شخصی از شتری پرسید: از کجا می آیی؟ شتر گفت: از حمام گرم کوی تو! آن شخص گفت: آری راست گفتی، از چرک و کثافت زانوی تو پیداست!
آن یکی پرسید اشتر را که هی از کجا می آیی ای اقبال پی
گفت از حمام گرم کوی تو گفت: خود پیداست از زانوی تو (مثنوی)
اطلاعیه های مجاهدین، باصطلاح افشاگریها و . . . که با آب و تاب فراوان در رسانه های این فرقه معلوم الحال درج می شود مصداق تمام و کمال این چند بیت مولانا است که تفکر حاکم بر رهبران فاسد و بدنام این فرقه را آشکار می کند.
شاید این سؤال برای خیلی از مخاطبان این فرقه مطرح شده باشد چرا اخباری که این فرقه در سایت های رسمی و غیر رسمی اش درج می کند هیچگاه تاثیری بر جامعه پیرامون آن و حتی ایرانیان نداشته و کسی آن را جدی نگرفته است؟ پاسخ خیلی روشن است. چونکه این فرقه به راحتی دروغ گفته و به همه کسانی که با آنان مخالفت می کنند تهمت زده و بلافاصله آنان را وابسته به جمهوری اسلامی ایران و سیستم اطلاعات آن معرفی می کند.
رسانه های این فرقه حتی اگر به فرض خبر راستی را نیز انتشار دهند بازهم به دلیل ماهیت دروغگویی و شیطانی سران این فرقه کسی دنبال خبر از رسانه های این فرقه نیست. و به ندرت کسی به خبری به نقل از سایت های رسمی و غیر رسمی این فرقه استناد می کند که این نشان دهنده بی اعتباری گوینده آن است.
چنین وضعیتی مصداق گیر کردن در باتلاق است، نه راه پیش دارد و نه راه پس، فرقه دروغگو و بی شرمی که آلت دست سرویس های اطلاعاتی است و دائم زوزه می کشد پارس می کند و پاچه می گیرد.
اخیرا هم موضوع مهمی مثل کودک سربازی در فرقه تروریستی مجاهدین که بخشی از تاریخ سیاه و تاریک این فرقه در زمان پیوستن آنان به ارتش صدام است بار دیگر در اخبار رسانه های بین المللی قرار گرفته است.
تمامی تلخی قضیه اینجاست . در اوایل دهه ۱۹۹۰ صدها کودک از قرارگاه اشرف در خاک عراق به کشورهای اروپایی قاچاق شدند تا پدر و مادرهایشان به اجبار بتوانند همه وجود خود را وقف یک فرقه تروریستی که به ارتش صدام ملحق شده بود بکنند.
هزاران کودک از پایگاه نظامی این فرقه در خاک عراق از مسیر کشور اردن به خانوادههای هوادار در اروپا سپرده شدند. کشور سوئد نیز از جمله کشورهایی بود که تعدادی از این کودکان به کمک مقامات اجتماعی در آن اسکان یافتند.
طی سالهای گذشته تعدادی از آن صدها نفر که اکنون بزرگ شده اند در مصاحبهها و مطالب شان جداییهای دردناک خانوادهها را به تصویر کشیده اند و نشان دادند که چگونه این سازمان باصطلاح مبارز به طور فزایندهای دیکتاتور و فرقه شد.
جیغ های بنفش سران بی مقدار مجاهدین در دور جدیدی از فحاشی در قالب ادبیات لمپنیزم از زمانی آغاز گردید که “مستند کودکان کمپ اشرف” در جشنواره تمپوی سوئد به نمایش در آمد.
این مستند بخشی از زندگی همان کودکانی است که به اجبار و ترفند و دروغ در زمان حضور مجاهدین در ارتش صدام به کشورهای اروپایی قاچاق شدند .
البته این تمامی ماجرا و جنایت پیشگی مجاهدین نیست. این فرقه منحط زمانیکه برای کمک به صدام حسین به نیرو نیاز داشت تعدادی از این کودکان که در سن نوجوانی بودند بار دیگر با ترفند دیدار با پدر و مادرشان به خاک عراق کشانده شدند.
که تعداد قابل توجهی از آنان در مسیر اهداف وطن فروشی های رجوی در جبهه جنگ صدام با ایران کشته شدند و تنها تعداد کمی بار دیگر موفق شدند از چنگ این فرقه رهایی یافته و به کشور مبدأ باز گردند.
باید گفت عکس العمل های هیستریک سران این فرقه قابل درک است چرا که با نمایش “مستند کودکان کمپ اشرف” بار دیگر بعد از ۳۳ سال ماهیت ضد انسانی و چهره بزک شده رهبران فاسد و بدنام آن با مقولات حقوق بشری در معرض قضاوت و افشاگری جهانیان و ایرانیان قرار گرفت.
به همین دلیل است این فرقه منحوس بازهم به حربه کهنه و مضحک خود متوسل شد و آنان را “مزدوران وزارت اطلاعات”خطاب کرد تا بتواند خود را از زیر بار افشاگریهای آنان که هرگز در عمرشان ایران را ندیده اند رها کند!
حرف آخر اینکه میزان تهمت و دروغ و افترا و فحش و ناسزاگویی بر علیه مخالفین، توسط مجاهدین خلق به قدری زیاد است که هر شنونده ای را به یاد ابیات زیبای مولانا در اول این یادداشت می اندازد! رد پای “ادبیات لمپنیزم”در دفاع از حقانیت جعلی فرقه مجاهدین خلق که در تمامی بیانیه ها و اطلاعیه های این فرقه افراطی رانده شده از جامعه سیاسی – اجتمایی ایران، چه منتسب به رهبران بدنام و فاسد آن و چه تحت عنوان “سخنگوی مجاهدین” در این مصداق مولانا مستتر است: “خود پیداست از زانوی تو”.
نویسنده : سعید پارسا