مار رجوی از تلاویو تا اورسوراواز

مار خفته مسعود از 63 تا 98

سالهای طولانی است که مسعود رجوی با دادن آدرس اشتباه، اعضای فرقه را از “سرِ مار” می ترساند. اولین بار در سال 1363 بود که وی به یاد سرِ مار افتاد و “صلح و زندگی” را مشروط به “کوبیدن سر مار در تهران” کرد و چند ماه پس از آن، خود را از زبان مریم قجرعضدانلو، “رهبر عقیدتی مجاهدین” و تنها انسان شایسته برای هدایت شیعیان معرفی کرد و راه را برای سرکوب معترضان (تحت لوای دین) هموار کرد و طی دو دهه هزاران عضو مجاهدین و هزاران سرباز ایرانی را به کشتن داد و آنرا دستوری از جانب خدا و امام زمان خواند. اما این پایان “مار پروری” مسعود نبود. شکست های پی در پی نظامی، سیاسی، تشکیلاتی و حقوقی (که راه به شکست ایدئولوژیک هم می برد)، باعث شد که از فروردین 1398 دوباره مبحث “سرِ مار” را روی میز بیندازد و تکرار کند. اینکه چرا مسعود از ابتدای خزیدن زیر چکمه صدام تا پس از تبعید نیروهایش به آلبانی، به فکر مار نبود ولی بناگاه قبل از فتنه آبان 98 به یاد آن افتاد، قابل توجه است و به نظرم به تشکیل ارتش آزادیبخش، و امید بستن به صدام بازمی گردد که تصور داشت با اتکا به آن می تواند جمهوری اسلامی را براندازد اما وقتی نیش ارتش او با سقوط صدام شکست و متوجه گردید که بدون آویزان شدن به آمریکا و اسرائیل نمی تواند کاری از پیش ببرد، برای جلب توجه غربی ها و عبری ها، دوباره به دستاویز “مار” چنگ زد و آنرا از غلاف بیرون کشید و در فروردین 1398 ادعا کرد که “تهدید برای مردم، نکوبیدن سر مار” است و در تیرماه همین سال نیز پیرامون آن هشدار مجدد داد و خواهان خلع سلاح بازوی نظامی مردم ایران شد که بسیار با خواسته کارفرمای صهیونیست وی همخوانی داشت.

مار خفته مسعود از 63 تا 98
مار خفته مسعود از 63 تا 98

مار در آتش مقاومت

اینکه آمریکا و متحدین اش در منطقه چگونه با کمک ایادی خود بویژه مجاهدین، فتنه 98 را بر اعتراضات مردمی سوار کردند و آنرا به ویرانگری، آتش سوزی و تروریسم کشیدند، خود بحث مهمی است که البته شناخت آن برای نسل جوان پندآموز است. مردم ایران این فتنه را هم با هوشیاری از سر گذراندند و به مراحل بعدی رسیدند که مهمترین آن در پاییز 1401 بود. فتنه ای گسترده و پیچیده که بسیاری از جریان ها را افشا و رسوا کرد. با استقامت خونین نیروهای مدافع امنیت و هوشیاری جوانان، ماهیت واقعی براندازان (که به شکل رسوایی مشغول چنگ و دندان کشیدن به یکدیگر بودند تا دلارهای بیشتری از آن خود کنند)، آشکار شد و به پایان عبرت انگیز خود رسید.

در این میان، زوج رجوی نیز (که روی این فتنه بیشترین حساب را باز کردند و از هیچ جنایت و اقدام نفرت انگیزی فروگذار ننمودند و صراحتاً دستور ترور و آتش زدن جوانان مدافع امنیت می دادند)، در اوج توهم سرنگونی نظام، گرفتار بزرگترین ضربه امنیتی شدند و تشکیلات آنها در آلبانی تا نقطه فروپاشی پیش رفت و مریم نیز آواره کشورهای مختلف اروپایی شد تا جان سالم بدر ببرد. این ضربه بحدی کاری بود که تا چند ماه راه تنفس فرقه رجوی را بسته بود، هرچند تلاش داشتند تا در سالگرد فتنه، بحران جدیدی را دامن بزنند، اما پاسخ منفی مردم ایران به مجاهدین و سایر جریانات، شکست سنگین دیگری به پیکر بیگانه پرستان وارد کرد. در نهایت، کارفرما نیز از سوی محور مقاومت گرفتار ضربه بزرگ و جبران نشدنی شد که تا به امروز از باتلاق آن بیرون نیامده است.

در چنین وضعیتی، زوج رجوی دوباره “سرِ مار” را به پاییز گره زده اند تا بلکه رئیس بزرگ را از گرداب مقاومت بیرون بکشانند و به آن جان تازه ببخشند. به همین خاطر مجدداً بازی “مار و پله” کلید خورد و شاهد تکرار همان نمایش های پیشین از سوی مریم و مسعود رجوی شدیم که اینبار با سوء استفاده از موقعیت منطقه ای، برای نجات کارفرما دست به دامان غربی ها شده اند و از آنها می خواهند که بجای مردم غزه، به بمباران مردم ایران بپردازند و تهران را هدف قرار دهند. واضح است که بازی “مار” به خواست زوج رجوی چیده نشده و آبشخور دیگری دارد که باید آنرا یافت.

اینکه مسعود در 15 مهرماه از تابوت بیرون می زند و خواهان “هدف قرار دادن سرِ مار” می شود و دو هفته بعد مریم (در سالروز انتخاب خود به ریاست جمهوری خودخوانده) ادعا می کند که “برای صلح و آزادی باید سرِ مار را هدف قرار داد” و چند مزدور هم در سیستان بکار می گیرد تا این نمایش را اجرا کنند، ، یک بازی حزبی و گروهی نیست بلکه یک خط مشی سیاسی است که از سوی کارفرما ابلاغ شده و با این دید باید بدان نگریست.

مار در آتش مقاومت
مار در آتش مقاومت

سرِ مار در تلاویو، دمِ مار در پاریس!

گفته اند که جوجه را باید آخر پاییز شمرد… چه بسیار جریان ها و چهره ها که خود را در این ایام به نمایش گذاشتند و ماهیت خود را آشکار کردند. این که مریم از مخفیگاه و مسعود از تابوت، و بچه شاه از درون شبکه صهیونیستی خواهان کوبیدن “سرِ مار” در تهران شده اند، و از آنسو مایک پمپئو هم به “مارگیری” روی آورده تصادفی نیست. این سیاست از اتاق فکر دیگری در ازای دستمزد کافی به آنان ارائه شده تا توجه مردم جهان را به سمت ایران منحرف کنند و افعی واقعی بتواند بی دغدغه به خوردن کودکان و نوزادان ادامه دهد. همچنانکه در یک کانال تلویزیونی اسرائیلی هم، یک میزگرد از سوی کارشناسان صهیونیست برگزار شد که حرف های قابل توجهی پیرامون “سرِ مار” در آن رد و بدل گردید. شازده رضا هم در همین روزها در شبکه اینترنتی وابسته به صهیونیست ها، “سرِ مار و چشم اختاپوس” را به داخل ایران حواله کرد تا سرسپردگی خود را به نمایش بگذارد…

سرِ مار در تلاویو، دمِ مار در پاریس!
سرِ مار در تلاویو، دمِ مار در پاریس!

در کنار همه اینها، روز 17 آبان، نمایش مهمتری در کنار کاخ سفید برپا شد که در آن 4 کاندیدای حزب جمهوریخواه، با هم رقابت داشتند تا در انتخابات ریاست جمهوری 2024 شرکت کنند. یک سوی این پرده وزیر پیشین خارجه “نیکی هیلی” بود که با لحنی نفرت انگیز و کینه توزانه علیه مردم غرب آسیا موضعگیری کرد و خواهان نابودی ایران (در راستای محوِ محور مقاومت) شد، و در سوی دیگر هم “سناتور تیم اسکات” قرار داشت که با زبانی نفرت آلود و نتانیاهو پسند فریاد زد “شما باید سرِ مار را قطع کنید و سرِ مار هم در ایران است”.

به این ترتیب، آبشخور کلیدواژه “سرِ مار” را باید در بین سرسپردگان به صهیونیسم یافت که هرکدام به زبان خود این خط را پیش می برند و امتیاز می گیرند.

سرِ مار در تلاویو، دمِ مار در پاریس!
سرِ مار در تلاویو، دمِ مار در پاریس!

در این توفان کوبنده که سرنوشت بچه کش ها در سرزمین های اشغالی را به سقوط نهایی نزدیکتر می کند، طبیعی است که هر جریان تبهکار و خیانتکاری به زد و بندهای اقتصادی و سیاسی تمایل پیدا کند تا از این نمد کلاهی برگیرد. یکی به فکر ریاست جمهوری آینده خود است و دیگری به فکر گرفتن دستمزدهای کلان. بوی گندم ری، هر انسان متزلزل و ناپاکی را به طمع وامی دارد تا براحتی پا روی اصول انسانی بگذارد. در اینجا هم آنچه برای مسعود و مریم رجوی اهمیتی ندارد، خون هزاران کودک بیگناه است که در غزه روی زمین ریخته می شود. اما آنچه برای ما در این بازی آشکار شد اینکه یقیناً سرِ این مار را باید در “تلاویو” و دم آن را در “اورسوراواز” پیدا کرد.

حامد صرافپور

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا