انقلاب ایدئولوژیک وضعیت فرقه رجوی را خرابتر از قبل کرد

باند رجوی طی نوشته ای ادعا کرده است که مجاهدین انقلاب ایدئولوژیک را سرچشمهٔ دارایی‌ها و توانمندیهای خود می‌دانند؟!
لابد خواننده گرامی اطلاع دارد که رجوی بعد از شکست فاجعه بارش در عملیات خود انتحاری فروغ جاویدان، مدت ها گرفتار بن بست عمیق شد و مشاهده کرد که اعضای باقیمانده سازمانش که اغلب همسر و فرزندی را در این عملیات پرنکبت از دست داده بودند ، زبانشان باز شده و انتقادات وسیعی از این تصمیم دیوانه وار مسعود خودشیفته و متوهم میکنند و این انتقادها میتواند تشکیلات او را که باخدعه و نیرنگ و فریبکاری درست کرده بود ، بکلی ازهم بپاشاند .

او برای نپذیرفتن این شکست مفتضحانه فرار به جلو کرد و با برگزاری جلسات طولانی “تنگه وتوحید” درصدد اثبات این مسئله درآمد که گویا رزمندگانش در حین عملیات به همسر و فرزندان خود فکر میکردند وانرژی کافی را برای پیروزی در این عملیات بکار نبرده اند و بنابراین آنها مقصرند ونه خود مسعود و مریم رجوی!

بعد از فراهم ساختن لابی هایی درون تشکیلات ومهیا نمودن بله قربان گوهای حقیر و بادمجان دور قاب چین ، دست به کودتای سازمانی زد و اعلام نمود که باید اساس خانواده در مناسبات مجاهدین از ریشه برکنده شود و جزخودش و مریم ، کسی حق داشتن همسر و فرزند نداشته باشد و به مرور زمان این زنان صدها نفری مطلقه را به نکاح خود درآورد و تدریجا به آنها مقام و موقعیت کذائی داد تا این همسران عدیده اش به او کمک کنند تا مردان همطراز خود را با به زیر کشیدن هرچه بیشتر ، تحقیر و بی خاصیت نموده و هر حریف احتمالی ومدعی را از سر راه خود بردارد که البته درانجام این جنایت – که جنایتی ازجنس نسل کشی بود- موفق شد وضرری که دراین کار کرد جدایی تعداد قابل توجهی ازاعضای سازمان بود که تن به طلاق اجباری ندادند.

پس دارایی مجاهدین که ادعای تصاحب اش را دارند، ازاین راه عمیقا غیر طبیعی وضد ابتدائی ترین حقوق بشری بدست آمده که هیچ انسان نرمالی ، مشروعیت آنرا برسمیت نمیشناسد!

تمام قلم بدست های این فرقه مخرب ادعا دارند که مجاهدین عادت ندارند، به ستایش و تبلیغ ژورنالیستی و بازارپسند کرده‌های خود بپردازند که حرفی است بغایت دروغ و من بهمراه متخصصان مردم گرایی که در این مورد با آنها صحبت کرده ام یا آثار مکتوب شان را مطالعه کرده ام، با قاطعیت تمام اعلام میکنم که در ایران هیچ گروه اپوزیسیونی مانند فرقه منحوس رجوی وجود ندارد که اینهمه بنفع خود یک کلاغ و چهل کلاغ بکند و باشد که در آینده هم چنین جریانی بوجود نخواهد آمد و از این رو بوجود نخواهد آمد که این باند مخوف مرزهای قباحت را بصورت کامل رد کرده است!

میگویند که نخستین ارزش‌هایی که سازمان مجاهدین بر اساس آنها پایه‌ریزی شد، «صداقت» و «فدا» بودند و جواب من به این ادعا این است که گیریم که این پایه ریزی درآغاز و بیشتر در دوران محافل مطالعاتی چنین بوده و آیا این رویه در سال های بعدی هم حفظ و تقویت شد؟

البته که نشد و اگر بعدها صداقت و وفایی درکار بوده، نه ازسوی رهبران مجاهدین استحاله یافته، بلکه از طرف اعضای ساده و فریب خورده ای بود که جان دادند تا بر میزان شهوترانی ها و قدرت طلبی های مسعود اضافه کنند و معنی این کار نه صداقت و وفا، بلکه عین سادگی و فدا شدن در راه کج و خیانت بار بوده است!

درزمانی که رهبری فردی بر تار و پود سازمان اسبق مجاهدین خلق چنگ انداخته، رجویست ها صحبت از رهبری جمعی و قربانی شدن برای آزادی و سعادت مردم میکنند که ادعایی است که تنها فریب خوردگان رجوی را میتواند قانع کند وخواننده بی طرف با خواندن و شنیدن این ادعاها، لعن و نفرین مداوم نثار رجوی ها میکنند.

جریانی میتواند از رهبری جمعی سخن بگوید که فرد فرد رهبرانش در کنگره سرتاسری سازمانی و با رای مستقیم اعضای آن و حتی حضور نمایندگان احزاب دیگر بعنوان ناظر این انتخابات، برگزیده شوند که ما درطول این بیش از چهار دهه ، نمونه ای از آن را در سازمان تروریست و جاسوس معروف به مجاهدین خلق ، مشاهده نکرده ایم!

رضا اکبری نسب – عضو خانواده های اعضای دربند رجوی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا