سازمان مجاهدین خلق از پیدایش تا به امروز، تحولات گوناگونی را سپری کرده است. انقلاب مردم ایران بر علیه رژیم طاغوت شاهنشاهی، حرکت عظیمی بود که گروه ها و طیف های مختلف سیاسی و عقیدتی در آن حضور داشتند. یکی از این گروه ها هم مجاهدین خلق بودند. شاید بنیانگذاران این سازمان در ابتدا آنچنان سودای قدرت نداشتند اما بعد از پیروزی انقلاب ، رهبران آن زمان سازمان به شدت به فکر سهم خواهی بودند. در این مسیر سازمان تاکتیک های متعددی را در پیش گرفتند. در فاز سیاسی سازمان همه چیز رنگ و بوی سیاسی داشت و وقتی این فاز با شکست مواجه شد و به آنچه می خواستند نرسیدند، فاز نظامی را در پیش گرفتند. 30 خرداد 1360 سرآغاز علنی شدن این تغییر تاکتیک بود. می توان گفت از این زمان به بعد سازمان مجاهدین خلق در سراشیبی سقوطی قرار گرفت که تا همین الان نتوانسته خود را از این ورطه نجات دهد.
مسعود رجوی با کنارگذاشتن تمام ملاحظات انسانی و وطن پرستانه ، دست در دست دشمنان قسم خورده ایران شد و ارتشی را در عراق پایه گذاری کرد که از مبنا غلط بود، عراق هم مامن افت و خیزهای بسیاری برای سازمان و شخص مسعود رجوی شد و چون پاسخی منطقی به این عملکرد غلط نداشت، بساط زندان و شکنجه فراهم و اکثریت اعضای سازمان که شامل چند لایه و چندین دیدگاه بود، همه زندانی و شکنجه شدند، بن بست پشت بن بست، جنگ بین ایران و عراق نیز به صلح انجامید. سازمان درعراق در باتلاق بعد از جنگ فرو رفت و عاقبت هم شد آن چیزی که انتظارش می رفت. ارتش رجوی متلاشی شد.خود مسعود رجوی هم که همه چیزش را از دست داده بود، مخفی شد، ارتش خلع سلاح شده رجوی ، دچار ریزش های پی در پی شد، مریم رجوی در فرانسه دستگیر و زندانی شد، پس از سه شکست استراتژیک عقیدتی ، سیاسی، امنیتی نظامی، اکنون می باید جنگی دیگر آغاز می شد، این بار جنگ روایت ها شروع شد. این اولین بار بود که بدنه ریزشی سازمان در مقابل مسعود رجوی قد علم کرد و بپاخواست، اسرار مگوی چندین ساله سازمان این بار از زبان جداشدگان حکایت می شد، چهره کثیف و خونخوار سازمان علنی شد، روایت های گوناگون آغاز شد، پازلی تکه تکه اکنون از سازمان ، تصویری کامل و البته وحشتناک ترسیم کرد. حتی خانواده های اعضای در بند و یا آزاد شده سازمان نیز از این تصویر شگفت زده شدند، شکایت پشت شکایت در دادگاههای مختلف داخلی و بین المللی علیه رهبری سازمان شکل گرفت.
گاها این روایت ها بقدری سیاه ، شگفت آور و تعجب برانگیز بود که آه از نهاد هر شنونده ای درمی آورد. سازمان هم بیکار ننشسته بود و در پی نشر اکاذیب. کتاب ها و انتشارات بسیاری منتشر شد، نمایشگاههای گوناگون، میزهای کتاب، مصاحبه های بی شمار ، همه و همه از این روایت های افشا شده بود.
پهنه جنگی بزرگی شکل گرفت، سازمان خلع سلاح و خلع لباس شده ، با تشکیلاتی به ظاهر منسجم و تهی از عاطفه از یک سو و جداشدگان و مردمی غیرمنسجم با دستان خالی از سوی دیگر طرفین این جنگ را تشکیل می دادند. سازمان در اقداماتی هیستریک به خانواده ها، جداشده ها، حتی به نیروهای پلیس عراق و آلبانی ، حمله ور می شدند. روزی نبود که سازمان با ترفند و دسیسه ای جدید و شیطانی وارد این کارزار نشود، که نمونه های آن بسیار و از حوصله این بحث خارج است.
طرفین این جنگ، هر کس روایت خودش را داشت و خود را محق می دانست، اما با نگاهی آگاهانه و منطقی براحتی می شد دریافت کدام طرف راست می گوید، سازمان با دربهای بسته ، با حصارهای بلند، سیم های خاردار، زندان و قرنطینه، با در دست داشتن حمایت های دشمنان مردم ایران و دلار و یوروهای اهدایی در یک سو و از سوی دیگر جداشدگان و خانواده های اعضای دربند که با کمک هم نهادهای مردمی همچون انجمن نجات و انجمن آسیلا را بنا نهادند در سوی دیگر، چنگ در چنگ بوده و هستند. یک طرف توانش را گذاشته تا افراد اسیر در تشکیلات مجاهدین را همچنان در اسارت نگاه دارد و طرف دیگر مصمم است تا افراد دربند فرقه را به هر طریق ممکن نجات بدهد. سازمان تن به ملاقات حضوری اعضا با خانواده هایشان نمی دهد، اما خانواده ها بر این خواسته انسانی خود مصر هستند. اعضایی که هر کدام با سختی های فراوان توانسته اند خود را از جهنم دست ساز رجوی نجات دهند، سعی دارند تمام دیده ها و شنیده ها و مشاهدات خود را به گوش جهانیان برسانند. سعی دارند حقایق را آن طور که هست افشا کنند تا همه بدانند در درون تشکیلات این به ظاهر سازمان! چه می گذرد.
تهاجمی وسیع و گسترده نیز از سوی سازمان علیه خانواده ها و جداشده ها درجریان است، تا جایی که حتی مسعود رجوی در اسفند 1399 در یک فایل صوتی، از ترور تک تک جداشده ها و سرب داغ ، صحبت به میان آورد و بی محابا علیه آنان به تاخت و تاز پرداخت.
در آلبانی هم وضعیت بدین منوال است، هر روز علیه جداشده ها، توطئه ای جدید شکل می گیرد و به یمن دلار و یوروهای سازمان، پلیس و نیروهای امنیتی خام شده و علیه جداشدگان اقدام کرده و می کنند، فسادی گسترده از سوی سازمان در آلبانی شکل گرفت، اما عاقبت کف های روی آب به کناری زده شد و همین اواخر بود که با ورود نیروهای امنیتی و پلیس به داخل مقر اشرف 3 ، پرده از بسیاری اقدامات تروریستی سازمان برداشت.
اکنون دراین مرحله ، نیاز به روایت های بیشتر و بیشتر است، سازمان در لبه فروپاشی و ریزش نهائی قرار دارد، انجمن آسیلا این نقش را بخوبی ایفا می کند. برگزاری میزهای کتاب ، نمایشگاههای مختلف در آلبانی، مراجعه به رسانه ها و مصاحبه های متوالی، حمایت از جداشدگان جدید و قدیم، همه از اقدامات شایسته و در خور تحسین این انجمن است،.در داخل هم خانواده ها با برگزاری تجمعات مختلف درخواست های ملاقات خود را مطرح می کنند، اما بیان روایت های جدید ، برگزاری نمایشگاههای متعدد و روشنگرانه ، میزهای کتاب در مجامع فرهنگی، مصاحبه های افشاگر، بردن تضاد مجاهدین خلق به میان مردم، استفاده از اهرم های رسانه ای متعدد، نشر کتب مختلف، نوشتن مقالات متعدد آگاهی بخش و افشاگرانه، صدور و ابلاغ احکام قضائی مختلف علیه سازمان به دولت ها ، در تنگنا قراردادن سازمان و اهرم های اجرائی آن و بسیاری اقدامات دیگر ، امروز و در این مرحله علیه رهبران سازمان ، بسیار بیشتر از گذشته تاثیرگذار خواهد بود چرا که سازمان مجاهدین آخرین نفس هایش را می کشد. هر روز شاهد اخبار ریزش از بدنه سازمان هستیم. همان طور که همیشه نور بر ظلمت پیروز است، تلاش خانواده ها و اعضای جدا شده و خواسته به حقشان و هدف مقدس شان بالاخره به بار می نشیند و سران جنایتکار سازمان بالاخره باید پاسخگوی عملکردهای شیطانی شان باشند.
محمدرضا مبین