اخیرأ مطالبی را در فضای مجازی و کانال های مرتبط با اعضای جداشده از فرقه رجوی و همچنین در سایت رسمی انجمن نجات مطالعه کردم در خصوص گرفتن تعهدهای اجباری تشکیلات رجوی از افراد. در این مطالب، از مناسبت ها و سرفصل ها و نقاط عطفی که فرقه بهانه کرده و از افراد تعهدهای رنگارنگ می گیرد، افشاگری شده بود و در ریز جزئیات آنها اصل مشترکی وجود داشت و این بود که تعهدهای گرفته شده در شرایطی بود که فرد در ابتدا خود را مجرم و خائن تلقی کند و سپس در قبال آن جرم و خیانت تعهد بدهد و نتیجتا هم سازمان را مجاز دانسته که هر طور که خواست درباره آنها تصمیم گیری کند.
این سیاق ثابت و روش جاری فرقه بوده و هست و برای بدهکار کردن همیشگی اعضا و بستن دست و پای افراد در هر شرایطی عملی شده به گونه ای که هر عضو اگر مسئله دار شد و قصد خروج از سازمان مربوطه را داشت، آن تعهدی که داده راه بند و مانع خروجش گردد.
با همین موضوع یاد یک خاطره ای در فرقه افتادم که مصداق واقعی همین روال و سیاق ثابت تعهد اجباری در زمان حضورم در فرقه بود.
در شرایط حضور در عراق و در اشرف دو عضو فرقه به نام خسرو مومن زاده و علیرضا کاظمی از خارج (اروپا) پیوسته بودند. ظاهرأ تعهد و قرار اولیه آنها با سران فرقه این بود که سالانه یک ماه به مرخصی بروند که سازمان زیر قولش زد و همین باعث شد مادر یکی از آنها بنام علیرضا کاظمی از هلند به عراق آمده و به پایگاه سازمان در بغداد مراجعه کند و درخواست دیدن فرزندش علیرضا را داشته باشد.
سازمان ابتدا قصد پشیمان کردن و برگشت او را داشت که نهایتأ با سماجت مادر علیرضا مواجه شد و تسلیم شد و قصد بردن علیرضا برای چند ساعت به پایگاه بغداد برای دیدار با مادرش را داشت . دره مین رابطه علیرضا را به اتاق عملیات و جمع فرمانده امنیت برد و از او تعهد گرفته بودند که علیرضا خائن و نفوذی بوده و از تاریخ یک ماه قبل از آن ملاقات اخراج شده است. علیرضا ابتدا مقاومت کرده بود اما در نهایت برای دیدار با مادر امضا می کند.
صدیقه حسینی که بعدها مسئول اول فرقه شد آن موقع رئیس ستاد مرکز مربوطه بود و در جمع اعضای مرکز در مورد تعهدها گفت: همه در سازمان از بالا تا پایین موظف به ارائه تعهد مبنی بر خیانت به رهبری و تایید نفوذی رژیم هستند و اگر سازمان آنها را حتی برای یک ساعت به ماموریت خارج از سازمان اعزام کرد و فرد لغزشی داشت و برنگشت سازمان دستش پر است و علیه آن عضو افشاگری می کند و این یک اصل و سنت در سازمان است.
صدیقه حسینی به خودش اشاره کرد و گفت: مثلا من خانواده ام در کانادا است و سالانه برای کار سازمان به کانادا می روم و هر ساله تعهد خائن بودن به رهبری و نفوذی بودن و امضاء اخراج خود را با افتخار به سازمان می دهم .
این خاطره ای بود که من در آن مرکز دیدم و از صدیقه حسینی شنیدم.
عباس کرمی