در قسمت های قبلی به مسائلی مانند ترور لاجوردی و انتخاب مریم قجر به عنوان رئیس جمهور، ترور آقایان رجایی و باهنر، تخلیه اشرف و تاسیس سازمان مجاهدین پرداختیم، اکنون سعی دارم به مهمترین قسمت یعنی خروج از عراق اشاره کنم که چگونه پرونده سازمان در عراق برای همیشه بسته شد.
15 شهریور 92 خروج آخرین گروه از اشرف
بعد از شکست صدام، رجوی ها فکر می کردند می توانند با استراتژی خط موازی با آمریکا در عراق باقی بمانند. در این راستا حاضر شدند در زمینه نظامی و اطلاعاتی همکاری گسترده ای داشته باشند تا اینکه غرب را ترغیب نمایند تا سمت حمله خود را به سوی ایران بگیرند و آنان در این شکاف بتوانند به چیزی که می خواهند برسند. اما این همه داستان نبود چون در عراق دولت جدید بر سر کار آمده بود. ابتدا این دولت عنوان داشت با تمام همسایگان عراق می خواهد رابطه خوبی داشته باشد که ایران هم از این مسئله مستثنی نبود. از طرف دیگر خواهان این بودند که گروه های تروریستی مانند مجاهدین از خاک عراق خارج شوند .
آیا رجوی اهمیتی به حرفهای مسئولین دولتی عراق داد ؟ جواب منفی است . رجوی در نشست های درونی که در اشرف برگزار می کرد همیشه مسئولین دولتی عراق را به حکومت ایران منتسب می نمود و آنان را مسخره می کرد که مگر می توانند ما را از اشرف اخراج نمایند!؟ اشرف خانه ماست و اراجیفی از این مدل …
رجوی عنوان می کرد نیروهای ما در جوار خاک میهن هستند و هرگز اشرف را ترک نخواهیم کرد. او به اشرف سس ایدئولوژیک می زد و عنوان می کرد اشرف خاک دوم ما است و این خاک ارزش داشته، چون شاهد حوادث کربلا بوده و این برای ما از جنبه ایدئولوژیک مهم است .
مگر اشرف کانون و سنگر آزادی خواهان جهان نبود ؟
مگر ترک اشرف مرز سرخ نبود ؟
چرا رجوی زودتر اشرف را تخلیه نکرد ؟
آن همه شعارهای ماندن در اشرف و اگر اشرف بجنبد جهان خواهد جنبید، چی شد ؟
مگر اشرف قرار نبود با تمام توان و حتی به قیمت جان باقی بماند ؟
با کشته شدن 52 نفر، رجوی ها به چه پیروزی دست یافتند که این گونه این کشتار را در بوق و کرنا می دمند و از آن به عنوان یک حماسه یاد می کنند ؟
رجوی برای فروش اموال اشرف و بدست آوردن پول بیشتر حاضر شد اعضای خود را به کشتن بدهد. در یک کلام می توان گفت رجوی برای خودش در اشرف دکان و دستگاه خاص خودش راه انداخته بود و به هیچ کسی هم پاسخگو نبود و در نهایت شاهد بودیم که با فشار غرب مجبور شد اشرف را تخلیه کند و برای همیشه پرونده استراتژی جنگ طلبانه وی به گل نشست و قرارگاه اشرف به صاحب اصلی خود رسید. در یک کلام می توان گفت که رجوی ها فقط زبان زور را خوب می فهمند و این گونه شد که با خفت و خواری اشرف را تخلیه نموده و پرونده اشرف به کامل بسته شد.
19 شهریور 95 خروج کامل از عراق و شکست استراتژی رجوی
این تاریخ برای همه سر فصل بسیار مهمی است، چون پرونده سازمان در این تاریخ بطور کامل در عراق بسته شد. سازمانی که رجوی مدعی بود به عراق می رود تا بر فروزد آتش بر کوهستانها و … حال شکست خورده بود و دیگر خبری از آن شعارهای مسخره نبود. دیگر رجوی نمی توانست دست به فریبکاری بزند و ارتش کاغذی خودش را به رخ دیگران بکشد، دیگر نمی توانست دم از آلترناتیو بودن با بازوی نظامی بزند.
اما فریبکاری و حقه بازی رجوی ها مرزی نداشت! آنان وقتی خاک عراق را برای همیشه ترک کردند باز علم پیروزی بلند کردند و این گونه تفسیر نمودند که حکومت ایران قصد توطئه داشت و می خواست همه ما را بکشد ولی نتوانست و ما همه سالم به آلبانی رسیدیم.
در ادامه رجوی ها برای اینکه نام اشرف باقی بماند، در آلبانی نام اشرف 3 را علم کرد تا بار دیگر خاطره فشارهای تشکیلاتی در اشرف سابق به ذهن ها بزند و این که مهم نیست در کجای دنیا قرار دارند حتی در اروپا هم افراد باید در محاق تشکیلات قرار داشته باشند تا مبادا ذهنشان به فکر جداشدن از مناسبات برود و اکنون هم طبق گزارشات نفرات جدا شده مشخص است که برای رجوی فقط تشکیلات مهم می باشد و حاضر است برای اینکه چسب تشکیلاتی باقی بماند به فریبکاری و شستشوی مغزی افرادش ادامه دهد .
اکنون به موقعیتی رسیدیم که مریم قجر از فرانسه اخراج می شود و در آلبانی جا خوش کرده و سرکرده فرقه به دستور اربابان جدیدش حق ندارد خودش را نشان دهد . و عملا به مرحله سرنگونی رسیده اند. مسئله اصلی آنها مبارزه با جدا شده های انجمن آسیلا می باشد و حمله وحوش رجوی ها به میز کتاب دوستان جدا شده نشان از وضعیت وخامت بار فرقه دارد .
در پایان می خواهم جمع بندی کوتاهی از ماه شهریور داشته باشم. ماه شهریور از تاسیس سازمان شروع شد و در نهایت به اخراج آنان از اشرف یک و عراق به طور کامل انجامید و پرونده شان برای همیشه در عراق بسته شد و این مایه خرسندی است .حال خانواده ها نیز امیدوار باشند که فرقه رجوی به دوران افول خود نزدیک شده و هر روز شاهد فرار یکی از اعضای سازمان هستیم و مریم قجر خواب اشرفهای دیگر را به گور خواهد برد .
پایان
هادی شبانی