به بهانه تازه ترین نمونه برخورد مجاهدین با والدین عضو خود
منبع: سایت مجاهدین
مولف: بهار ایرانی 22 ژانویه 2008
سازمان مجاهدین خلق بی تردید یکی از بارزترین نمونه فرقه های سیاسی در تاریخ معاصر است. انطباق پذیری شگفت انگیز مناسبات این گروه در تمام زمینه ها با شاخص های فرقه ای فقط با واژه اعجاب آور قابل توصیف است. می ماند تلاش حداقل برای مقایسه رفتاری مجاهدین با مبانی و مصداق های آکادمیک که از طریق پژوهش و تحقیقات نظری حاصل و جمع بندی و تدوین شده است. کتاب فرقه ها در میان ما یکی از مستندترین منابعی است که شاخص این مولفه ها را در فرقه های معاصر و به موازات آن کتاب اریک هوفر (مریدان راستین) وجوه جامعه شناسانه و کاربری سیاسی این مولفه ها را در مناسبات گروه ها و احزاب سیاسی تاریخ معاصر بازخوانی کرده است.
تلاش می کنیم در این مقال به بهانه تازه ترین کیس فرقه ای مجاهدین در خصوص تقابل با والدین سمیه محمدی که قصد جدا کردن فرزندان شان از این گروه را دارند، مورد مقایسه و بررسی قرار دهیم. صورت مسئله این درگیری موید این است که والدین سمیه محمدی یکی از افراد قرارگاه اشرف که خود نیز مدت زمانی در تاروپود تشکیلاتی مجاهدین بوده اند، در تلاش اند فرزندشان یعنی سمیه را از سازمان جدا و به خانه بازگردانند. والدین مدعی اند در ملاقات های اولیه سمیه تمایل خود را مبنی بر بازگشت به نزد آنها ابراز کرده اما مسئولین قرارگاه اشرف از این کار ممانعت کرده اند. در مقابل مجاهدین مدعی اند سمیه به اراده و خواست خود در اشرف مانده است و تلاش والدین او از سوی جمهوری اسلامی سازماندهی و هدایت شده است. سمیه نیز در گفتگوی تلویزیونی با سیمای آزادی تلویحا این ادعا را مطرح کرده است. ضلع سومی نیز به عنوان راه حل پیشنهاد کرده سمیه را به مکان مستقلی انتقال دهند تا در آنجا اتخاذ تصمیم کند. اما در این میان صرفنظر از ادعاهای دو طرف و حتی با فرض پذیرش این که سمیه به اراده و تصمیم خود در اشرف مانده است صورت مسئله اصلی کماکان به قوت خود باقی است. صورت مسئله اصلی این است که اگر بخواهیم این کیس را از منظر فرقه ای مورد بررسی قرار دهیم ناگزیر باید بپذیریم که توسل به زور تنها یکی از اهرم های فرقه ای برای نگه داشتن اعضاء در فرقه است. در پشت این معادله بظاهر ساده که یک سویش خواست و اراده سمیه مطرح است و در سوی دیگرش تلاش والدین او، فاکتورهای نامحسوس و پنهانی سرنوشت سمیه را رقم می زند. فاکتورهایی که جز در فرقه ها در هیچ مناسبات دیگری قابل فهم و رویت نیستند. اهمیت این ادعا وقتی مضاعف می شود که بدانیم سمیه رابطه با والدین خود را با احساس تاسف و ندامت، و… در نهایت شرم آور تعبیر کرده است. سمیه در بخشی از اظهاراتش در گفتگو با تلویزیون مجاهدین می گوید:
این فرد با من رابطه پدر و فرزندی داشت ولی الان شرم دارم كه او را پدر خودم قلمداد كنم. (1)
و در بخش دیگری از اظهاراتش در خصوص امتناع از ملاقات با پدرش در اشرف می گوید:
با افسری كه درخواست او را با من مطرح كرد،…. یاد آوری كردم و گفتم مطلقاً نمیخواهم با این فرد دیدار كنم. (2)
در تبیین نحوه و انواع تنظیم رابطه اعضای فرقه ها با والدین شان از سوی رهبران فرقه ها به شیوه های مختلفی اشاره و مصادیق آن یادآوری شده است. به اجمال پاره ای از این شیوه ها را یادآوری می کنیم:
1- توسل به اهرم زور و خشونت برای ممانعت از ملاقات و دیدار اعضاء با والدین.
2- توسل به شیوه های مجاب سازی که طی آن اعضاء حتی در صورت ملاقات با والدین برخوردهای دفعی و خشونت آمیز از خود بروز می دهند. در این شیوه ها بعضا فرقه ها قادر به مجاب کردن افراد برای به قتل رساندن والدین و نزدیک ترین بستگان خود هستند.
3- توسل به بهانه و پوشش های مختلف و ایجاد محدودیت های تشکیلاتی و ساختگی و… برای جلوگیری از ملاقات.
4- توسل به اهرم های قانونی از جمله محمل قانونی از جمله رسیدن اعضاء به استقلال سنی که با توسل به این حربه ها حق حضانت و سرپرستی، حق شکایت و پیگیرهای قانونی والدین از فرقه ها و موارد مشابه، عملا دست فرقه ها را برای نگه داشتن اعضاء در فرقه باز می گذارد.
5- سیاه نمایی خانواده و شیطان نمایی ارزش های خانوادگی و بالطبع والدین به مثابه نمادهای خانواده.
6- توسل به انواع دسیسه ها برای متلاشی کردن نهاد خانواده و بالطبع متلاشی کردن پشتوانه عاطفی اعضاء.
به تناوب شیوه های دیگری هم برای مجاب کردن و نگه داشتن افراد در فرقه ها اعمال می شود که عموما ارتباط تنگاتنگی با موارد یاد شده دارند. اطلاعات موجود در خصوص نحوه برخورد سمیه محمدی با والدینش حاکی از این است که او بیشتر مورد اعمال شیوه مجاب سازی و شیطان نمایی والدینش شده است. کسی که صراحتا نسبت خونی و تعلق ژنی به والدین خود را شرم آور توصیف می کند، الزاما بایستی پیشتر از اهرم زور و اعمال محدودیت ها و محذوریت های اشاره از درون نسبت به نفس و ارزش تعلقات خونی، ژنی و عاطفی دچار تردید و استحاله شده باشد. این ادعا را سویه دیگر اظهارات سمیه مورد تاکید قرار می دهد او در رابطه با نقش فردی و ارادی خود تاکید دارد:
من به اختیار خودم، آینده زندگیم را انتخاب كرده و هیچگونه اجباری در اقامت من در اشرف وجود ندارد و تمامی اتهامات از قبیل اینكه من در زندان مجاهدین هستم كذب محض میباشد. (3)
این اظهارات هر گونه ادعا مبنی بر اعمال زور و اهرم های فیزیکی مشابه را منتفی می کند. آیا پذیرش این ادعا به این معنی است که سمیه عمیقا به اراده و تصمیم خود اقدام به ماندن در فرقه گرفته است. عجیب اینکه این گونه تمهیدات در پروسه پژوهش های نظری مصداقی امثال سینگر لحاظ و مکانیزم های آن مورد بررسی قرار گرفته است. سینگر در رابطه با این اراده گرایی ظاهری و منطقی و مکانیزم های آن می نویسد:
اعضای فرقه ها اغلب به خانواده ها و دوستان خود می گویند: هیچ کس به من دستور نمی دهد. من خودم تصمیم گرفته و هر کاری بخواهم انجام می دهم. وادار کردن اعضاء به فکر کردن به شیوه معین یکی از مهارت های سوء استفاده ذهنی رهبران فرقه هاست که در نحوه پیشبرد اقدامات شان از طریق اعمال نظر غیر مستقیم تبحر یافته اند. انجام این کار زمانی که عضو در یک حالت تغییر یافته، خسته، یا به نحوی هیجان زده یا تحت استرس قرار دارد خیلی ساده تر است. (4)
اشارات سینگر به نشانه ها و کدهای معمول درون فرقه ها در خصوص اعمال این شیوه ها و نتایج و اهداف حاصله از آنها با مجموعه اطلاعات موجود از دو سوی منازعه سیمه محمدی بطرز بارزی شباهت های ساختاری و محتوایی مجاهدین با ماهیت فرقه ای آنها را مورد تاکید قرار می دهد. سینگر در این خصوص می نویسد:
فرقه ها اعضای خود را علیه خانواده های شان، با استفاده از تفکرات افراطی منطبق بر ایدئولوژی شان، بر می انگیزند. یک فرقه سیاسی، برای مثال، از عضوشدگان جوان با وادار کردن آنان به گفتن عمدی دروغ به والدین شان، در حالی که یک نفر از مسؤولین موقع تماس کنار آنها می نشست آزمایش بعمل می آورد. این کار هم برای جدا کردن اعضاء از خانواده شان و هم تعلیم آنان به اطاعت از دستورات غیر منطقی فرقه صورت می پذیرفت. فرقه های روانشناسی و خود ارتقایی به طور خاص به این شناخته می شوند که اعضای خود را وادار به بازخوانی گذشته خود با دیدی دیگر می کنند و خصوصا به آنان تصویر شیطانی از والدین شان می دهند که اصلا به آنان اعتماد نکنند. به همین ترتیب همان طور که اشاره کردم، فرقه های مذهبی اعضای خود را تعلیم می دهند تا بیرونی ها، حتی اقوام درجه یک، را مانند شیطان تلقی کرده و لذا از آنان به هر قیمت گریزان باشند. (5)
سینگر در توجیه پارادوکس جبر و اختیار حاکم بر روی اعضاء فرقه به فرامین غیر مستقیم و به بیانی دیگر نشانه ها به عنوان اصلی ترین ارکان تصمیم گیری اشاره دارد. رجوی بارها در توجیه اقدامات فرقه ای اعضایش به نقش اراده و تصمیم گیری فردی آنها اشاره دارد. در آخرین پیامش و در نفی سازماندهی بودن خودسوزی های 17 ژوئن می نویسد:
برخی از امور از اساس با دستور و سازماندهی در تضاد است. (6)
ادعای رجوی به لحاظ عقلانی، ادعای درست و قابل دفاعی است، مشروط بر اینکه قوائد و مکانیزم های پنهان این گونه اقدامات را به کلی نادیده بگیریم. سینگر در خصوص این اقدامات به فاکت های مشابهی در فرقه ها اشاره دارد که از یک سو ادعای رجوی را تائید می کند و از سوی دیگر بر وجه پنهان فرامین غیر مستقیم در فرقه ها تاکید دارد. سینگر به نقل از یک عضو جداشده فرقه در این خصوص می نویسد:
یک عضو سابق فرقه به من گفت: به من هرگز مستقیما گفته نشد که پدرم را بکشم، ولی من می دانستم که اگر ببینم که جهت نجات گروه نیاز به این کار هست، من این کار را بدون هر دستوری فراتر از آنچه می دانستم انجام می دادم.
و در مورد مشابه دیگری باز به نقل از یک عضو جداشده می نویسد:
یک عضو سابق فرقه دیگر گفت: رهبر ما هرگز به من نگفت که پسرم را شلاق بزنم، ولی من می دانستم که زمانی که من به پسرم گفتم ساکت شو و او نشد و رهبر مربوطه لبخند نزد لازم بود تا او را آنقدر بزنم تا رهبر لبخند بزند. من نمی توانستم پسرم را ساکت کنم و تمام باسن و پاهای او قبل از اینکه متوقف شدم کبود شده بودند. من فقط می دانستم که باید این کار را انجام دهم. (7)
نکته حائز اهمیت این پدیده های ارزیابی و تحلیل آنها خارج از نرم های معمول و متداول اجتماعی است و جالب تر اینکه این مناسبات عمدتا در پوشش قواعد و چارچوب های قانونی شکل می گیرند. نمونه سمیه محمدی به وضوح نشان می دهد که تمسک فرقه به شاخص های قانونی نه یک رویکرد مقطعی و موردی که یک شیوه معمول در فرقه ها و برای نوعی زیست قانونی در چارچوب و قراردادهای اجتماعی است. اریک هوفر ضرورت اعمال این شیوه ها و ایجاد شکاف و بی اعتمادی میان اعضاء با والدین شان را هراس از نهاد خانواده ارزیابی می کند. به زعم هوفر بی پشتوانگی عاطفی و فقدان اتکای اولیه که عمدتا با نهاد خانواده تامین و تضمین می شود بزرگترین دشمن مناسبات فرقه ای است. وی می نویسد:
روشن است که هرگاه جنبش توده وار نوآیینی بخواهد هواداران قابل اعتنایی دست و پا کند، باید همه ی پیوندهای گروهی موجود را بگسلد. نوآیین ایده آل، فردی تنهاست که هیچ هویت جمعی ندارد که بتواند با آن درآمیزد و خود را در آن مستحیل کند و با این کار بی مقدار، بی معنایی و فرومایگی هستی فردی خود را بپوشاند. جایی که جنبش توده وار الگوی جمعی خانواده، قبیله، روستا و مانند آن ها را در وضعیت واپاشی و فساد ببیند، وارد عمل می شود و از این وضع بهره برداری می کند و در جایی که الگوی جمعی در شرایط مطلوبی باشد، باید حمله کند و آن را مختل سازد. (8)
منازعه خانواده سمیه محمدی با سازمان مجاهدین را کماکان می توان در دو موضوع و مقوله دیدگاه فرقه درباره خانواده و تنظیم رابطه فرقه با والدین عضو فرقه مورد ارزیابی و چالش قرار داد. رجوی راست می گوید درک مناسبات موجود میان او و قربانیانش بیش از اینکه ردپایی برای قانون و مجریان آن باز بگذارد، به ابزار و سپری برای فرار از قانون تبدیل شده است. به زعم مهدی ابریشم چی کلید رهیافت و فهم این مناسبات انسان رها است و انسان رها به زعم ابریشم چی کلید خلاصی و رهایی مجاهدین از همه مرزها و قوانین اجتماعی است. او در تبیین این انسان و مکانیزم رهایی او می گوید:
برگ برنده مجاهدین، یعنی همان عنصر ایدئولوژیکی، یک چیز خیلی مادی، واقعی و روشنی است و آن هم انسان رهاست. آن چیزی که سرچشمه خلاقیت ها و انرژی بیکران است. خلاصه یک کلید بیشتر ندارد و آن این است که چگونه انسان می تواند از درون خویش بیرون بیاید و آن سرچشمه انسانی و گوهر انسانی خود را بارز کند… یعنی از پیله انفرادی در آمدن و به شاخص و موتور محرک ایدئولوژیکی خارج از خود متصل شدن، او را از حالت درخود بیرون آورده و رها می کند. امر رهبری عقیدتی نقش تعیین کنندگی دارد و هر کس به هر میزان از خود رها شده و به این دیده چنگ بزند، طبعا انرژی ها و خلاقیت ها و استعدادهایش متمرکز و شکوفا می شود. (9)
تا زمانی که روح قانون به این فاکتورهای تعیین کننده بی اعتنا باشد، کماکان باید شاهد قربانیانی بود که ظاهرا با اراده و تصمیم فردی خود به مسلخ فرقه می روند و متاسفانه سمیه محمدی نه اولین و نه آخرین قربانی از این نوع خواهد بود.
منابع
1- گفتگوی سمیه محمدی با سیمای آزادی و درج در سایت ایران افشاگر.
2- همان.
3- همان.
4- کتاب فرقه ها در میان ما. نوشته مارگارت تالر سینگر.
5- همان.
6- پیام 28 آذر مسعود رجوی.
7- کتاب فرقه ها در میان ما. نوشته مارگارت تالر سینگر.
8- کتاب مرید راستین. نوشته اریک هوفر. انتشارات خاوران. ص. 44.
9- نشریه مجاهد. شماره فوق العاده. پائیز 1370