سریال مرگ های مشکوک در فرقه مجاهدین خلق به صورت مستمر ادامه دارد و این بار قربانی آن یکی دیگر از اعضا به نام جعفر سهیلیان بود. دستگاه تبلیغاتی فرقه رجوی علت فوت وی را “سانحه حین کار در تاسیسات اشرف 3” عنوان نمود.
هر چند رجوی ها یک روده راست هم ندارند و اساساً دروغگویی و پنهانکاری از روش های ثابت آنها برای پیشبرد اهداف شان است و نمی توان به آنچه که درباره علت مرگ اعضای فرقه می گویند اعتماد نمود اما همین علت نیز خود گویای این است که در این فرقه تا چه حد از اعضای گرفتار بیگاری کشیده می شود. بیگاری هایی که بر اثر آن اعضای فرقه کشته شده یا آن که به بیماری های شدید دچار می شوند و از آنجایی که بیماری اعضا توسط رجوی ها به رسمیت شناخته نمی شود، این بیماری باعث عذاب فرد بیمار و در بسیاری موارد منجر به مرگ آنها می شود.
بیگاری کشیدن از اعضا امری مرسوم در مناسبات فرقه رجوی است. برای مثال یکی از روش های پر کردن وقت مان این بود که چهارشنبه ها نیروها را به عنوان تحت امر به ستاد ها می فرستادند تا کارهای آنها را انجام بدهند. اما چون هدف این بود که وقت مان پر شود بدون بررسی دقیق ما را برای کاری می فرستادند که بعد مشخص می شد نیازی نبود و یا عمداً برای پر کردن وقت درست شده بود.
برای آن که درک روشنی از اینکه رجوی ها با بیگاری کشیدن می خواهند وقت نیروها را پر کنند داشته باشید، نمونه ای که خود شاهد آن بودم را بیان می کنم. قرار شد نیروهای محور ما برای چند هفته، چهارشنبه ها تحت امر ستاد سررشته داری باشند. محل کارمان زاغه های مهماتی بود که در ضلع شمالی قرارگاه اشرف قرار داشت. اولین نوبت که برای تحت امری به قسمت سررشته داری رفتیم در توجیه کار گفتند قرار است سه زاغه که در آنها گلوله توپ های 130 م.م و 122 م.م قرار دارد را جابجا کرده و به زاغه های دیگر ببریم. طبق توجیه، کار را شروع کردیم و تا چند هفته کارمان ادامه داشت. با توجه به سنگین بودن جعبه های مهمات، تعدادی از بچه ها از ناحیه کمر و زانو دچار مشکل شدند و دیگر توان بلند کردن جعبه ها را نداشتند. کم شدن نفر باعث فشار بر نیروهای باقیمانده می شد که البته نه مشکلات افراد آسیب دیده و نه فشاری که بر بقیه نفرات بدلیل کم شدن نفر وارد می شد برای مسئولین مهم نبود و توجهی هم به نکات گفته شده نمی کردند.
با تمام مشکلات، این کار بعد از چندین هفته به اتمام رسید. همه فکر می کردیم از هفته بعد با تغییر موضوع کار، فشار کمتری را تحمل خواهیم کرد اما وقتی چهارشنبه هفته بعد به محل زاغه ها رفتیم با چیزی مواجه شدیم که نشان می داد نفرات برای رجوی و سران فرقه فقط ابزار هستند و هیچ ارزشی برای ما قائل نیستند و به هر قیمت می خواهند وقت مان را پر کنند. آنها به ما گفتند که در جمعبندی که داشتند به این نتیجه رسیدند که مهمات توپ باید به همان زاغه هایی که قبلاً در آن بودند برگردانده شوند! در مقابل اعتراض تنها جوابی که به ما دادند این بود که شما دارید “تقابل” می کنید! موارد زیادی از این گونه بیگاری ها و همچنین انواع و اقسام دوباره کاری ها وجود داشت که با هدف پر کردن وقت برای اینکه فرصت فکر کردن نداشته باشیم تولید می شدند.
همچنین موارد زیادی بود که افراد بر اثر فشار شدیدی که در حین کار بر آنان وارد می شد تمرکز خود را از دست داده و در نتیجه سوانحی به وجود می آمد که موجب مرگ می شد. در اینجا برخی از آنها را ذکر می کنم:
– گفته شد فردی به نام علی فرجاد بر اثر برخورد یک آیفا به او در داخل پارکینگ کشته شده است.
– فردی به نام مصطفی در حین کار بر اثر برخورد قطعه ای به نام “بچه رینگ” به سرش کشته شد.
– یکی از افراد در حین کار با آبگرمکن بر اثر انفجار آبگرمکن کشته شد.
– یکی از زنان در حین تنظیف سلاح بر اثر آتش سوزی کشته شد.
– در خرداد 1366 شش تن از زنان بر اثر چپ شدن ماشین شان در جاده خالص به بغداد کشته شدند. علت حادثه خستگی بیش از حد راننده و خواب آلودگی وی اعلام شد. این خستگی ناشی از بیگاری کشیدن بیش از انداده از افراد و منجمله راننده بود.
– فردی به نام سعید عمادزاده در خرداد 1366 در اثر تصادف کشته شد.
– یکی از نفرات به نام ماشاالله رحمانی در اواسط دهه 70 به همراه یک افسر عراقی در حال گشت زنی در اطراف مقر رجوی در قرارگاه پارسیان بود که ماشین شان بدلیل خواب آلودگی وی که ناشی از خستگی شدید بود در کانال آب سقوط می کند. افسر عراقی خودش را نجات داد اما ماشاالله در آنجا غرق وکشته شد و قربانی رجوی ها گشت.
خلاصه آن که چون رجوی ها به اعضای فرقه به چشم برده و ابزار نگاه می کنند، بیگاری کشیدن از اعضا یک روش مرسوم در فرقه رجوی است که در نتیجه آن بسیاری از اعضا دچار بیماری های شدید و بعضاً جبران ناپذیر شده یا آن که بر اثر فشار کار تمرکز خود را از دست داده و در اثر سانحه کشته می شوند.
صالحی