همه سازمانها و تشکیلات و ارگان ها چه دولتی و چه مبارزاتی و بخش خصوصی برای جذب نیرو و تکمیل کادرهای خود شاخص ها و معیارهایی دارند که این شاخص ها و معیارها عموما متناسب با ساختار آن تشکیلات و تامین کننده اهداف آنها میباشد.
عموما دیده یا شنیده ایم که برای جذب نیرو ابتدا رزومه کاری و داشته ها و سرمایه های علمی ، فنی ، اقتصادی و مدیریتی معیارهای اولیه هستند یعنی افراد داوطلب بایستی داشته ها و برگ های برنده ای را که به آن افتخار میکنند برای کارفرمایان ارائه نمایند.
در سازمان مجاهدین خلق اما این موضوع برعکس است زیرا سیاه نمودن، خوار و ذلیل نمودن، بی پناهی و بی ارزش بودن افراد در جامعه از اهم معیارهای جذب نیرو میباشد. افراد تازه وارد بایستی آنچه رفتار و اعمال و پیشینه خود را که در جامعه عادی ضد ارزش است، به عنوان رزومه و یا سابقه خود بنویسند و تحویل بدهند.
در ادامه به نمونه هایی از آن با مصادیق قابل اثبات اشاره خواهم کرد.
بیشتر افرادی که در گذشته قصد پیوستن به سازمان مجاهدین و به اصطلاح ارتش آزادیبخش ملی را داشتند طبعا ، تحت تاثیر تبلیغات دروغین سازمان قرار گرفته و به عراق می آمدند. از ابتدا برای مدتی در مکانی ایزوله محصور و نگهداری میشدند و دوره ای را به عنوان ورودی یا پذیرش میگذراندند . در این دوره افراد توسط فرماندهان پذیرش مجبور میشدند روزها و هفته ها بنشینند و تمام دوره های زندگی خود را از دوران نوجوانی یا بهتر بگویم از روزی که یاد و حافظه آنها یاری میکند را به صورت مکتوب بنویسند و تحویل فرماندهان بدهند.
در این پروسه افرادی مجرب و خبره از مسئولین تشکیلات (مسئولین پذیرش) بالای سر آنها هستند که افراد را تشویق کنند تا گذشته خود را تخریب و نقد کنند ، آنچه تهمت و نارواست بخود نسبت دهند ، عمدتا تشویق و ترغیب میشدند تا به خود تهمت ها و انحرافات اخلاقی نسبت دهند و آنقدر خوار و ذلیل شوند تا مورد قبول قرار گیرند.
شاید باور این موضوع برای افرادی که این تشکیلات را نمیشناسند بسیار سخت باشد اما با ما همراه باشید تا ادامه را باهم مرور کنیم . اولا چرا اینهمه تخریب و این همه تهمت ؟؟؟
رهبر سازمان مجاهدین فردی ست با تفکرات فرقه ای محض . دارای کیش شخصیت بسیار قوی و وسیع ، خود محور بین و خود بزرگ بین.
همه نیروها در ذیل این تفکرات فرقه ای رجوی باید بپذیرند که در ایران فساد و فحشا، دزدی و غارت، سرکوب و جرم و جنایت، اعتیاد و خواری و خفت سراسر جامعه را گرفته است و افراد تازه پیوسته هم محصول و پرورش یافته این جامعه هستند و تنها با پیوستن به زیر چتر رجوی است که میتوانند شخصیت و هویت انسانی خود را کسب کنند تا با بدهکاری کامل و دست خالی وارد شوند و برای کسب ارزش های رجوی منت بپذیرند .
بنابراین با ساده ترین بیان باید به آنها گفت همه آن چه که از آلودگی و ضد ارزش از جامعه ایران را که سراسر شخصیت شما را فرا گرفته و با خود به اینجا آورده اید را تخلیه کن و زمین بگذار و با انقلاب مریم همراه شو تا همه ارزش ها را از شخص مسعود کسب کنید .
حال افراد جدید الورود در فضایی قرار میگیرند که مشتاق و مشتاقتر میشوند که ببینند با کنار گذاشتن این همه آلودگی از جامعه به چه چیزهایی دست خواهند یافت .
از طرف مسئولین وعده داده میشود که هرکس صداقت بیشتری داشته باشد و بیشترین لیاقت را برای پیوند خون و نفس با رهبری ( مسعود شیاد ) داشته باشد، بایستی بیشترین آلودگی ها حتی خصوصی ترین ها را از جمله انحرافات و آلودگی های جنسی را از خود دور کند و آنها را بصورت مکتوب تحویل تشکیلات بدهد .
با این روش افراد را از شخصیت واقعی خود تهی میکنند و اینقدر در این خصوص تشویق و تحریک میشوند که تهمت های بسیار زشت و ناروایی را که عمده آنها غیر واقعی هست به خود نسبت بدهند .
این افراد در شوک اولیه ورود به تشکیلات تعادل خود را از دست داده اند و در حقیقت تا حدی شستشوی مغزی شده اند که در انتظار معجزه ای از طرف مسعود و مریم هستند .
من خود در این تشکیلات دیده ام و شنیده ام که در نشست ها و جلسات شستشوی مغزی و اهرم های کنترل ذهن از جمله نشست های انقلاب ، بند های مختلف ، بند ج و د ، عملیات جاری و دیگ و غسل هفتگی، جوانانی بسیار با اخلاق ، متین و دارای شخصیت های معقول و منطقی ناگزیر شده اند تهمت های اخلاقی به خود بزنند که اساسا برای هیچکس قابل باور نیست و البته خود همان افراد بعدا که متوجه شدند ایدئولوژی و تفکر مسعود رجوی هیچ ارمغانی جز دروغ و ریاکاری و فریب ندارد ، دچار مشکلات روحی و روانی شده اند که دیگر کار از کار گذشته است .
اما علاوه بر هدف اول تشکیلات از نوشتن زشتی ها که با قصد شستشوی مغزی و تخلیه اطلاعاتی و دستیابی به همه چیز شخصی بوده یک هدف دومی هم دراین خصوص دنبال می شود که در جای خود بسیار مهم بود .
همه دست نوشته هایی که از افراد تازه وارد دریافت و جمع آوری میشد ، بایگانی می شود و برای افراد پرونده تشکیل می شود . این دست نوشته ها به عنوان اسنادی برای روز مبادا نگهداری می شود تا:
اولا : افراد به اصطلاح تشکیلات ، پل پشت سر خود را خراب کنند و راه بازگشت به ایران و جامعه را نداشته باشند .
ثانیا : در بین شهر و محل زندگی و اقوام و بستگان خرد و خمیر شده باشند و بلافاصله به عنوان اهرم کنترل توسط تشکیلات در رسانه ها اعلام و به نمایش گذاشته میشوند .
ثالثا : درصورتی که در داخل تشکیلات بقول مسئولین ” نق بزنند ” یا انتقاد کنند و معترض باشند، بلافاصله این اسناد را برایشان رو کنند که فراموش نکنند در گذشته این آلوده بودند، حتی در نشست ها مسئولین زن با الفاظ رکیک به این افراد همان اتهامات را تکرار میکنند و میگویند مگر خودت نگفتی چکاره بودی؟
نمونه های زیادی را به یاد دارم که زنان مسئول تشکیلات از جمله مهوش سپهری ، فائزه محبت کار ، مریم اکبری ، مهری علیقلی و…. با استناد به همین دست نوشته های بدو ورود افراد استناد نموده و افراد را سرکوب نموده اند .
و تقریبا همه این اسنادی را که سازمان مجاهدین بعد از جدایی افراد علیه آنها رو میکند و در رسانه ها میچرخاند دقیقا همان دست نوشته های ابتدای ورود است که با هزاران ترفند از افراد گرفته شده است .
این همان تشکیلاتی ست که خود را انقلابی ، دمکراتیک و مدافع آزادی و طبقه محروم مینامد .این همان تشکیلاتی ست که مدعی سانترالیزم دموکراتیک است و ادعا میکند که افراد از بالا به پایین و از پایین تشکیلات به بالا مجاز و محق انتقاد هستند اما با پرونده سازی و سیاه نمایی گذشته افراد سند سکوت دریافت میکنند.
علی مرادی