2- پروسه خوانی، کارکرد امنیتی در ورود به مناسبات مجاهدین
کارکرد امنیتی پروسه خوانی یکی دیگر از موارد متداول در مناسبات سازمان مجاهدین خلق است. ظاهر امر، توجه اصلی معطوف به پیشگیری از ورود عوامل نفوذی به تشکیلات مجاهدین است. اما واقعیت این است که اهداف پنهان و آشکار متعددی در این خصوص دنبال می شود که می توان چشم انداز نهایی آن را در راستای هویت سازی و انقیاد بی چون و چرای تشکیلاتی ارزیابی کرد. این اهرم در تمام سیستم های فرقه ای و در بدو جذب افراد به مناسبات با پوش ها و محمل های مختلف اعمال می شود. اما به طور مشخص در این خصوص به کارکرد و اهمیت این پدیده در مناسبات سازمان مجاهدین خلق می پردازیم. لازم به ذکر است که پروسه خوانی در سازمان مجاهدین خلق مشخصا پس از وقوع انقلاب ایدئولوژیک مورد توجه قرار گرفته است.
در این خصوص فرد ناگزیر به بازخوانی زندگی خود از تولد تا زمان رسیدن به مناسبات مجاهدین می شود. بر اساس اظهارات جداشدگان این پروسه در بدو ورود به تشکیلات مجاهدین در مرحله پذیرش بیشترین وقت و انرژِی را از افراد می گیرد. این بازخوانی به لحاظ فرم و قالب بیشتر شبیه یک اتوبیوگرافی است. با این تفاوت که پس از مطالعه آن از سوی افراد مسئول نقطه های به اصطلاح کور و به نوعی خلاء ها و شکاف های زمانی کشف و مورد بازخوانی و توجه قرار می گیرد. این نکات کور بعضا ممکن است روزها و ماه ها تا رفع ابهام های امنیتی و اطمینان کامل نسبت به صحت اظهارات عضو طول بکشد. اما سوای این جهات، بخش دیگری از حساسیت ها متوجه شناخت انگیزه ها و کیفیت و سمت و سوی آنها می شود. به طور مشخص نکات همسو و مکمل با این هدف در بحث پروسه خوانی افراد را می توان در موارد زیر دسته بندی کرد:
1- شناخت انگیزه های سیاسی در گذشته.
سازمان در واقع از طریق پروسه خوانی فرد درمی یافت که او با چه انگیزه مشخصی وارد مناسبات شده است. این انگیزه ها می توانست به کمیت حضور سایر جریان های اپوزیسیون متعدد و متنوع باشد. از گرایشات چپ گرفته تا ناسیونالیستی و سایر برداشت ها و تحلیل های دیگر از جمله سمپاتی به شریعتی و یا سایر شخصیت های فکری و سیاسی. با این سنجش در واقع قابلیت و پتانسیل یک فرد در میزان و کیفیت استحاله اش در مناسبات فکری، سیاسی و تشکیلاتی ارزیابی می شد.
2- شناخت انگیزه های بالفعل در ورود به مناسبات مجاهدین.
سوای گرایشات فکری، برای سازمان این نیز مهم بود که فرد داوطلب با چه انگیزه بالفعل مشخصی در حال پیوستن است. با دریافت این انگیزه ها در واقع موقعیت و نسبت نزدیکی و دوری داوطلب ارزیابی می شود.
3- آگاهی نسبت به کیفیت دانش سیاسی و تئوریک.
برای سازمان این نیز مهم بوده و هست که داوطلب از چه میزان دانش، فهم و… سیاسی و تئوریک برخوردار است. این اطلاعات امکان می دهد تا ضریب کنتاک ها و چالش های فرضی سیاسی و ایدئولوژیک فرد داوطلب با تشکیلات ارزیابی شود. تنظیم رابطه تشکیلاتی و احراز صلاحیت ها بستگی مستقیمی با این کیفیت ها دارد.
4- اگاهی نسبت به انگیزه های غیر سیاسی در ورود به مناسبات مجاهدین.
پروسه خوانی این امکان را فراهم می کند تا به میزان موثر و تعیین کننده ای انگیزه های شخصی افراد در جذب شدن به تشکیلات بر ملا شود و به همان میزان امکان تمرد، عدم سازگاری، پائین آمدن ضریب انگیزه های فردی با تشکیلات را باعث می شود.
5- آگاهی نسبت به جایگاه و شرایط طبقاتی فرد.
کارکرد دیگر پروسه خوانی شناخت و اشراف تشکیلات نسبت به جایگاه و به اصطلاح سازمانی پایگاه طبقاتی افراد می شود. از آنجایی که اساسا سازمان در تحلیل کیفی پایبندی افراد به التزامات تشکیلاتی به موقعیت طبقاتی افراد سهم تعیین کننده ای می دهد، لاجرم اشراف بر موقعیت طبقاتی در اولویت قرار می گیرد. این افراد هزینه و انرژی بیشتری برای انطباق پذیری خود با تشکیلات از سازمان می گیرند. بخشی از اهداف پروسه خوانی معطوف به کسب این گونه اطلاعات می شود.
6- بررسی اجمالی نسبت به شرایط خانوادگی و پتانسیل آنها در جذب شدن به طرف سازمان.
بخش دیگر هدف پروسه خوانی بر روی کسب اطلاعات از وابستگان و نزدیکان داوطلب متمرکز می شود. با این روش در واقع هدف های فرضی برای جلب افراد مستعد در پیرامون داوطلب سازماندهی می شود. در مراحل بعدتر فرد جذب شده خود در نقش یک کاتالیزور باعث جذب بستگان و نزدیکان خود می شود.
7- کسب اطلاعات در زمینه های امنیتی، آماری، و همچنین میزان مقبولیت و مشروعیت سازمان در میان مردم.
کارکرد دیگر پروسه خوانی روی دریافت اطلاعات مشخصی متمرکز می شود که از طریق آنها تشکیلات می تواند موقعیت خود را در شرایط خاص اجتماعی و جغرافیایی ارزیابی کند.
این فاکتورها به طور مشخص در عموم فرقه ها لحاظ می شود. با این توضیح که در فرقه های سیاسی به دلیل ماهیت خاص و ویژه شان علی الصول دامنه و اهمیت و جایگاه متفاوت تری دارند. نکته قابل ذکر اینکه در تبیین هر یک از این کارکردها به دلایلی از جمله تنیدگی و رابط دینامیکی این اجزاء با یکدیگر و نتایج همسو و تعیین کننده شان، که در نهایت به مثابه باریکه راه هایی به جریان کلی روند مغزشویی منتهی می شود، به طور اجتناب ناپذیر با شباهت های مضمونی و محتوایی مواجه خواهیم شد که ممکن است تکرار مباحث را تداعی کند. برای جلوگیری از این امر ناگزیر این فاکتورها را به طور اجمال بررسی می کنیم تا در فرصت و جای مقتضی اهداف درونی تر آنها را در مناسبات مورد بررسی قرار بدهیم.