سازمان تروریستی مجاهدین خلق به طور پیوسته دم از حقوق بشری می زند که حتی الفبایش را هم نمی داند و یا می داند و به عمد اجرایی نمی کند و درست در خلاف جهت رفتار می کند یعنی نقض فاحش حقوق بشر.
سرکردگان فرقه مدام در تلاشند تا چهره منفورشان را با واژه های قشنگ حقوق بشری بزک کنند و به خورد دنیا بدهند. البته که شاهدان عینی عملکردهای واقعی آنها هیچ گاه نمی گذارند و نگذاشته اند که به این مقصود کثیفشان برسند.
بیاییم کمی به وضعیت حقوق بشر در سازمان مجاهدین خلق بپردازیم، سازمانی که رهبران آن از ریز و درشت و بطور بی وقفه ای دم از حقوق بشر می زنند و مدعی هستند که باید جایزه نوبل نه تنها یک بار بلکه هر ساله به خانم مریم رجوی که نقض کننده اصلی حقوق بشر نه تنها در تشکیلات رجوی بلکه علیه مردم ایران است داده شود! کسانی که خودشان یک لحظه حقوق بشر را رعایت نمی کنند چه ادعایی دارند. بالاخره باید یک جوری خودشان را از زیر ذره بین حقوق بشر بین المللی بیرون بکشند و توجهات را از روی خود برداشته و به طرف مقابل خود معطوف نمایند.
بکار گیری ترفند کهنه و قدیمی حقوق بشر رهبران گروه تروریستی رجوی که آن را بعنوان یک اهرم مهم بکار میبرند چیز جدیدی نیست و هر از گاهی آنرا بکار میگیرند. البته ما رها شدگان از دام مرگبار تشکیلات فاشیستی رجوی هم بیکار ننشسته ایم و تلاش داریم که خوانندگان و دنبال کنندگانمان را از این ترفندها و شانتاژها آگاه کنیم و نگذاریم رهبران این گروه تروریستی به اهداف شوم خود برسند و جوانان ایران زمین را به کام مرگ بکشند.
قطعاً که بارها در خصوص ممانعت سازمان ضد خلق مجاهدین از ملاقات خانواده ها و فرزندانشان مطلب دیده و یا خوانده و یا شنیده ایم. البته ما به عنوان اعضای سابق سازمان با گوشتو پوست و استخوانمان این نقض حقوق بشر را لمس و تجربه کرده ایم.
به جرأت می توان گفت این ممانعت از دیدار و تماس خانوادگی پدیده ای بسیار بسیار نادر است. قریب به اتفاق زندانیان در هر کجای دنیا که باشند اجازه ملاقات با خانواده هایشان را دارند.
ما در تاریخ کشورهای جهان زندان های بسیاری را داریم که از نظر شدت عمل در خصوص زندانیان وحشی ترین اعمال را انجام میدهند تا زندانی را وادار به پذیرش قوانین خود بنمایند، زندان آلکاتراز در آمریکا، زندان ابوغریب در عراق، زندان گوآنتانامو در خلیج گونانتامو و چندین زندان دیگر که زبانزد هستند، هیچکدام از این زندان ها ممنوعیت کاملی را برای زندانی ایجاد نمیکردند ، حتی در بدترین شرایط نامه نگاری رایج بوده و بین اعضای خانواده و زندانی تماس برقرار بوده است و از حال همدیگر جویا می شدند ، اما در زندان و تشکیلاتی که رجوی ها به راه انداخته اند ما شاهد یک نوع جدید از بربریت و وحشیگری می باشیم. هیچگونه اجازه دیدار و تماس خانوادگی برای اعضای سازمان ضد خلقی مجاهدین متصور نیست الا اینکه عضو و یا اعضا برای رسیدن به این خواسته برحق خود از کمپ استقراری خودشان فرار کرده و در دنیای آزاد بتوانند برای خودشان ارتباط با خانوده هایشان را میسر نمایند.
و اینگونه است که فرار به جلو و شانتاژ مدام در حال شکل گیری و تداوم است، اما شاید برای خوانندگان عزیز همواره این سوال پیش آمده و می آید که آخر با چه قانون و با چه استدلال و چه منطقی رهبران سازمان مجاهدین اجازۀ یک دیدار سادۀ خانوادگی را نمی دهند ؟ آیا این عجیب نیست ؟
در پاسخ باید عرض کنم که در گروه ها و سازمان ها و احزاب و یا حتی در برخی حکومت های دیکتاتوری وقتی موضوعی باید پیش برود ابتدا با زبان خوش و در مراحل بعدی با زبان تطمیع و در نهایت با زبان تهدید و زور و ارعاب کارهایشان را پیش میبرند، فرقۀ رجوی هم از این قاعده و قانون مستثنی نمی باشد و برای رسیدن به اهداف خود دست به هر اقدامی میزند.
زیرا آنان قوانین فرقه ای را در گروه خود رواج داده اند و همان قوانین در تشکیلات رجوی بسیار دُگم و شکاف ناپذیر می باشد، در قوانین آن ها چیزی به اسم خانواده بعنوان فامیل و یا خویشاوند و یا یک دوست و حتی یک فرد مثبت و صلح طلب مطلقا تعریف نشده است، برعکس، خانواده بعنوان یکی از اصلی ترین دشمنان فرقه بحساب آمده و باید با آن به هر شیوه ممکن برخورد نمود تا مانع از ایجاد هر گونه ارتباط شد.
چرا در نظرگاه تشکیلات رجوی خانواده خطرناک بوده و در خط مشی سازمان باید مدام با آن برخورد کرده و سرکوبش نمود؟
پاسخ این است که خانواده آنتی تز و پادزهر فرقه گرایی و بت پرستی است، از آنجا که رهبری فرقه تلاش میکند خودش را بعنوان عنصری جا بیندازد که باید مدام ستایش شده و مورد تعریف و تمجید قرار بگیرد و هر گونه اقدامی علیه خودش را مطلقاً بر نمی تابد، هراقدامی که اهمیت رهبری در فرقه را زیر سوال ببرد و یا رهبری را کم رنگ کرده واز نقش او بکاهد و در مجموع هر موردی که نقش رهبری را خنثی یا باطل نماید خطرناک محسوب شده و باید از سر راه کنار گذاشته شود، از این رو است که بطور عام در تمام فرقه ها و بطور خاص در فرقۀ مسعود رجوی خانواده یک عنصر بسیار خطرناک محسوب شده و باید آنرا دشمن بالقوه بحساب آورد و باید با آن برخورد نمود تا نقش رهبری فرقه در بالاترین نقطه حفظ شده و از اهمیت آن به هیچ عنوان کاسته نشود.
شاید باور نکنید توضیح همین چند پاراگراف برای بسیاری از خانواده ها کار دشوار و سختی است زیرا باورش برای آنان سخت است که فرزندشان در جای دیگر و اسیر دست کسانی باشد که هیچ نقشی در حیات قبلی آنان نداشته اند و هیچ عطوفتی نسبت به آنها ندارند. از بدو تولد تا بزرگ شدن و مدرسه رفتن و سالهای زیاد زندگی را که پدر و مادرها شکل داده و درد و رنج و بدبختی های آنرا کشیده اند. خانواده ها باور نمیکنند که فرزندانشان همه آن روزها را ناگهان فراموش کرده و چیزی به خاطر نیاورند. درک این موضوع فوق العاده کار سختی است، اما به یمن تلاش ها و روشنگریهایی که در انجمن های نجات در سرتاسر کشور انجام میگیرد توانسته ایم افکار عمومی بویژه جوانان را تا حد زیادی روشن و آگاه نمائیم تا خدای نکرده به سوی فرقه های مرگبار از جمله مرگبارترین آنها یعنی فرقه رجوی سوق پیدا نکنند تا نه خودشان و نه عزیزانشان را درگیر ماجراهای عجیب و غریب ننمایند. این تلاش ها بصورت گسترده ای انجام شده و همچنان ادامه دارد.
از این رو است که ابتدا باید حربه و سُس حقوق بشر را از دست زندانبانان مستقر در کمپ اشرف 3 گرفته و افشا نمود تا بعد بتوانیم موضوعات دیگر را برای افکار عمومی روشن نمائیم.
بخشعلی علیزاده