جابر یا آرش طائی سمیرمی در سال 1376 در حالی که 19 سال بیشتر نداشت به سازمان مجاهدین خلق در عراق پیوست. او از افراد بسیار معدودی بود که در آن دوران با هدف مبارزه با حکومت ایران و طور خودخواسته وارد تشکیلات رجوی شد در حالی که خود نیز معتقد است که اکثریت قاطع افرادی که هم زمان با او به عضویت سازمان درآمدند با فریب و وعدههای شغل، درآمد، زن و مهاجرت به اروپا به تشکیلات کشانده شدند. با این حال او از بدو ورود یعنی زمانی که هنوز در بخش پذیرش تشکیلات بود به بهانههای مختلف از سوی سران تشکیلات مورد شکنجه و بازجویی قرار گرفت.
برای دانلود اینجا را کلیک کنید.
او بزودی دریافت که “صداقت و فدایی” که مجاهدین خلق ادعا میکردند در تشکیلات وجود ندارد. او میگوید: “فضا امنیتی بود و همه چیز 180 درجه برعکس آنچه انتظار داشتم بود.” اولین باری که تشکیلات به او برچسب نفوذی زد، او را ساعت 12 شب برای بازجویی بردند. او از حسن محصل، محمدرضا منانی، نبی مجتهد زاده، علی سوری و مهدی نوری نام میبرد که در آن روزها او را تحت شکنجههای سفید، فحش، ناسزا به مادر و تهدید به تجاوز قرار میدادند.
آرش طائی در مدت نسبتا کوتاه حضورش در کمپ اشرف، در میانه بازجوییها و زندانهای انفرادی پی درپی شاهد شکنجه، قتل و خودکشی افراد بسیاری بود که در اثنای مصاحبه اخیرش با سیامک نادری برخی از آنها را شرح میدهد اما شرحی که او از بازجوییهای سیستماتیک در قرارگاه باقرزاده میدهد، شاید تازهترین روایت از جلسات محاکمه قرون وسطایی در فرقه مجاهدین خلق باشد. در ان زمان او و بسیاری دیگر از اعضای رده های پایین تشکیلات بدون هیچ آمادگی ذهنی از کمپ اشرف به کمپ باقرزاده برده میشوند . در آنجا به نوبت برای بازجویی به سالنی بزرگ فراخوانده میشوند. در جریان بازجویی حدود صد نفر از فرماندهان رده بالای تشکیلات حضور دارند. از مهدی ابریشمچی و محمد محدثین گرفته تا مهوش سپهری، مژگان پارسایی و ژیلا دیهیم.
به گفته آرش، طی ساعتهای متوالی حضور تک نفره در آن فضای پرتنش، همه سران فرقه به غیر از مسعود و مریم رجوی وجود دارند که مرحله به مرحله نمایش را جلو میبرند. گاه به گاه گروهی از بازجویان برای استراحت میروند و گروهی دیگر جای آن ها را میگیرند و بدین ترتیب فرد بدون آنکه تفهیم اتهام شده باشد بیش از 6 ساعت بدون توقف تحت بازجویی و فحاشی و شکنجه روانی است. بنابر اظهارات آرش، مهدی ابریشمچی در عرصه فحاشی از همه همردیفان پیشی میگیرد تا نهایتا آرش را به فروپاشی روانی میرساند.
او حتی پس از 6 ساعت شکنجه روانی اجازه دستشویی رفتن نمییابد مگر آنکه سندی که مهوش سپهری در مقابل او گذاشته است را امضا کند. سندی که بر اساس آن او باید بپذیرد که جاسوس است. سیامک نادری تاکید میکند که سران تشکیلات رجوی مطمئن بودند که آرش و امثال او جاسوس نیستند وگرنه برای چه منظوری آنها را در این سالها در تشکیلات نگه داشتند. به عقیده هردو، مصاحبه کننده و مصاحبه شوند، امضای این سند به مثابه یوغی بود که به گردن بسیاری از افراد رده پایین تشکیلات میافتاد که تشکیلات همواره چماقی بر سر آن ها نگه دارد و برای سرکوب و انهادم انسانیت آنها به کارگیرد.
خوشی زیر دلتون زده بود داخل مملکتتون آزاد راحت زندگیتونومیکردین ابتون نبود نونتون نبود رفتیدبدامان نوکرهای صدام یزیدی که بهترین هنوطنانتان راکشته بود حداقل میدانستیدکه رجوی درخاک دشمن ودوشادوش دشمن کشورت برعلیه مردمت می جنگه واقعا ازخون مظلومان نترسیدید اینم عاقبتش ولی مردم میهنم بازهم عبرت نمیگیرن از سرگذشت شماها متاسفم که جوانان وطنم اینقدرگمراهند