در قسمت قبل توضیح دادم که تمامی نفرات فرقه مجاهدین به صورت تمام وقت تحت کنترل بودند تا امکان فکر کردن، صحبت با دیگر اعضاء و روشن شدن ذهن یا برانگیخته شدن عاطفه از آنها گرفته شود و چنانچه کسی مسئله دار می شد، امکان ارتباط او با دیگران و تاثیرگذاری بر روی دیگران و همچنین امکان فرار سلب گردد. در این قسمت به این موضوع اشاره می کنم که رجوی ها در وحشت از فرار اعضای ناراضی، چگونه سیستم نگهبانی بسیار زیاد و روش های کنترلی گسترده را به اجرا در می آوردند.
سوم – همه جا پر از نگهبان
قرارگاه اشرف حدود 6 کیلومتر در 6 کیلومتر بود اما نفرات اجازه و امکان تردد در این محدوده را هم نداشتند. مقرهای ما حداکثر 500 متر در 500 متر بود که اطراف آنها با خاکریز یا با سیم خاردار محدود می شد. به این ترتیب اساسا همه نفرات فرقه در زندانی به وسعت 500 متر در 500 متر محصور بودند و بخش اعظمی از عمرمان در این محدوده کوچک سپری می شد. هر مقر بین 100 تا 150 نفر داشت. برای ممانعت از فرار نیروها سیستم نگهبانی به این صورت بود:
بسته به موقعیت مقر حداقل 4 تیم دو نفره در هر لحظه مشغول نگهبانی بودند. یک تیم مسئول درب ورودی یا دژبانی بودند. دژبانی مقر که در ساعات روشنایی یک نفره و بعد تاریک شدن هوا 2 نفره بود. کار دژبانان کنترل ورود و خروج به مقر بود. در ورودی هر مقر یک راه بند وجود داشت که هر خودرو برای ورود یا خروج ناچار به توقف می شد و بعد از این که دژبان راه بند را بر می داشت امکان ورود یا خروج به خودرو داده می شد. برای خروج از مقر افراد می بایست برگه امضا شده از طرف سطوح مشخص تشکیلاتی را دارا می بودند (به این برگه ها ویزا گفته می شد) و در برگه مورد نظر که فرم مخصوصی داشت نام فرد یا افراد مجاز به خروج نیز ذکر می شد. (لیست کسانی که حق امضای این برگه ها را داشتند به دژبانی داده می شد) .
برای ورود نیز چنانچه فرد مراجعه کننده از نفرات مقر بود به او اجازه ورود داده می شد اما اگر از افراد مقر نبود می بایست ویزای ورود به مقر که امضای فرمانده قسمت خودشان را دارا می بود را به همراه می داشت .
بسته به وسعت یک مقر، یک یا دو تیم در محوطه گشت می زدند و کارشان کنترل محوطه مقر برای جلوگیری از تردد نفرات در داخل محوطه مقر در ساعات بعد از خاموشی تا زمان بیدار باش بود تا از فرار احتمالی افراد جلوگیری شود. دو نفر به عنوان هوشیار آسایشگاه ها بودند که نفرات آسایشگاه ها را به هنگام خواب کنترل و در ساعت مختلف آمارگیری می کردند و در صورت نبودن اعضاء سریعا به مافوق گزارش می کردند. یک نفر افسر کشیک که کنترل کل حفاظت مقر به عهده او بود و با تلفن داخلی و بی سیم به قسمت حفاظت کل قرارگاه وصل بود و یک نفر معاون افسر کشیک بود. یعنی حداقل 10 نفر در هر لحظه در هر مقر نگهبان بودند.
تمامی مقرها شرایطی مشابه همین را داشتند و از آنجایی که علت این نگهبانی ها جلوگیری از فرار اعضا بود، فرقی نمی کرد که مقر در کنار ضلع قرارگاه و یعنی در مکانی که احتمال حمله دشمن باشد قرار داشت یا در وسط قرارگاه و در بین یگان های دیگر قرار گرفته بود. در هر حال این تعداد می بایست نگهبانی می دادند تا مانع از فرار بشوند.
علاوه بر سیستم کنترل در داخل هر مقر، در قسمت هایی که به هیچ کدام از مقرها ارتباط نداشت مانند خیابان های داخل قرارگاه مورد کنترل قرار می گرفت و گشت هایی ماشینی در خیابان های داخل قرارگاه اشرف هم وجود داشت که از نفرات یگان ها نبودند و افراد ستاد و حفاظت قرارگاه اشرف بودند تا چنانچه فردی موفق شد از مقر خود فرار کند نتواند از قرارگاه خارج گردد. البته این کنترل ها در شب خیلی شدید می شد. بخشی از این کنترل ها به صورت زیر بود.
همیشه یک یگان در یکی از اضلاع قرارگاه جهنمی اشرف مستقر بود (یعنی چهار یگان در چهار ضلع قرارگاه مستقر بودند) . در هر ضلع دو برج نگهبانی قرار داشت که دو تیم دو نفره در آنها مستقر می شدند (در هر گوشه قرارگاه اشرف یک برج و در وسط هر ضلع نیز یک برج ساخته بودند و جمعا 8 برج وجود داشت). در هر ضلع دو تیم دو نفره با ماشین در کنار سیاج آن ضلع گشت می زد. یک نفر در مقری که یگان حفاظت هر ضلع در آن مستقر می شد نگهبانی می داد و در واقع کوبل افسر کشیک بود تا نگهبانی آنها نیز دو نفره باشد. یعنی 10 نفر در لحظه در هر ضلع نگهبان بودند که برای چهار ضلع قرارگاه می شود 40 نفر.
علاوه بر اینها چند لایه گشت در خارج از قرارگاه وجود داشت که شامل گشت های 2 کیلومتر (در فاصله 2 کیلومتری از سیاج قرارگاه) ، 5 کیلومتر ، 10 کیلومتر و 20 کیلومتر بود. البته با توجه به این که رجوی ها به کلیه نفرات شک داشتند این گشت ها همیشه سه نفره بود تا افراد همدیگر را کنترل کنند و در هراس از همدیگر، در هنگام گشت زدن در خارج از قرارگاه فکر فرار به سرشان نزند.
با همه این کارها، رجوی ها هنوز از اینکه عضوی موفق به فرار گردد وحشت داشتند. از این رو رجوی از صدام درخواست کرد تا یگان هایی را در اطراف قرارگاه مستقر نماید. در نتیجه در بیرون از سیاج قرارگاه سه لایه یگان های عراقی برای کنترل و حفاظت مستقر بودند و به این ترتیب امکان فرار بسیار محدود ، دشوار و تقریبا غیر ممکن بود. هر چند رجوی در ظاهر مدعی بود که این کار برای حفاظت از قرارگاه در برابر دشمن است اما همه می دانستند که دلیل اصلی ممانعت از فرار اعضا بود.
علیرغم همه اقداماتی که رجوی ها برای ممانعت از فرار اعضا انجام می دادند باز هم مواردی از فرار اتفاق می افتاد. اگر چه برخی از آنها ناموفق بود و اعضای فراری دستگیر می شدند و کارشان به زندان ابوغریب می کشید. اما از آنجا که روز به روز تعداد اعضای مسئله دار در درون فرقه زیادتر می شد و حتی در یک مورد هم دو نفر با هم اقدام به فرار کردند که تا آن زمان بی سابقه بود، رجوی ها بیشتر به وحشت افتادند. این دو نفر «محمد مسیح» و «جمال» بودند. اگرچه فرار آنها در آخرین مرحله ناموفق شد و در حوالی مرز کویت توسط نیروهای صدام دستگیر شده و تحت برخورد شدید قرار گرفتند و گفته می شد که «جمال» به زندان ابوغریب فرستاده شده است. اما رجوی ها به سیم آخر زدند و در اقدامی که موجب شگفتی همه بود به کلیه نیروها ابلاغ کردند که از آن به بعد، نگهبانان کنار سیاج قرارگاه نگران دشمن در آن طرف نباشند و حواسشان به داخل قرارگاه باشد و چنانچه فردی را در فاصله 10 متری سیاج (از داخل قرارگاه) مشاهده کردید اقدام به دستگیری کنید!!!
افزون بر تمام موارد گفته شده، در هر قرارگاه گروه هایی تعیین شده بودند تا در صورت فرار اعضا، بر اساس طرح هایی که از قبل مشخص شده بود، راه ها و نقاط حساس در اطراف قرارگاه را بسته و مانع از فرار آن عضو بشوند.
در هنگام شب و هنگام خواب که احتمال فرار بیشتر می شد، بخش زیادی از اعضای فرقه در حال نگهبانی دادن بودند. به این ترتیب از یک سو افرادی که نگهبان بودند تحت کنترل قرار می گرفتند (چون نگهبانی حداقل دو نفره بود) و از سوی دیگر توسط آنها، مقرها و خیابان ها کنترل می شد. ضمن اینکه اعضایی که پست داشتند، به علت کار زیاد در روز و نگهبانی در شب آن چنان خسته بودند که با رفتن به آسایشگاه می خوابیدند و احتمال فرار آنان کم می شد و در عین حال خستگی مانع از فکر کردن آنها می شد بخصوص در زمانی که در تختخواب بوده و امکان صحبت و کار نبود تا آنها را مشغول نگه دارند.
ادامه دارد
صالحی