روش های مجاب سازی روانی در فرقه مجاهدین – قسمت هشتم

سوءاستفاده احساسی

در قسمت قبل درباره فشار همتراز و سرمشق سازی یا همان انطباق رفتارهای فرد با جمع نکاتی بیان شد. توضیح دادم که در تشکیلات مجاهدین علیرغم اینکه اعضای جدید از سیستم پذیرش و آموزش های اولیه ایدئولوژیکی و تشکیلاتی و امنیتی می گذرند ولی انطباق رفتار با جمع پیرامون، اصلی ترین نقش در تنظیم رفتار هر عضو جدید و یا حتی قدیمی تر دارد.

“تمکین بدون اراده” یکی دیگر از کارکردهای دستگاه فرقه ای مجاهدین است. وقتی در جریان سقوط صدام صفوف مجاهدین را ترک کردم و به کمپ آمریکایی ها رفتم بیست سال از حضورم در قرارگاه اشرف می گذشت. وقتی به  ین دوران فکر می کردم می دیدم من هرگز گذر زمان را حس نکرده ام.

گویی همین دیروز بود که در کشور ترکیه و در شهر استانبول در دانشگاه مشغول تحصیل بودم و حال  مثل آدمی که از  خواب  سنگینی بلند شده باشد خودم را در کمپ آمریکایی ها یافته و هاج و واج  به اطرافم نگاه میکردم و تنها واقعیتی را که می توانستم حس کنم این بود که ذهنم در همان نقطه ورودم به تشکیلات مجاهدین متوقف شده ولی جسمم بیست سال پیرتر  شده است. در حالیکه در بیرون از تشکیلات هم خیلی از چیزها تغییر کرده و زندگی طبق روال معمول خود ادامه داشت.

تغییر در رفتار اعضای فرقه مجاهدین تدریجی و کاملا غیر محسوس صورت می گیرد ، شاید کمتر کسی در لحظه متوجه این تغییرات در خودش بشود. شاید یکی دیگر از دلایل اصلی آن الگو برداری از رفتارهای یکدیگر است که توسط اعضای فرقه و بدون اراده صورت میگیرد و این رفتار ها به سرعت در هم دیگر سرایت پیدا می کند.

رفتارها و الگوهای تعریف شده ای در تشکیلات مجاهدین وجود دارد که خارج از آن نمی توان عمل کرد. برخی الگوهای رفتاری تماما از جانب رهبری فرقه و مسئولین و از بالا به پائین ساری و جاری می شود و آنها خیلی سریع تبدیل به ارزش های غیر قابل نقضی در بدنه تشکیلات می شوند.

ارزش هایی که در دستگاه انقلاب ایدئولوژی عرضه  میشود، دگم ترین نوع از رفتارهای تغییر ناپذیر در تشکیلات مجاهدین است. بنابراین هر عضو جدیدی که پای در تشکیلات مجاهدین می گذارد دقیقا باید مطابق این الگوها تغییر رفتار بدهد و چون تمامیِ محیطِ  حضورِ اعضا، نمایش همین رفتارهاست، بنابراین  خیلی  زود ولی غیر محسوس، هر عضو این رفتارها را تقلید و آنها را الگوی رفتاری خود قرار می دهد و شاید هم به همین دلیل تغییرات با سرعت بالاتری انجام می گیرد.

در تشکیلات مجاهدین اولین الگویی که ترویج داده می شود عدم حمل تناقض و یا بعبارتی داشتن صداقت در گفتار و بیان است هر چند خود تشکیلات رفتارهای دوگانه و فریبکارانه ای در تمامی عرصه ها اعم از سیاسی، نظامی، تشکیلاتی و حتی ایدئولوژیکی چه در رابطه با اعضای سازمان و چه در رابطه با بیرون از تشکیلات دارد ، ولی آنچه که از اعضای سازمان خواسته می شود “عدم حمل تناقض” است.

در تشکیلات به همه و بویژه به اعضای جدید یاد میدهند که برای حفظ رابطه و نزدیک شدن به رهبری باید به این اصل پایبند باشند وهیچگونه تناقضی در درون خودشان نداشته باشند حتی اگر این تناقض زشت ترین حرفی باشد که فرد در درونش نسبت به بیرون خود و یا هر پدیده ای دیگر دارد .

درتشکیلات به شما یاد میدهند اگر گفتن این حرف و این تناقض حتی باعث شود که شما از تشکیلات اخراج شوید باید آن را بگویید و لذا جایگاهی که از مسعود بعنوان رهبر عقیدتی در ذهن اعضا ایجاد میکنند از یک سو، و اینکه تنها با وصل بودن به رهبری است که رستگاری انسان بدست می آید، از سوی دیگر باعث میشود که اعضای سازمان از داشتن هرگونه تناقض و یا حرفی خلاف قوانین تشکیلات احساس گناه و بلافاصله آن را  نوشته و به تشکیلات بدهند.

اصلی ترین هنر تشکیلات این است که تمامی این احساسات را (احساس گناه، شرم،  ترس، علاقه و … ) بین فرد و رهبری سازمان ایجاد کرده و فرد بنوعی، تمامی هست و نیست خود را در گرو تبعیت از فرامین رهبری ببیند و آدمی هر لحظه در تلاش است که تمامی خواسته های رهبری را که جان دادن و کشته شدن در راه آرمانهای او کمترین است محقق کند و درست در بستر چنین رابطه ای است که تمامی این احساسات نیز معنا پیدا کرده و هر چیزی که این رابطه را مخدوش کند،  هرکدام از این حس ها در جای خود تحریک شده و به غلیان در می آید.

من شخصا بارها به دلیل تناقضاتی که در خصوص خیلی از مسائل سیاسی ، خطی و ایدئولوژیکی در رابطه با رهبری سازمان داشتم احساس گناه کرده ام و تا زمانی که آنها را ننوشته و به تشکیلات نمی دادم از این احساس گناه خلاصی نداشتم. هرچند نوشتن همین تناقضات نیز خود باعث می شد که در جمعی که آنها را بیان می کردم تحت انواع انتقادها و فشارهای روحی و روانی  قرار بگیرم. ولی تصور غالب این است که گفتن تناقض به مثابه زدن یک آمپول مسکن است هرچند در لحظه درد دارد ولی بعداً شما را تسکین میدهد.

وقتی تناقضی بهم دست میداد در درونم احساس شرم میکردم و این پدیده آنقدر در تشکیلات قوی بود که حتی در چنین وضعیتی از نگاه کردن به عکس رجوی هم می ترسیدم چرا که احساس می کردم با او یگانه نیستم و باید هرچه زودتر تناقضاتی که در درونم دارم را نوشته و به تشکیلات بدهم.

دستگاه فرقه ای مجاهدین کاملا حرفه ای است واسباب های لازم برای تغییردر رفتار اعضای فرقه را در اختیار دارد و آنچه که بخوبی عمل میکند دستگاه بازسازی فکری اعضای فرقه است و در این میان چیزی که هم به رهبری فرقه و هم به  اعضای فرقه بطور مشترک کمک می کند تا این فرآیند تغییر بخوبی پیش برده شود باورها و اندیشه های مذهبی و وجدان (داشتن صداقت در بیان و عدم حمل تناقض البته در مورد اعضای فرقه) است.

احساس گناه، شرم، ایمان، دوست داشتن و . . .   فرآیند وجدان آدمی و باورهای مذهبی هر فردی است که میتواند یا به تنهایی و یا باهم در یک طیف ملایم و یا قوی در هر فردی و در راستای تحکیم یک رابطه – یعنی رابطه بین فرد و رهبری عمل کند.

آرمانگرایی و اندیشه های سیاسی و مذهبی و البته با پیشتازی سازمان و رهبری مجاهدین بستر مناسبی برای ایجاد حس گناه، احساس وظیفه و ترس و همدلی در آدمی بوجود آورده  و در راستای  تحقق “تمکین بدون اراده ” بکار گرفته میشود. چرا که وجود سازمانی مثل مجاهدین و با رهبری کاریزماتیک آن  پیشاپیش خیلی از مسائل را حل و فصل کرده و بعنوان یک راه حل و نقشه راه در مسیر آدمی قرار می گیرد و این حس خوبی  به کسانی میدهد که می خواهند  به آرمانهایشان جامعه عمل بپوشانند.

اعضای عضو بگیر فرقه در مرحله جذب و رهبران فرقه و سایر مسئولین سازمان در مراحل بعدی روند بازسازی فکری،  تمامی این  شگردها و روشها را بکار می گیرند.

بررسی عواملی که باعث تمکین بدون اراده در تشکیلات مجاهدین می شود میتواند شامل مواردی مشابه آنچه که ذیلا آورده میشود باشد.

البته بخشی از این فرآیند در شروع جذب اعضای جدید، و بخشی دیگر در طول حضور آنها  در تشکیلات مجاهدین اعمال میگردد که مجموعه آنها به تمکین بدون اراده از تشکیلات منتهی میگردد و البته همچنانکه قبلا هم گفتم  تمامی این کنش و واکنشها نیز اساساً در ظرف مرید و مراد قابل تبیین و محقق شدن است.

بنابراین تشکیلات مجاهدین با مهارت تمام و با بکارگیری بخش و یا تمام عواملی که ذیلا مورد بررسی قرار میگیرند تغییرات مورد نظر خود را بروی اعضای جدید و یا قدیم اعمال کرده و براحتی  پدیده تمکین بدون اراده  را محقق می کنند.

ایجاد رابطه های عاطفی و بمباران محبت، تمایل به پذیرش اتوریته و داشتن رهبری، داشتن  تعهد و تعهدی کار کردن، ایجاد حس  وظیفه در اعضاء یعنی کار بی نام و نشان، الگوهای تغییر رفتار و نقشه راه، القاء  احساس گناه  و ترس ، و القاء  احساس کمبود از جمله این موارد است که در قسمت های بعدی مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

ادامه دارد…

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا