نمی دانم چرا اما احساس میکنم تمام دنیا میخواهند که درب این بازداشتگاه مخوف هر چه زودتر باز شود آخر شما از هر انسانی در دنیا بپرسید ایا آزادی را دوست داری؟ جوابش آری است. نگاه کنید کسانی که انجا هستند سالهاست که از هر گونه آزادی در هر کاری محرومند البته این زندانبانان کار خود را بخوبی انجام داده اند و مدالها نشانها و… بسیاری دریافت کرده اند اما من می بینم که بزودی دربهای این زندان باز خواهد شد و دوباره بعد از سالها مادران و پدران فرزندهایشان را در آغوش خواهند کشید و خانوادهها بله زنان و مردانی که به نا حق از یکدیگر جدا شده اند و فرزندانی که چه مظلومانه از محبت و اغوش پدر و مادرشان منع گشته اند دوباره به هم باز می گردند.
در اینجا چه کسی ناراحت و چه کسی خوشحال است؟
دارو دسته رجوی با ان همه ادعا ناراحت هستند قیافه شان را تصویر کنید.
این سازمانی که از بردن حتی 100 نفر به یک شهر برای خرید و سینما و پارک عاجز است و میترسد که آنها فرار کنند و سازمانی که در شرایط جنگی حتی از دادن آذوقه جنگی به افرادش حتی برای یک روز از ترس اینکه فرار کنند امتناع میکند چگونه میخواهد 4000 هزار نفر را برای سرنگونی ببرد؟ پس تمام این حرفها حیله ایی بیش نیست.
نگاه کنید و آمار بگیرید که چند نفر از منحل شدن اشرف دلشاد میشوند واقعا نگاه کنید و ببینید آخر کدام انسانی از رسیدن به خانواده خود ناراحت است جایی که میتواند آزادانه تلوزیون نگاه کند ماهواره ببیند فیلم تماشا کند غذای روزانه اش را خودش انتخاب کند وقت خودش را خودش برنامه ریزی کند و کمک کار پدر و مادرش باشد کار کند و مزد خودش را خودش آزادانه خرج کند و برای مادرش هدیه روز مادر بخرد و حافظ خانواده اش باشد تا اینکه برای سازمانی بی سرنوشت آب در هاون کرده و بکوبد سازمانی که تشکیلات اشرف را تنها برای ادعا به داشتن تشکیلات برای خودنمایی سوء استفاده از ان علیه کشور خودش استفاده می کند تا در این چند روز فانی دنیا با تملق و چاپلوسی برای اجانب حالا از صدام گرفته تا بقیه… ان هم راحتی و خوشی هایش برای فرانسه نشینان مریم رجوی و دارو دسته اش.
البته براستی که مریم رجوی نامش را از عضدانلو به رجوی تبدیل کرد چون در شقاوت و پستی و بقیه صفات پست همانند خود خود رجوی است کسانی که دارند انتقام به حکومت نرسیدنشان را از مردم ایران و بچه های اسیر در زندان اشرف و من و شما میگیرند.
اما این جا را کور خوانده اند آنقدر امید ها و ارزو ها پشت سر اسرای اشرف هست که انها را هر چه زودتر از این بند می رهاند و در این شبهای قدر دعای من برای ازادی انهاست.
در آخر یک خاطره را ذکر میکنم که سال 83 در کمپ امریکاییها برای اولین بار پس از 18 سال ماه رمضان را خودمان و خارج از سازمان روزه گرفتیم و روز عید نیز با گرفتن امکانات از امریکاییها همه انها که می خواستند نماز را برگذار کردیم شیعه ها جدا و سنی ها هم جدا هرکدام نیز خودمان امام جماعت را برای خودمان انتخاب کردیم بعد هم همه روی هم را بوسیدیم قرار شد علی اکرامی دعایی را بعد از نماز بنویسد و بخواند وی چنین کرد و انرا خواند که… خدایا تمام این رنج دیدگان سالهاست که از خانه و کاشانه از پدر و مادر از فرزند و همسر بدورند خدایا بحق این روز آنها را بهم برسان و چنین شد که ما برگشتیم. بعد ها به علی گفتم تنها دعایی بود که در این سالها اجابت شد او گفت چون حق بود و از ته دلمان بود.
اصغر فرزین