شدم. روزهای نخست را در قرارگاه سردار سپری کردم. سپس در آستانه عملیات دروغ جاویدان به قرارگاه اشرف جابجا شدم. شناخت من نسبت به سازمان ذهنی بود به دلیل این که بعد از انقلاب ضد سلطنتی دورا دور با خواندن کتاب های بنیانگذاران از راه انبیاء گرفته تا راه حسین و دیگر مقالات و مخصوصاً خاطرات خانواده رضایی ها تاثیر پذیرفته بودم، هرگز با آنها از نزدیک کار نکرده بودم، بعد از عملیات دروغ جاویدان شناخت من نسبت به سازمان بیشتر شد چرا که با آنها به صورت حرفه ای و مستقیم کار می کردم و بیست و چهار ساعته با سازمان بودم .

خاطره ای را نقل کنم. در یکی از نشستها رجوی گفت: دکتر شریعتی به ما خیانت کرد و خاطره ای را بیان کرد. رجوی کینه عجیبی نسبت به آقای شریعتی داشت علتش هم این است که در دهه پنجاه عباس داوری را نزد شریعتی فرستادند تا دکتر شریعتی را جذب کنند اما شریعتی به آنها جواب منفی داد به همین دلیل رجوی کینه عجیبی نسبت به آقای شریعتی پیدا کرد و در نشستها شاهد بودم به دکتر شریعتی توهین می کرد. یکی از خصایص رجوی این بود که غیر از خودش کسی دیگر را قبول نداشت. این توهین به شریعتی مرا متناقض کرد در همان موقع گزارش نوشتم و گفتم اصلاً انتظار نداشتم به دکتر شریعتی توهین شود در گزارشم بیان کردم من کسی بودم که از شریعتی به سازمان رسیدم و اشاره کردم راه سازمان را با شریعتی یکی می دیدم و فکر می کردم همدیگر را تکمیل می کنند نه نفی! بهرحال از این تناقض گذشتم و پاسخی هم دریافت نکردم.

بحث دیگر حجاب بود. نه فقط برای زنان بلکه برای مردان هم به همان شدت در درون مناسبات و تشکیلات وجود داشت. برای زنان روشن بود اما نکته ای را که می خواهم اشاره کنم خاص مردان است. ما مردان هنگام استراحت شبها حق نداشتیم با پیژامه استراحت کنیم ضوابط تشکیلاتی این بود با لباس نظامی باید استراحت می کردیم. این موضوع ذهنم را درگیر نمود تا در یکی از نشست هایی که با رجوی داشتیم، یکی از بچه ها بلند شد و با لحن انتقاد آمیزی گفت چرا ما نباید هنگام استراحت لباس راحتی بپوشیم. در کمال تعجب جوابی که رجوی داد بسیار زننده، توهین آمیز و غیر جدی بود. او گفت با لباس راحتی باید مواظب خودتان باشید! رجوی جواب روشنی به این مورد هم نداد.

دگماتیسم رجوی را بنگرید ما مردان حق نداشتیم جوراب نپوشیم حتما در اماکنی که زنان حضور داشتند باید جوراب پا می کردیم. پای لخت بدون جوراب اساساً در داخل مناسبات ممنوع بود. اگر کسی تعدی می کرد با انگ و برچسب از سوی مسئولین روبرو می شد و باید فاکت مربوطه را در جمع می خواند و زیر تیغ جمعی می رفت و سپس تعهد می داد که تکرار نکند. بر خلاف ظاهر فریبنده و شعارهای رنگارنگ به ظاهر شیک اما در باطن فرقه رجوی از طالبان و داعش هم بدترند.

یکی از دوستان نقل می کرد و می گفت همین مهدی ابریشمچی بی غیرت می گفت اگر ما به ایران برگردیم در شهرها پیاده رو را مردانه و زنانه می کنیم !!!. واقعیت سازمان همین است و بس.

گلی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا