وقتی بحثی از شکاف می شود، خودبخود یاد کارهای سازمان می افتم که چگونه
می خواست در شکافها به قدرت برسد: بطور مثال وقتی جنگ ایران و عراق به پایان رسید، رجوی در هر نشستی ابتدا بحث سیاسی می کرد، که ما باید از شکاف بین ایران و عراق که صلحی شکننده است استفاده کنیم که این هم از طریق عملیات مرزی و اعزام تیم به ایران امکان پذیر می باشد و باید این شعله را آنقدر زیاد کنیم که ایران مجبور شود دوباره به عراق حمله کند.
در سازمان بحثی بنام بحث لوزی بود که هر ضلع آن بیانگر چیزی بود، یک ضلع آن جرقه و جنگ بود و رجوی همیشه آنرا بعنوان شاهکارهای خودش می دانست و می گفت: «این خط جواب دارد» ولی سر این خط توی گل رفت.
در مورد گذشته هم همیشه مطرح می کرد که بین ایران و عراق هیچوقت صلح نمی شود چون تبدیل به یک جنگ ایدئولوژیک شده است، ولی بعد از صلح مطرح کرد که بخاطر عملیات مهران، ایران مجبور شد که صلح کند و از طرف دیگر مدام شعار صلح می داد، ولی می دانست که مسئله او در ادامه جنگ ایران وعراق است.
آقای رجوی حالا هم بعد از سرنگونی صدام، خودت پیام دادی که باید از شکاف بین ایران و آمریکا در مورد انرژی هسته ای ماکزیمم استفاده را کرد تا آمریکا مجبور شود به ایران حمله کند و چون ما یک نیروی نظامی هستیم، حتماً آمریکا محتاج ما خواهد بود.
البته با این استراتژی دیگر هیچ مرزی برای خیانت باقی نمی ماند، بهتر است بعد از دیدن خواب مقداری روی تعبیر آن فکر کنی، حالا که دستت از همه جا کوتاه شده، به فکر نزدیکی به عموسام هستی؟! در صورتی که به کرات می گفتی که سرنگونی فقط روی دوش خودمان است و بس. اگر قرار باشد با این خوابها و رؤیاهایی که در سر داری حکومتی را سرنگون کنی، حتماً باز خوابهای بیشتری ببین هر چه بیشتر در گرداب خیانت و وطن فروشی فرو برو، چون به واقع باید سرنگونی را در خواب ببینی.
انجمن نجات – دفتر استان مازندران