اخیراً مریم رجوی در یک ارتباط آن لاین برای تعدادی از حامیان پولیش برای مردم ایران دم از آرزوهایی زده که تمام اعضای سابق و فعلی سازمان منصوبش همین آرزوها را سالهاست برای خود تشکیلات دارند.
او گفت “آرزو دارم برای یک ایران بدون اعدام و شکنجه”
وی در حالی مدعی چنین آرزوهایی است که در مناسبات درون فرقه 180 درجه خلاف آن را اجرا می کند.
چرا در مناسبات فرقه بارها و بارها رجوی اعلام می کرد که حکم بریدگی (عنوانی که رجوی ها به درخواست جدایی از فرقه می دهند) “اعدام” است؟! پس چرا رجوی از دین سوء استفاده کرده و با تفسیر به رای از قرآن می گفت ( و مریم رجوی هم آن را تایید می کرد) که چون ما از سال 1360 وارد مبارزه با رژیم شدیم پس وارد جهاد شدیم و از آن زمان به بعد هر کس از فرقه جدا شود به این معنا است که میدان جهاد را رها کرده و حکمش اعدام است؟
چرا هر صدای مخالف و معترض در درون فرقه به شدت سرکوب می شود و در نشست های گوناگون اعضا به شدت تحت شکنجه روانی و جسمی قرار گرفته و سیستم تفتیش عقاید در این مناسبات حاکم است؟
چرا رجوی ها منتقدین و جداشدگانی که حقایق را آشکار و انتقاد را بیان می کنند را بارها و بارها به کشتن تهدید کرده و می کنند؟
* آرزوی دیگری که مریم رجوی مدعی آن بود این است که “هر کس آزاد باشد تا عقایدش را بیان کند و حق رای آزاد برای تعیین سرنوشت خود داشته باشد”
اگر چنین است پس چرا در این فرقه کسی نه اجازه دارد و نه امکان آن را که عقیده و نظر خود را بگوید و اگر چیزی بگوید که مخالف خواست و نظر رجوی ها باشد به بدترین شکل مورد سرکوب قرار می گیرد و در نشست های مختلف تحقیر و تهدید و سرکوب می شود تا یا تسلیم شده و بگوید غلط کردم یا آن که زیر فشار و انزوا له شود؟
چرا در مناسبات فرقه کسی حق رای برای تعیین سرنوشت خودش را نداشت و به محض این که می گفت قصد جدایی دارم به تهمت هایی همچون “بریده” ، “مزدور” ، “کارت دشمن در مناسبات” ، “طعمه وزارت اطلاعات” ، “خائن” و . . . متهم می گردید و تحت شدیدترین برخوردهای تشکیلاتی مورد تحقیر و تهدید و شکنجه روحی و جسمانی قرار می گرفت.
چرا خروج از فرقه ممنوع بود؟ چرا بسیاری از زوج هایی که عضو سازمان بودند بدون رضایت آنقدر تحت فشار قرار گرفتند تا مجبور به سه طلاقه کردن همدیگر بشوند؟ چرا فرزندان خردسال و نوجوان اعضای سازمان را برای پاشاندن خانواده از پدر و مادران شان دور و سرنوشت دردناکی برای شان ترسیم کردید و اجازه ندادید تا خودشان و پدران و مادران شان برای آنها تعیین سرنوشت کنند؟
چرا برای ممانعت از ابراز عقیده توسط اعضای ناراضی و منتقد، رجوی ها حکم دادند و ضابطه و دستورالعمل تشکیلاتی کردند که “هرگونه انتقاد تشکیلاتی، سیاسی، نظامی، استراتژیک و ایدئولوژیک نشان لپر خوردن فرد منتقد است و اینه انتقادات ناشی از مشکل جنسی فرد است!!! و جمع باید او را اصلاح کند”؟
* یکی دیگر از آرزوهای مطرح شده از سوی مریم رجوی این بود که “همه در دوستی زندگی کنند”
اگر چنین است چرا در مناسبات فرقه که الگوی رجوی ها برای جامعه مورد نظر آنهاست رسما می گفتید که صحبت کردن دو نفره و دوست شدن با هم “محفل” است و به عنوان “شعبه سپاه پاسداران در مناسبات” شناخته می شود و به عنوان دشمن با این افراد برخورد شدید می شد؟
اگر چنین است چرا همه اعضا را مجبور می کردید و می کنید تا در نشست های گوناگون علیه هم موضع بگیرند و به همه فحش داده و توهین کنند و اگر کسی چنین نمی کرد را به عنوان متهم همانجا سوژه می کردید؟
اگر چنین است چرا مریم رجوی گفت که “عاطفه” یک چیز کثیف بورژوازی است و شما تنها حق دارید نسبت به مسعود عاطفه داشته باشید؟
اگر چنین است چرا رجوی حکم داد و مریم رجوی آن را اجرا کرد که اعضای فرقه باید هر روز دهها فاکت انتقادی از خود نوشته و شب در نشست عملیات جاری بخوانند و بقیه شرکت کنندگان روی آنها تیغ بکشند و آنها را سرکوب کنند؟
اگر چنین است چرا رجوی حکم “سی – هفتاد” را داد و مریم رجوی هم آن را اجرا کرد؟ طبق این حکم هر عضو می بایست سی درصد حواسش به خودش باشد و هفتاد درصد حواسش به اعضای دیگر و به این ترتیب جاسوسی شکلی رسمی در مناسبات فرقه یافت.
اگر چنین است چرا آنقدر بر روی اعضای فرقه فشار آورده و آنها را مثل دشمن رودرروی هم قرار می دهید تا علیه هم موضع بگیرند و تیغ بکشند؟ این درگیری ها آنقدر زیاد شده بود که مریم رجوی به آن عنوان “سگ دعوا” داد و نشستی با همین عنوان برگزار کرد تا درگیری های شدید بین اعضا را جمع کند؟
اگر چنین است چرا برای نشست های وحشیانه “طعمه” ضابطه این بود که تعداد شرکت کننده نباید از 40 نفر کمتر باشد و هر کس سوژه می شود بقیه باید با داد و فریاد بر سر او بریزند؟ این وحشی بازی ها در قرارگاه باقرزاده آنچنان بود که حتی نیروهای عراقی مستقر در اطراف مقر از این همه دعوا دچار نگرانی شده و به سران فرقه مراجعه کرده و علت را جویا شدند.
اگر چنین است چرا با خانواده هایی که پس از چند دهه نشانی از فرزندان خود یافته و برای انجام ملاقات به قرارگاه جهنمی اشرف آمدند اجازه ملاقات با فرزندان شان را ندادید؟
چرا برای نفرت پراکنی این همه به این خانواده ها تهمت زدید و اعضا را مغزشویی کردید تا خانواده خود را ناپدری، نامادری، نابرادری، ناخواهری بخوانند و علیه آنان در شوهای تلویزیون شما موضع گیری کرده و دل آنان را بدرد بیاورند؟ حاصل نفرت پراکنی شما به جایی رسید که حتی این پدران و مادران را با سنگ و میله های آهنی نوک تیر مورد حمله و هجوم قرار داده و برخی از آنان را مجروح کردید؟
به مریم رجوی باید گفت دروغ بس است، تنها آرزوی تو و رجوی رسیدن به قدرت به هر قیمت است. بنابراین از ترور و بمب گذاری گرفته تا مزدوری برای صدام و دیگر دشمنان ایران و جاسوسی و درخواست تحریم مردم جزیی از برنامه ثابت شماست. کما اینکه سرکوب اعضای فرقه و از هم پاشاندن خانواده ها و مجبور کردن اعضا به طلاق و آواره کردن فرزندان خردسال بخشی از اقدامات شماست.
در مقابل ما آرزو می کنیم که هر چه زودتر درب قرارگاه جهنمی شما باز شود و اعضای گرفتار طعم آزادی را بچشند.
آرزو می کنیم که خانواده های چشم انتظار بتوانند با فرزندان گرفتار خود در فرقه آزادانه تماس گرفته و با آنان ملاقات نمایند.
آرزو می کنیم که نوارهای نشست های داخلی و آنچه که در خفا می گفتید و 180 درجه با بسیاری از ادعاهای بیرونی شما اختلاف دارد به دست مردم بیافتد تا معلوم شود که تا چه حد پلید و شیطان صفت هستید.
آرزو می کنیم که وضعیت ما جداشدگان و اعضای گرفتار در فرقه تجربه ای باشد (هر چند دردناک) برای جوانان و نوجوانان این میهن تا اسیر فرقه هایی همچون فرقه مخوف رجوی نشوند.
صالحی