اورلاندو پترسون Orlando Patterson در کتاب “برده داری و مرگ اجتماعی Slavery and Social Death”، برده داری را نوعی انگل انسانی می خواند. این رابطه انگلی، معرف دقیق نوع رابطه ای است که رهبر فرقه با پیروان خود برقرار می کند. به این ترتیب رهبر فرقه کسی می شود که به لحاظ روانی و فکری در مغز و روح پیروان رسوخ کرده و از جسم و روح آنان تغذیه می کند.
در دنیای امروز، تمام تمدن های مختلف چه شرقی و چه غربی پذیرفته اند که آزادی و آزاد بودن یک حق طبیعی برای همه انسان هاست، و به بردگی کشیدن دیگران امری غلط، غیراخلاقی و گناه می باشد. به همین خاطر افرادی که در عین تمایل به برده داری و به بردگی کشاندن دیگران، نمی خواهند متهم به برده داری و استثمار مطلق دیگران شوند، به دنبال پیدا کردن راه های نوین برده داری رفته اند. و چه راهی بهتر از این که بتوان انسان ها را تحت عنوان همان “آزادی” و “اختیار” و “حق انتخاب” به بردگی کشید.
در برده داری و رابطه فرقه ای، برده یا عضو فرقه هیچ نوع آزادی و حقی ندارد و نمی تواند هیچ کاری را بدون اجازه ارباب یا رهبر فرقه انجام دهد، مگر یک سری آزادی ها و حقوق محدود شخصی که از طرف ارباب یا رهبر فرقه به او داده شده است.
در فرقه های مخرب، رهبران فرقه قدمی فراتر از برده دارها برداشته و علاوه بر حاکمیت بر جسم پیروان، سعی می کنند بر روح و روان آنان نیز حاکم گردند.
پترسون می گوید: “انگل ممکن است به طور نسبی وابسته به میزبان باشد و وابستگی او مطلق نباشد، اما برای ارضای همان وابستگی نسبی ممکن است میزبان را بکشد.”
بعضی از انگل ها تنها یک مرحله از حیات خود را در بدن انسان می گذرانند، اما در همان مرحله، موجب مرگ میزبان خود می شوند و بعد از آن مرگ، مرحله جدیدی از حیات خود را آغاز می کنند. در فرقه های مخرب تروریستی نیز رهبر فرقه از خون پیروان خود تحت عنوان “شهید” تغذیه می کند و هر چه تعداد “شهدا” بیشتر شود، رهبر فرقه احساس غرور، عظمت و بزرگی بیشتری می کند. در برده داری قدیم نیز – در روم، مصر و چین، هزاران و بلکه میلیون ها برده کشته می شدند که فرضاً برده دار تفریح کرده باشد یا گوری و قصری برای خود بر پا سازد.
برده دار غرور و افتخار خود را از تعداد برده هایش و رهبر فرقه از تعداد پیروانش می گیرد. در فرقه های مخرب وقتی رهبر فرقه پیرو را حتی به لحاظ نیازهای اولیه خود محتاج فرقه می کند، در عین حال خود را نیز محتاج پیرو می کند و می بینیم که برای حفظ مرید در حیطه قلمرو خود از به کارگیری هیچ ابزاری از جمله ابزار خشونت ابایی ندارد.
پترسون می گوید: “برده دار از برده تغذیه می کند تا بتواند قدرت خود را بر دیگران اعمال نماید و افتخار و اقتدار به دست آورد. و در نقطه مقابل برده نیز تمام ادعای خود به عنوان یک فرد و نیروی مستقل را از دست می دهد، تحقیر می شود و به حد وابسته بودن مطلق سقوط می کند.”
نکته ی مهم این است که وقتی فرهنگ برده داری یا فرقه مخرب، فرهنگِ غالب می شود همه چیز واژگونه می گردد و انگل (برده دار یا رهبر فرقه) این گونه عنوان می کند که گویی این میزبان (برده یا پیرو فرقه) است که محتاج او و در واقع انگل است. همان طور که در فرقه رجوی بارها به افراد گفته می شد که آن ها هر چه دارند از رجوی دارند. از خون و رنج رجوی دارند تغذیه می کنند و نان او را می خورند.
کتاب فرقه های تروریستی و مخرب
نوعی برده داری نوین
دکتر مسعود بنی صدر
صفحه های 565 الی 569
تنظیم و تلخیص از عاطفه نادعلیان