بالاخره سایت های سازمان، با اشاره ای دیرهنگام و از روی جبر، نسبت به تاسیس انجمن نجات در آلبانی واکنش نشان دادند و مهم تر از همه به درخواست محاکمه سران مجاهدین از سوی اعضای این انجمن اشاره کردند.
اصلا جای تعجب نبود که نوشتند:
” شعبهٔ وزارت جاسوسی و شکنجه رژیم آخوندی در آلبانی که تاکنون تحت نام «انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی» به جاسوسی و هموار کردن راه اقدامات تروریستی علیه مجاهدین و اشرف۳ عمل میکرد، با استناد به «نقطه عطف ۳۰خرداد ۱۴۰۲» (حمله به اشرف۳ در ۲۰ژوئن ۲۰۲۳) در منتهای وقاحت و دریدگی خاص دژخیمان بدون هرگونه پردهپوشی اعلام کرد: «تصمیم گرفته شد تا با اجازه انجمن نجات، این فعالیت ها در چهارچوب اساسنامه و اهداف انجمن نجات تحت عنوان “انجمن نجات آلبانی” به عنوان نماینده رسمی انجمن نجات در کشور آلبانی برای حمایت از ایرانیان ادامه یابد». منظور از اجازه گرفتن از انجمن نجات، با ذکر نام مدیرعامل آن در تهران (ابراهیم خدابنده) اجرای دستورات وزارت بدنام در تهران است. “
انتساب انجمن نجات به ارگان های دولتی، از شگردهای همیشگی رجوی ها به هر فعالیت حقوق بشری از سوی جداشدگان است، به خاطر نداریم که رجوی ها از یک جداشده تعریف و تمجید کنند، همه بدون استثناء مزدوران وزارت اطلاعات نامیده می شوند، فعالیت های حقوق بشری برای آزاد کردن اعضای در اسارت هم ، همیشه اقدامات تروریستی علیه مجاهدین نامیده می شود، پس اگر در چند سطر خزعبلات مزدوران رجوی را بخواهیم پاسخ بدهیم :
هنوز فراموش نکرده ایم که پدران و مادران کهنسالی که برای درخواست ملاقات به پادگان اشرف در عراق می آمدند و روزها و ماهها پشت درب اشرف در گرمای حاد روز و شب می گذراندند را به دستور رجوی سنگباران می کردند و مزدور می نامیدند، گویا وزارت اطلاعات بیکار نشسته و از هشتاد و نود ساله ها هم عضوگیری می کند! مگر دیدن فرزند چه خواسته غیرعادی است که نباید بدان تن داد، سازمانی که مدعی آزادی و حقوق بشر است، مگر این آزادی ستانی برای خلق و مردم نیست ، پس چرا همان مردم را بخاطر یک درخواست انسانی، مزدور و خائن می نامند؟
انجمن نجات آلبانی از اعضایی ساده و صادق تشکیل شده است که فقط اهداف انسانی و حقوق بشری را دنبال می کند، فرار مستمر سران سازمان از پاسخگویی به خواست خانواده ها برای ملاقات با عزیزان شان که از یک منطق انسانی برخوردار است، عادی نیست، چرا سازمان از این خواسته های برحق و عادی فرار می کند؟ بیان تجربیات جداشده ها مگر خلاف واقع است که عمد دارید آنان را مزدور بنامید؟
مشکل رهبران سازمان، این است که حقیقت را نباید بیان کرد، سازمان مجاهدین با مستندات تاریخی مشکل دارد، آنها با اساس زندگی و خانواده در تضادی آشتی ناپذیر هستند، این همه هم در حالی است که رهبران سازمان در زندگی بورژوایی غرق شدند، اما برای اعضای ساده سازمان نسخه های فرقه ای می پیچند، چطور است که مریم رجوی با هزار رنگ لباس عکس می گیرد، به سوئیس برای عمل های زیبایی و بوتاکس می رود، بنا به مستندهای موجود وقتی از مسعود رجوی حامله می شود برای سقط به بیمارستانی در پاریس برده می شود، از انقلاب درونی مجاهدین خبری نیست و همه چیز برای رهبران در این فرقه مشروع شمرده می شود؟ پس انقلاب درونی شما برای اعضای ساده سازمان است، نه برای خودتان و عیاشی های مسعود رجوی .
امروز انجمن نجات آلبانی به نقطه امید صدها خانواده مبدل شده است، خانواده های فعال و مرتبط، همه از انجمن نجات خواستار ملاقات با فرزندانشان هستند، مراجعات انجمن نجات در داخل و خارج، به ارگان های حقوق بشری، صلیب سرخ و کمیساریای عالی پناهندگان و سازمان ملل و … یک اقدام بشردوستانه و انسانی است و هیچ مغایرتی با هیچ اصل انسانی ندارد و همه از آن حمایت می کنند، چه سازمان مجاهدین و رهبرانشان دوست داشته باشند و چه دوست نداشته باشند. اگر نابودی یک سازمان مدعی انقلابی گری و پیشتاز بودن ، با یک ملاقات ساده پدر و فرزندی و مادر و دختری ، رقم خواهد خورد، پس وای به حال چنین سازمانی که به بادی بند است و به مویی .
خود سازمان بخوبی می داند که در آلبانی ، بدون اطلاع و اجازه مقامات کشوری ، نمی توان یک برگه ساده اقامت گرفت ، چه برسد به فعالیت گسترده با مقاصد حقوق بشری یک انجمن، به عرض و طول انجمن نجات، پس یاوه گویی های مشمئزکننده سازمان در اطلاعیه شورا، فقط برای مصرف داخلی فرقه می تواند باشد که می خواهد همه چیز در دنیای عادی را سیاه جلوه بدهد.
همه جداشدگان در آلبانی با شرایط سخت معیشتی، در جاهای مختلف مشغول به کارهای عادی هستند و حقوق خیلی کمی می گیرند که فقط گذران زندگی می کنند، مزدور مریم رجوی است که از اسرائیل و آمریکا و عربستان پول می گیرد و مثل اشراف در اروپا زندگی می کند، ساده زیستی اعضای جداشده از سازمان ، گواه شرافت و غیرت آنهاست که تن به بیگانگان نفروختند و وطن فروشی نکردند، که اگر چنین بود ما نباید شاهد زندگی ساده و بی آلایش آنها می بودیم.
الان همه خانواده ها، در شکلی متحد، پشت فعالیت های انجمن نجات داخل و خارج هستند، اگر سازمان با انجمن نجات مشکلی دارد، باید خود را مقابل خانواده ها قرار دهد که البته سالهاست چنین کرده است، پس باید بداند که هرگز نخواهد توانست که پدرها و مادرهای سالخورده خواستار ملاقات را شکست بدهد، پس تا دیر نشده سران سازمان باید به خواسته های برحق خانواده ها تن بدهند تا از انجمن نجات و خواسته های برحق آن ، خلاصی یابند.
محمدرضا مبین