صدایی لرزان و در گلو خفه شده، ته مانده ی لجنزاری است که گویا جسدی زنده نگه داشته شده است که در روزی نزدیک به دادگاه خلق کشانده شود وحداقل تقاص بخشی از جنایت ها و وطن فروشی ها و شکنجه ی اعضای سازمان خودش را بدهد. مسعود رجوی آبکشی ویترینی شده است که هر از چندگاهی بدون تصویر و فیلم با واکر سرپا نگه داشته می شود و خزعبلاتی از شرق و غرب عالم بهم می بافد، تا بلکه بتواند جانی دوباره به اجساد فریز شده در گورستان اشرف هایش بدمد.
راستی از 700 صفحه ی دیگر افزودن به کیفرخواست خودش و مزدورانش می گوید ، اما از فیلم مستند کودک سربازان خود که قبل از اکران ، با به میدان آوردن مشتی مزدور خود در خیابان های سوئد، سوزش خود را نشان داد، هیچ نمی گوید؟
از نقض مستمر حقوق بشر در اشرف 3 هیچ سخنی به میان آورده نمی شود، از حضور و تحکیم انجمن نجات آلبانی در بیخ گوشش صحبت نمی کند، اما با صدائی گرفته و از ته چاه، از کانون های خرگوشی و هزاران خرگوش بازی خودش می گوید! راستی چرا با وجود عملیات ها و ” پراتیک ” های خرگوشان ، ” رژیم ” هنوز سرپا مانده است؟ این کانون های خرگوشی کجاست؟ چرا هیچ آثاری ما از این صدها و هزاران پانتومیم ها ندیدیم؟
به گفته ی خودش : در 5 قاره ! کارزار داشته است، اما هیچ خبرگزاری حتی یک مورد را گزارش نکرده است. هیچ انعکاسی حتی در یک روزنامه ی محلی منعکس نشده است.
گویا او از جهانی دیگر می گوید که دراین کره ی خاکی نیست. دوختن آسمان به زمین و شرق وغرب 5 قاره بهم از شعبده ها و شگردهای دیرین اوست که به اصل مطلب نپردازد، تا کنون ما که سالها در محضر ایشان بودیم و سالهاست به گوش هستیم، هرگز سراغ نداریم که دیو اشرف ، یک انتقاد حتی بسیار خرد وکوچک از عملکردهایش بازگو کند، صدها و هزاران نفر را به خاک افکنده است، هزاران نفر را در درون اشرفهایش شکنجه و سربه نیست کرده است، هزاران زن و مرد جوان را پیر وسالخورده و عصاکش کرده است، اما جالب است که تا کنون خم به ابرو نیاورده است!
در 30 خرداد سال قبل ، هنوز بیاد داریم که چه وقایعی اتفاق افتاد، صدها پلیس و نیروهای امنیتی آلبانی ، به زور وارد تاریکخانه های رجوی شدند وبخشی از جنایات رجوی ها را به چشم دیدند، بر همگان آَشکار شد که دیگر حنای رجوی ، نزد آلبانیائی ها نیز رنگ باخته است، این فرقه ی آبرو باخته در جهان، دیگر همه چیز خود را باخته است، حتی آن دو گرمه هم که مسعود می گفت و مریم بدان فخر می کرد، نیز نمانده است، رهبران آس و پاس آن نیز در سوراخ موش ها عمر می گذرانند تا روز فرجام خواهی شان فرا برسد.
همه چیز اشرف پسین ، در رصد نیروهای پلیس آلبانی و نیروهای امنیتی این کشور قرار دارد. ما بدین باور هستیم که 30 خردادی دیگر در راه و در تقدیر این فرقه است، البته اگر تا آن روز این فرقه از درون به تلاشی کامل نرسد، تلاش های یاران ما در انجمن نجات آلبانی و خبر رسیدن پای خانواده ها به اشرف ، لرزه بر اندام لرزان این فرقه و رهبرانش انداخته است و بند از بند این فرقه و رهبرانش در حال گسستن است. انشاا.. سال 1403 سال سرنگونی محتوم این فرقه خواهد بود و ایام رسوائی هرچه بیشتر رهبران و شکنجه گران این فرقه فرا خواهد رسید، مسعود رجوی تا به امروز صدها و هزاران چاقو ساخته است که یکیش دسته نداشته است.
محمدرضا مبین