دو سرفصل؛ خروج غیر قانونی مسعود رجوی از مرز پاکستان و رفتن به فرانسه با هدف حضور در جلسه سرویس های اطلاعاتی غربی و بازگشت از فرانسه به عراق در سال 1365 نشان می دهد که رجوی از همان فردای انقلاب برای بدست گرفتن قدرت سیاسی در ایران تبدیل به مهره امپریالیسم آمریکا شده و عامل اصلی تحمیل خشونت و تروریسم بر مردم ایران بوده است.
رجوی چگونه با دروغگویی همه اعضاء و هواداران مجاهدین را فریب داد؟
واقعیت هایی که رهبران ناصادق مجاهدین از اعضای صادق خود پنهان داشتند.
حس قدرت طلبی، توهم سرنگونی دولت نوپای انقلاب و حمایت تمام عیار سرویس های اطلاعاتی غربی از رجوی ، فاجعه سی خرداد سال ۱۳۶۰ را رقم زد و مجاهدین را به قعر چاه تروریسم کشاند.
“پرواز تاریخساز! “پوششی تشکیلات پسند، در اجرای دستور سرویس های اطلاعاتی غربی توسط رجوی برای کمک به صدام در جنگ با ایران
چرا رجوی در اواخر سال ۱۳۵۹ به صورت مخفی به فرانسه رفت؟
پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ بر علیه شاه بعنوان مهره امپریالیسم آمریکا در ایران، شوک بزرگی بر اردوگاه غرب وارد کرد.
آمریکا با کمک شرکای غربی خود، تلاش کردند از همان فردای سقوط شاه نوکر دیگری را در ایران بر سر کار آوردند. کودتاهای نافرجام و شکست حمله نظامی طبس از مهمترین تلاش های غرب به سرکردگی آمریکا برای بازگرداندن سلطنت و یا یک حکومت وابسته به خود، در ایران بود.
وقتی آمریکا از اقدامات نظامی مستقیم در ایران پاسخ نگرفت درگیر کردن ایران در یک جنگ تمام عیار داخلی و خارجی به کمک کشورهای اروپایی هدف بعدی او بود. لذا ترغیب صدام برای حمله به ایران توسط آمریکا از بیرون از مرزها و حمایت مخفی از مجاهدین توسط سرویس اطلاعاتی فرانسه در داخل کشور کلید خورد.
غائله ۱۴ اسفند ۵۹ و مضروب کردن مردم به دستور بنی صدر اصلی ترین بستر و بهانه سیاسی در دوقطبی سازی جامعه توسط لیبرالها و مجاهدین بود که نهایتا به جنگ مسلحانه رجوی بر علیه مردم و دولت ایران انجامید.
مسلماً این حوادث بدون هدایت جریان خارجی صورت نگرفت و رد پای دخالت خارجی به چشم می خورد و در همین راستا طبق هماهنگی با سفارت فرانسه که احتمالاً بنی صدر یکی از واسطه های اصلی این ارتباط بود، در اواخر سال ۵۹، رجوی مخفیانه به فرانسه رفت و در ارتباط با سرویس اطلاعاتی این کشور قرار گرفته و در یک نشست امنیتی شرکت کرد. رجوی مجدداً در اردیبهشت ماه ۶۰ بعد از بازگشت، ترتیب نشستی درون گروهی را داد و خط مبارزه تا سرنگونی نظام را ابلاغ کرد. مسعود رجوی در سفرش به فرانسه که حدود یک ماه طول کشید، اقدام به هماهنگی با کشورهای غربی برای مبارزه مسلحانه برضد نظام جمهوری اسلامی کرد. این ارتباط در تحقیقات و اعترافات برخی از اعضای دستگیر شده سازمان، آشکار شد و وقایع بعدی نیز گواه دیگری بر هماهنگی قبلی با فرانسه بود.
اولین جرقه های آشکار جانبداری غرب از سازمان در مصاحبه های دو روزنامه مشهور فرانسوی اونیتا و لیبراسیون در تابستان ۵۹ زده شده بود و همزمان، ارتباط هایی با دولت عراق از سوی سازمان برقرار شد و در مواردی رادیوی بغداد آشکارا از مجاهدین خلق، تمجید و حمایت کرد.
بدین ترتیب رجوی در سی خرداد ۱۳۶۰ سازمان را وارد فاز مسلحانه بر علیه جمهوری اسلامی ایران با طرح و نقشه سرویس های اطلاعاتی غربی نمود و فجایعی را آفرید که هرگز در تاریخ معاصر ایران دیده نشده بود.
بنابراین وقتی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ فاز مسلحانه توسط رجوی اعلام شد خیلی از نیروها بریدند، خیلی از خانوادههایی که طرفدار مجاهدین بودند از این گروه کناره گیری کردند.
با شروع فاز مسلحانه مجاهدین، رجوی خشونتی را بر جامعه ایران، بویژه نسل جوان کشور تحمیل کرد که هرگز از انتهای راهی که آغاز کرده بود خبر نداشت.
توجیه و سرهم کردن دلایل واهی از هنرهای سیاسی رجوی بود که مجبور بود برای پیشبرد خط سرویسهای اطلاعاتی کشورهای غربی توجیهات تشکیلات پسند را نیز سرهم کند.
با اعلام جنگ مسلحانه توسط رجوی ، اعضای رده بالای مجاهدین نیز زندگی مخفی خود را آغاز کردند تا غیر مستقیم فرماندهی را به عهده بگیرند. در این اثنا رجوی هم به همراه بنی صدر سر دیگر فتنه با هماهنگی فرانسویها و با کمک خلبان محمدرضا پهلوی به فرانسه پناهنده و در یک پادگان نظامی مستقر شدند؛ این حرکت نشان از هماهنگی و برنامه ریزیهای از پیش تعیین شده داشت و بیشتر از هر زمان دیگری ابعاد مخفیانه سفر رجوی به فرانسه را برملا می کرد.
نهایت امر اینکه؛ هدف رجوی، سرنگونی دولت نوپای انقلاب و تصاحب قدرت سیاسی در ایران به کمک سرویس های اطلاعاتی کشورهای غربی بویژه آمریکا به هر نحو و در کوتاهترین زمان ممکن بود. چیزی که هرگز رجوی به آن نرسید.
“پرواز تاریخساز! ” پوششی تشکیلات پسند، در اجرای دستور سرویس های اطلاعاتی غربی توسط رجوی برای کمک به صدام در جنگ با ایران بود.
شکست فاز عملیات تروریستی و به هلاکت رسیدن تعداد زیادی از مسئولین مجاهدین در داخل کشور، رجوی را بر آن داشت تا همچنانکه خود کشور را ترک کرده بود اعضای مجاهدین را نیز به خروج از کشور فرا بخواند.
بدین ترتیب رجوی اعضای باقیمانده خود را نیز از کشور خارج و عمده آنان را در کشورهای اروپایی متمرکز ساخت. هرچند بخشی از نیروهای این فرقه در توافق با گروههای کُرد عراقی در مناطق مرزی استان سلیمانیه عراق مستمر بوده و دست به فعالیت های اطلاعاتی و اقدامات تروریستی در مناطق مرزی می زدند.
سال ۱۳۶۴ سال شکست نیروهای عراقی و پیروزی ها و حماسه آفرینی های مدام نیروهای ایرانی در جبهه های جنگ بود.
انجام سلسله عملیات قدس و عاشورا در این سال، به رژیم بعث عراق فرصت آرامش و تفکر نمیداد، که باعث شد نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران با عبور از اروندرود و شکستن خطوط مستحکم دفاعی صدامیان وارد خاک عراق شده و موفق به فتح شهر فاو شوند.
تاریخ جنگهای دنیا، نظیر عملیات والفجر هشت (فتح فاو) را به چشم ندیده و نخواهد دید، فتحی بزرگ که صدام از پذیرش این شکست بارها سر باز زد، اما سرانجام پس از ۸۰ روز پاتک سنگین موفق به عقب راندن نیروهای کشورمان نشد و ناچار این شکست را پذیرفت.
در چنین شرایطی بود که غرب علیرغم کمک های نظامی فراوان به صدام حسین تصمیم گرفت فرقه رجوی را نیز برای کمک به صدام به عراق بفرستد.
امضای معاهدهای در پاریس توسط مسعود رجوی با طارق عزیز وزیر خارجه وقت صدام در دی ماه سال ۱۳۶۱ هموار کردن سیاسی راهی بود که نهایتاً به اعزام رجوی همراه با نیروهایش به خاک عراق برای جنگ با ایران در ۱۷ خرداد ماه ۱۳۶۵ انجامید.
بدیهی است این طرح زمانی به اجرا درآمد که رجوی در داخل کشور شکست خورد و طرح سقوط دولت در عرض ۶ ماه محقق نشد و صدام نیز در مرزهای غربی کشورمان زمین گیر شده بود.
ملحق شدن به ارتش صدام و همکاری با نیروهای عراقی در طول ۸ سال جنگ بر علیه ایران از بدترین اقدامات مجاهدین در تاریخ معاصر ایران محسوب می شود که در راستای سیاست کمک غرب به صدام صورت می گرفت.
بنابراین “پرواز تاریخساز” برچسب تشکیلات پسند و دروغی بزرگ رهبران ناصادق مجاهدین برای اعضای صادق تشکیلات بود تا اعزام رجوی به خاک عراق برای جنگ با نیروهای نظامی ایران در مرزهای دو کشور را توجیه و آن را یک جنگ “انقلابی” جا بزند!
نتیجه اینکه ورود فرقه تروریستی رجوی به فاز مسلحانه و خلق فاجعه سی خرداد در سال ۱۳۶۰ و تحمیل خشونت بر علیه مردم ایران، نه ناشی از شرایط سیاسی بعد از انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و قرار گرفتن مجاهدین در مقابل یک عمل انجام شده ، بلکه ناشی از حس قدرت طلبی سیاسی رجوی و اینکه سلاح و تشکیلات منسجمی دارد بود. ویژگی منحصربه فردی که خیلی زود رجوی را به مهره امپریالیسم آمریکا تبدیل کرد تا پای در راهی بگذارد که پایان آن تبدیل شدن به یک مهره سوخته بود.
بدین ترتیب رجوی طی بیش از ۴ دهه گذشته با ترورهایی که انجام داد و خیانتهایی که کرد توانست نام منفورترین، وطن فروش ترین و جنایتکارترین چهره تاریخ معاصر ایران را از آن خود کند.
نویسنده : سعید پارسا