در قسمت قبل مقاله گفته شد جداسازی و تفکیک جنسیتی بین زنان و مردان عضو علیرغم تمامی شعارهای فریبنده و پر زرق و برق دار آزادی و برابری حقوق اجتماعی زنان و مردان به ارتجاعی ترین شکل اجرا میشد، بطوریکه مردان عضو به تنهایی حق ورود به اتاق کار زنان را نداشتند و برعکس…
با راه اندازی بساط خیمه شب بازی موسوم به انقلاب ایدئولوژیک درونی و موضوع طلاق که با توجیه زدودن آثار فرهنگ و نگرش جنسیتی به زن و امضا محرمیت به رهبری که با کاکل یگانگی و پذیرش رهبری خاص الخاص عقیدتی رجوی اعلام شد و به فروپاشی کانون خانواده ها انجامید یک تراژدی دیگر در اذهان اعضا رقم خورد.
مسعود رجوی برای انحراف افکار عمومی و اعضا و توجیه حماقت بی سابقه و توهم احمقانه اش در عملیات موسوم به فروغ جاویدان که با هدف فتح 32 ساعته تهران صورت گرفت و به شکستی مفتضحانه و به بهای مرگ بیش از 1700 نفر از اعضا و مجروح و معلول شدن صدها تن دیگر انجامید، نشست هایی با مضمون تنگه و توحید و در ادامه بحث های دیگ و طعمه و در کاکل آن طلاق و رهایی را در دستور کار تشکیلات قرار داد.
وی بعد از این شکست نشست های جمع بندی را با حضور تمامی اعضا و بمدت چند روز شروع کرد تا در جریان این سلسله نشست ها به اعضا تلقین نماید که علت اصلی شکست در عملیات موسوم به فروغ نه نظامی بلکه جنبه ایدئولوژیکی داشته است!
یعنی اعضا را مقصر اصلی شکست قلمداد نماید. این جمع بندی به اصطلاح نظامی در ادامه به سلسله نشست هایی با مفهوم ایدئولوژیکی راه برد و با حذف اراده تصمیم گیری و حق انتخاب آزاد اعضا ساختار تشکیلات و روابط درون تشکیلاتی را وارد یک مناسبات بسته فرقه ای کرد.
برقراری هرگونه ارتباط با خانواده ممنوع گردید. صدها زن و مرد زندگی مشترکشان از هم پاشید و فرزندان خانواده ها با توجیه حمله نظامی آمریکا و ضرورت تامین سلامتی آنها از خانواده جدا و به خانواده های هوادار در اروپا سپرده شدند. و بعد از آن ارتباط زنان و مردان ممنوع اعلام گردید.
رجوی برای استقرار و نهادینه کردن این طرز تفکر به اهرم های سرکوب گرایانه ای موسوم به عملیات جاری و غسل هفتگی متوسل شد. برهمین اساس هرعضو موظف بود که تمامی تناقضات خطی و یا سیاسی و استراتژیکی خود نسبت به عملکردهای سازمان یا رجوی را یادداشت و در جمع بزرگ اعضا بخواند و مورد شدیدترین برخوردها قرار گیرد. در غسل هفتگی هر عضو موظف بود در پایان هفته تمامی موارد افکار جنسی را در جمع دیگر نفرات بخواند. موضوعی که در فرهنگ و مناسبات عادی جامعه امری خصوصی تلقی شده و طرح آن با دیگران عملی زشت و نکوهیده شمرده میشود.
هدف رجوی مانیتور ذهن اعضا و اطلاع از اینکه در طول هفته چه روال فکری را طی کرده اند و از طرف دیگر با مجبور کردن اعضا به بیان تناقضات جنسی اقتدار و شخصیت موجه آنها را در اذهان دیگر اعضا شکسته و آنها را گناهکار قلمداد نماید و خود فرد را هم تا مدتها در چنبره احساس شرم در قبال گناهان مرتکب شده و بدهکار به تشکیلات نگاه دارد.
تحویل دادن اعضای خواهان جدایی به دولت عراق و اسارت و شکنجه در زندان مخوف ابوغریب بخش دیگری از نیمه های پنهان تشکیلات رجوی بود که عضو بعد از سالها عضویت و تحمل سخت ترین شرایط به محض اینکه خواهان تغییر مسیر زندگی و انتخابی دیگر بود به جرم جاسوسی برای اطلاعات ایران و یا عضو مخفی افشا شده سپاه پاسداران بعد از برخوردهای شدید فیزیکی و روحی و روانی و زندان های مجاهدین سر از زندان ابوغریب در می آورد.
تحت چنین شرایطی نسلی که در دامان انقلاب ضد سلطنتی پرورش یافته بود و تحت تاثیر شعارهای پر جذبه استقلال، آزادی وعدالت اجتماعی، رجوی را تنها منجی مردم ایران برای رسیدن به جامعه ای عاری از هرگونه طبقات و محو ستم و استثمار می دانست و بهروزی و خوشبختی مردمش را در سیمای رجوی می دید با قدم گذاشتن به مناسبات داخلی او و پادگان اشرف که سرزمین موعود وعده داده شده رجوی تلقی میشد به یکباره خودش را در حصار و زندانی می یافت که تمامی آن آرمانها را به چالش می طلبید، و دقیقا نقطه مقابل و در ضدیت تمام عیار با آن آرمان ها بود.
از همین نقطه موج خودکشی و خودزنی اعضای آرمان باخته شروع شد و دهها نفر از همین اعضا که احساس می کردند فریب خورده و به آرمان هایشان خیانت شده واز طرف دیگر راه هرگونه خروج برای آنها بسته شده بود به خودکشی و خودزنی کشیده شدند. تعداد زیادی از آنها با ترفند اعزام به ایران وانتقال به نزد خانواده هایشان توسط رجوی به منطقه مرزی فرستاده شدند ولی در نهایت در میادین مین و تله های انفجاری گرفتار و کشته شدند. سرنوشت این نسل به همین نقطه ختم نشد! در جریان عدم پذیرش رجوی برای خروج از عراق بعد از صدام و تحریک ارتش عراق در جریان درگیری ها دهها نفر از اعضا کشته و معلول شدند و همچنین در شلیک موشک توسط گروههای عراقی مخالف مجاهدین که پدران و یا برادرانشان توسط رجوی در سرکوب قیام مردم عراق بر علیه صدام کشته شده بودند، جان تعداد دیگری از اعضا گرفته شد تا سرانجام در سال 1395 پس از تعطیلی اردوگاه لیبرتی اعضا به کشور آلبانی منتقل شدند و شهر تیرانا اسارتگاه دیگری برای پیمودن راه طی نشده دیگر اعضا در نظر گرفته شد.
دولت آلبانی ما به ازای پذیرش مجاهدین خلق 25 میلیون دلار از آمریکا دریافت کرد و عربستان سعودی به منظور رونق بخشیدن به اقتصاد ضعیف این کشور روابط اقتصادی خود را با آنها رونق داد. نیروهای مجاهدین خلق ابتدا در آپارتمان هایی در داخل شهر تیرانا مستقر شدند ولی بدلیل جاذبه های زندگی شهری و ملاء اجتماعی و خانوادگی که اعضا بخاطر سالها زندگی قرنطینه ای در اشرف با آن بیگانه بودند بشدت تحت تاثیر قرار گرفته و تعداد زیادی از آنها در همان سال اول جدا شدند.
جدایی روز افزون اعضا رهبران مجاهدین خلق را در نگرانی عمیقی فرو برد به طوری که با مسئولین دولت آلبانی که بشدت نیازمند کمک های مالی و سیاسی آمریکا و عربستان سعودی بود بر سر انتقال اعضا به یک دهکده دورافتاده از مناسبات شهری و بشکل قرنطینه ای به توافق برسند. که از طرف مجاهدین خلق اشرف 3 نام گذاری شد.
در این کمپ اعضا شرایطی مشابه پادگان اشرف پیدا کردند. آنها از داشتن موبایل شخصی برای ارتباط با خانواده محروم و از تردد آزادانه به شهر منع شدند. نشست های تفتیش عقاید عملیات جاری و غسل هفتگی مجددا در دستور کار قرار گرفت. رهبران مجاهدین خلق برای مشغول کردن اعضا و بالا بردن جنگ اطلاعاتی بین ایران و اضدادش تروریسم سایبری را در دستور کار خود قرار داد . هزاران اکانت فیک و تراول که توسط اعضا و با کنترل فرماندهان اداره میشود در اینستاگرام، فیسبوک و بخش کامنت روزنامه های عربی و انگلیسی از صبح تا شب و در چندین شیفت مشغول فعالیت هستند. انتشار مطالب ضد ایرانی و در حمایت از مریم رجوی از وظایف روزانه آنهاست.
این سازمان علیرغم اینکه از هیچ حمایتی در داخل ایران برخوردار نیست تلاش می کند با پرداخت پول های کلان به سناتورهای آمریکایی و همچنین تولید کامنت های جعلی در رابطه با حمایت مردم ایران از مجاهدین خلق خود را مطرح کند. هدف دیگر مجاهدین خلق در این سرفصل زیر فشار گذاشتن اعضای جداشده در آلبانی با همدستی با بخش فاسد در دولت آلبانی است. تا بار دیگر آنها را مجبور به بازگشت به داخل تشکیلات نماید و از طرف دیگر از تاثیرات فعالیات های تاثیر گذار آنها به روی اعضای داخل تشکیلات بکاهد. توطئه دستگیری و انتقال 6 نفر از اعضا که بعدها یکی از آنها بدلیل وخامت بیماری آزاد شد بخشی از سناریو جدید رجوی برای وادار کردن اعضای جداشده فعال و مجبور کردن آنها به بازگشت به مناسبات درون تشکیلات و یا خارج شدن از آلبانی است.
مجاهدین خلق در یک اقدام بیشرمانه در جریان اعتراضات اخیر در ایران اعضا را مجبور به تماس با خانواده کرده تا قشر جوان خانواده را تحت تاثیر قرار داده و به انجام اقدامات ضدامنیتی وادار نماید که هوشیاری خانواده ها همانند گذشته این توطئه را خنثی کرد. سوال اساسی در اذهان خانواده ها این بود که چگونه وابستگان آنها که طی سالها از هر گونه تماس محروم بودند، در جریان اعتراضات به یکباره مورد استفاده قرار می گرفتند و دلشان برای خانواده هایشان تنگ میشد!!
هم اکنون تعدادی از اعضای جداشده از مجاهدین خلق که بعضا متاهل بوده و همسر آلبانیایی دارند و فرزند آنها بدنیا آمده در اردوگاه کارچ از دیدار با خانواده و همسر و فرزندشان محروم هستند. همچنین اعضا مجاهدین در حصارهای ذهنی و عینی رجوی در اشرف 3 بدنبال آینده نامعلوم خود هستند. آنها با مروری به گذشته و یادآوری انگیزه های جذبشان به رجوی و تناقض وحشتناک بین شعار و عمل بدنبال یافتن روزنه ای برای خروج از این تنگنا و کلاف سردرگم هستند. آنها بمثابه بخشی از نسل انقلاب بهمن ماه بی شک راه و مسیر خود را باز خواهند یافت و از اسارت فریب و دروغ های رجوی رهایی خواهند یافت و دنیای زیبایی را برای خود رقم خواهند زد.
اکرامی