در خدمت سرویس های جاسوسی غرب

گروه‌ها و فرقه‌هایی همچون داعش، سازمان مجاهدین خلق، گروه‌های تجزیه‌طلب کردی، بلوچ، عرب و پان‌ترک به همراه اراذل شهری، قاچاقچیان موادمخدر و باندهای سرقت، مجموعه گروه‌های تبهکاری را تشکیل می‌دهند که به طور سنتی برای رسیدن به اغراض خود از شیوه‌های خشونت‌آمیز و غیرانسانی استفاده می‌کنند. پیش از ورود به بحث جزئی از الگوی رفتاری گروه‌های مسلح ضدایرانی مانند سازمان مجاهدین خلق باید به صورتبندی سه‌گانه این گروه‌ها اشاره کرد. این گروه‌های تروریستی از حیث مبدأ جغرافیایی، به سه دسته خارجی، مرزی و مرکزی تقسیم می‌شوند که دسته نخست، مانند داعش و سایر گروه‌های تروریستی برون‌مرزی،از مراکزی خارج از ایران هدایت می‌شوند و عواملشان نیز عمدتاً دارای تابعیت غیرایرانی هستند. دسته دوم، گروه‌ها و احزاب تجزیه‌طلب مسلحی هستند که در نواحی مرزی کشور از جمله در مناطقی مانند بلوچستان، خراسان، خوزستان، کردستان و آذربایجان استقرار داشته و به‌واسطه خلأ حفاظت فیزیکی لازم و مسامحه برخی دولت‌های همجوار، در بیرون مرزها نیز پایگاه دارند. دسته سوم، گروه‌هایی در داخل مانند اعضای سازمان مجاهدین خلق و اوباش شهری و باندهای تبهکار هستند که به لحاظ ماهوی اغلب در مناطق مرکزی فعالیت دارند. البته ارتباطاتی میان این سه دسته موجود است که به بخشی از آن اشاره خواهد شد. در این گزارش به بررسی و بازخوانی روندهای عملیاتی سازمان مجاهدین خلق، بازسازی تشکیلاتی و مأموریتی بخش خارجی سازمان و به تبع آن تغییر دستورالعمل شبکه داخلی و زنجیره رسانه‌ای آن پرداخته می‌شود.

منطق عملیاتی شبکه مجاهدین

همان‌گونه که در گزارش‌های پیشین اشاره شد، طی شش ماهه دوم سال گذشته، پنج نوع اسلحه و تجهیزات غیرمجاز به طرق مختلف کشف و ضبط شدند که می‌توان آنها را به پنج گونه اسلحه نیمه سنگین، اسلحه سبک، تجهیزات جنگ الکترونیکی، ادوات دست‌ساز انفجاری و اسلحه سرد تقسیم کرد که اعضای شبکه داخلی مجاهدین هم در ماه‌های ابتدایی انقلاب اسلامی و هم در اغتشاشات اخیر، سابقه استفاده از هر پنج نوع آن را دارند. به بیان دیگر، اعضای این گروه تروریستی در سلسله عملیات کشته‌سازی، تیراندازی به مقرهای انتظامی، ترور مقامات و شهروندان، آتش‌زدن اماکن حاکمیتی، مذهبی و فرهنگی و مدیریت جمعیت، از تمام ادوات مزبور استفاده کرده و می‌کنند.

تفصیل شیوه‌های عملیاتی سازمان مجاهدین خلق در طول تاریخ، موضوعی است که فرصتی مستقل می‌طلبد، در اینجا در همین حد اشاره می‌شود که سلسله عملیات جریان مجاهدین به لحاظ مکانی، عمدتاً در مناطق مرکزی و شهرهای بزرگ کشور صورت می‌گیرد و همان طور که اشاره شد، ایجاد ناامنی در مناطق مرزی به عهده گروه‌های تجزیه‌طلب گذاشته شده است که آن هم چنانکه در ادامه خواهد آمد، به‌صورت هماهنگ و مشترک با مجاهدین خلق صورت می‌گیرد. بازوی عملیاتی سازمان مجاهدین خلق در داخل کشور را مجموعه خانوارهای وابسته به این سازمان تروریستی تشکیل می‌دهند که پس از اخذ دستور از مرکز آن را اجرایی می‌کنند.

از میان گونه‌های مذکور سلاح، آنچه به طور سنتی بیشترین کاربرد را برای تیم‌های سازمان یافته مجاهدین خلق داشته، سازه‌های انفجاری دست‌ساز بوده که از قدیم همواره به‌دلیل ارزان قیمت و سهل الوصول بودن مورد توجه اعضای رده بالای سازمان بوده است. این سازه‌ها از موارد دست ساز بسیط و ساده مانند نارنجک دستی و خمپاره‌های ساچمه‌ای و سه‌راهی انفجاری شروع می‌شوند تا راکت اندازهای دارای لانچر و موارد پیچیده‌تر. چندی پیش مستندی با عنوان “جنایات دست‌ساز” در بستر تلویزیون و فضای مجازی پخش شد که در آن از فردی به نام محسن سیاه کلاه، ملقب به “مهندس” و “برادر صمد” یاد می‌شود که قطب آموزش ساخت سازه‌های انفجاری است و نشان می‌داد که این شبه راهبرد ضدامنیتی چقدر برای سازمان اهمیت دارد.

البته همان‌طور که گفته شد سایر مهمات و ادوات نیز خصوصاً در آشوب 1401 مورد استفاده اعضای سازمان قرار گرفتند؛ اما سازه‌های انفجاری و بمب‌های دست‌ساز جایگاه ویژه تری دارند و بعد از آن تجهیزات مربوط به جنگ الکترونیکی (جنگال) و ادوات ارتباطی از قبیل ریموت، بی‌سیم، چاشنی‌های الکترونیکی، پودر و مواد انفجاری و… قرار دارند که با دو هدف مدیریت جمعیت در جریان آشوب از طریق دورزدن سرورهای ارتباطی مرکزی و نیز کنترل بمب‌های انفجاری در جنگ شهری مورد استفاده قرار می‌گیرند. یکی دیگر از شیوه‌های عملیاتی مجاهدین خلق، ترور به وسیله واحدهای موتوری است که از اوایل انقلاب تاکنون مورد استفاده اعضای سازمان قرار گرفته است و نمونه متأخر آن را در ترور شهید صیاد خدایی می‌توان تشخیص داد که با دستور مستقیم موساد انجام شد. بنابراین می‌توان گفت شیوه‌های عملیاتی سازمان مجاهدین خلق، عمدتاً همان شیوه‌های قدیمی هستند که فقط از جهت ابزاری به روزرسانی شده‌اند.

در تحلیل الگوهای عملیاتی مجاهدین خلق، از یک ساختار رفتاری ثابت و سنتی نباید گذشت و آن استفاده از روش غیرانسانی شکنجه برای رسیدن به اطلاعات از یک سو و تخلیه کینه‌های روانی خود است که ریشه در بنیادهای گفتمانی و منش سران سازمان دارد. بازخوانی صرف شکنجه‌های ثبت شده مجاهدین خلق علیه مخالفان و حتی اعضای خود سازمان و تحقیق روی علل و اهداف آن، ذیل پرونده‌ای جداگانه باید رسیدگی شود و در اینجا صرفاً در همین حد اشاره می‌شود که از دهه 60 تا کنون هیچگاه این شیوه را ترک نکرده‌اند و از “عملیات مهندسی” در دهه 60 تا شکنجه شهید آرمان علی وردی بر همان منش ضدانسانی خود باقی مانده‌اند.

ماشین جنگ نرم مجاهدین خلق

در عین استفاده از شیوه‌های قدیمی باید به تحول در شبکه‌سازی داخلی این جریان و پیوند به بیرون اشاره کرد؛ بعد از عملیات مرصاد در سال 67 و اعدام مجاهدین خلقی که بر موضع خصمانه خود اصرار داشتند، ظرفیت جدیدی به این شبکه اضافه شد که از آن با عنوان “خانوارهای مجاهدین” می‌توان نام برد. این ظرفیت انسانی جدید، خلأ اعضای معدوم و فقدان فیزیکی رده‌های پایین‌تر از مرکزیت، یعنی کادر که به خارج از کشور رفتند را به صورت‌های دیگری پر کرده و می‌کنند. اعضای این شبکه به طور پیوسته در تجمعات اعتراضی داخلی و خارجی علیه جمهوری اسلامی و در فعالیت‌های خرابکارانه مثل کشته‌سازی، آتش‌زدن اماکن مذهبی و دولتی و شعارنویسی و… همواره حضور دارند. البته چارت سازمانی مجاهدین خلق مفصل‌تر و پیچیده‌تر این است که در فرصتی دیگر مورد بازخوانی و تحلیل قرار می‌گیرد.

تحول دیگری که نباید از آن گذشت، تحول در ابزارهای جنگ نرم و عملیات روانی است؛ تا پیش از آشوب پاییز 1401 آنچه در مورد رسانه‌های وابسته به سازمان مجاهدین خلق گفته می‌شد، مبتنی بر یک صورت‌بندی سه‌گانه میان ابزارهای رسانه‌ای رسمی، نیمه‌رسمی و غیررسمی متعلق یا وابسته به سازمان بود، که شبکه‌ها، وب سایت‌ها و کانال‌هایی مانند PMOI، سیمای آزادی، برای آزادی (مجاهدین پلاس سابق)، پیک شادی، دومینوی اعتصابات و اعتراضات، پیک ایران، کانال شورشگران و… رسانه‌های دو بخش رسمی و نیمه رسمی سازمان تلقی می‌شدند که در کنار ابزار غیررسمی اما حیاتی مجاهدین، یعنی هزاران اکانت جعلی لشکر روبات‌ها، مأموریت تصویرسازی و عملیات روانی علیه ارکان انقلاب اسلامی را برعهده دارند. اما پس از اغتشاشات اخیر ملاحظه شد که علاوه بر موارد فوق، یک شبکه زنجیره‌ای نیز در پوشش جدید به نام “جوانان محلات” فعالیت می‌کند که یکی از کارویژه آن در جنگ شهری، هدایت اوباش محلی در جهت اقدامات خشونت‌بار است. در ابتدا مبدأ این زنجیره مشخص نبود و بعدها با افشای پشت پرده آن و با دستگیری یکی از نویسندگان بیانیه‌های کانال “جوانان محلات تهران”، و تکمیل قطعات مجهول، ماهیت آن افشا شد.

ذکر تمام کارکردهای زنجیره موسوم به “جوانان محلات” در این فضا امکان پذیر نیست و در این فقره به مهم‌ترین آنها اشاره می‌شود؛ اجمالاً دو مورد را می‌توان برشمرد: نخست، اینکه هرچند میکروکانال‌های زنجیره‌ای “جوانان محلات” پوششی وابسته به جریان مجاهدین هستند، اما یکی از کارکردهای آنها، فارغ از هدایت جریان آشوب در مناطق مرکزی، خبرسازی برای شهرهای مرزی و سوءاستفاده از ظرفیت محلی مناطقی است که مورد طمع گروه‌های تجزیه‌طلب قرار دارند و از این جهت، می‌توان پیوندی ساختاری و ارگانیک میان دو گروه مجاهدین و تجزیه‌طلبی در نظر گرفت. دومین کارکرد این شبکه جدید، ارتباط‌ گیری و جذب نیرو برای سازمان با وعده‌هایی همچون پناهندگی و مهاجرت است. اعضای مجاهدین خلق در قبال این وعده‌ها از افراد فریب خورده برای اهداف سازمان مانند دیوارنویسی و آتش افروزی و تهیه محتوای رسانه‌ای استفاده می‌کنند که نمونه اخیر آن بازداشت یک هسته وابسته به جریان مجاهدین بود که توسط سربازان گمنام امام زمان در اطلاعات سپاه بابلسر کشف و متلاشی شد.

همچنان زیر سایه دولت‌های بیگانه

اما برای تکمیل پازل الگوی رفتاری جریان مجاهدین، علاوه بر توجه به ادوات و تجهیزات مکشوفه و تحلیل فرم عملیات مسلحانه و تروریستی این گروه، باید به احیای سیستماتیک و بازتعریف مأموریت‌های اعضای سازمان مجاهدین خلق در بیرون از مرزها و تجدید حیات شبکه داخلی آن اشاره کرد که البته فارغ از برنامه و دستور دولت‌ها و سرویس‌های بیگانه نمی‌توان و نباید آن را ملاحظه کرد، چراکه این شبکه تروریستی از بدو تأسیس تاکنون ماهیتاً به دولت‌ها و سازمان‌های اطلاعاتی بیگانه وابسته بوده است. از خروج نام سازمان مجاهدین خلق از فهرست گروه‌های تروریستی توسط دولت باراک اوباما تا هم‌نشینی مقامات ارشد دولت ترامپ (وزیر خارجه، مشاور امنیت ملی و وکیل شخصی رئیس جمهور) با سرکردگان مجاهدین خلق مسأله‌ای است که نه تنها اتفاقی نبوده، بلکه بیانگر ادوار مواجهه حاکمیت ایالات متحده با این گروه تروریستی است. آخرین اقدام هیأت حاکمه امریکا در حمایت از سازمان مجاهدین خلق در میان گروه‌های برانداز به صدور قطعنامه‌ای توسط نمایندگان هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه کنگره در بهمن ماه سال گذشته و نام بردن از مریم رجوی به‌عنوان “رهبری الهام بخش برای مردم ایران و جهان”! بازمی‌گردد. در این قطعنامه ضدایرانی ادعا شد که “مجلس نمایندگان امریکا در کنار مردم ایران که به طور مشروع از حقوق خود برای آزادی در برابر سرکوب دفاع می‌کنند، می‌ایستد و حقوق مردم ایران و مبارزه آنها برای ایجاد یک کشور دموکراتیک، سکولار و غیرهسته‌ای را به رسمیت می‌شناسد”!

بنابراین، با حمایت رسمی و بی‌سابقه دولت‌ها و سرویس‌های غربی از جریان مجاهدین و نادیده انگاشتن تاریخ خونبار و جنون آمیزش در ایران و سایر نقاط جهان و بازتعریف هویتی و مأموریتی سازمان، دست این گروه تروریستی برای ارتکاب به جنایت در ایران و سایر نقاط جهان و اقدامات تبهکارانه و نامشروع در تأمین مالی مانند پولشویی و سوءاستفاده از پوشش خیریه برای جذب منابع مالی بازتر از گذشته خواهد شد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا